برگرفته از وبلاگ شاعران بدخشان
ازین بی همدلی ،بی آشنایی
از این بیداد، استبداد
ازاین زندان طلایی
روند زندگانی پوچ ودرد افزا
((جهان ماشینی)) بی روح بی معنی
دراینجا جمعی از کفتار با چند اژدهای بی سر ودم
(غاصبان سرزمین بومیان بخت برگشته)
که چون فرعونیان برزیردستان حکم میرانند
وحق هرنوع بیداد و استبداد را دارند
که ایشان نیزطراحان و طراران هشیار اند...
وباقی بردگان و گوش بر فرمان...
من اینجا سخت دلتنگم
تو که از سرزمین جان نثاران،عارفان و پاکبازانی
برایت زیستن در سرزمین قاتلان ((مهر))دشواراست
که درقاموس ایشان عکس فرهنگ عمید و دهخدا
هرواژه رامعنیست وارونه:
توفرد صادقی گربهر نفع سودخواری چند
صد سوگند ناحق برزبان آری
ویا تأکید بر وجدان سالم کردی، بیماری
وچون هرواژه ی دیگر
همه از معنیی اصلیی آزادیست بیگانه:
به هردامی که نفعش سودخواری را رسد، بنشان تو آزادی
ویا ازبی لگامی ها
به نام نشًه یا((استایل)) از تن گرکشی پیراهن و تنبان
تو آزادی
ولی برعکس نتوانی کلامی از شرافت برزبان آری
که اینجا ارزش انسان به اخلاق و فضیلت نیست
که اینجا آدمیت نیست عزت نیست...
و در(( مارکیت)) های این سیه کاران خون آشام
حیا،عزت،شرافت،راستی،وجدان،صداقت،شرم و از این دست
مروارید های بحر بی پهنای انسانی
بهای اندکی دارند
ویا افتاده از ((مود))اند...
حقوق(( زن))؟
حقوق ((سگ)) بلی
که دو انسان بود خادم به یک سگ تا دم مردن
ولی زن امتیازش تا زمانی هست کو دارد خریداری
وباقی عمر سرگردان
چوجنس بی بها افتاده از چشمان...!
دراین صحرا همه گلهای مصنوعیست
دراینجا تخم های معنویت زود می پوسند
زمین آلوده ی((کود)) است
طبعیت دست و پا بسته
روانها از تلاش بیکران خسته
((اهورای)) من ای هدیه گر ((اندیشه و گفتار و کار نیک))
ای قرنها خاموش
ببین اینجا چه بیداد است
چه دربند و چه آزاد است
کی غمگین است و کی شاد است
جهان از کینه ء اهریمنان برباد ، برباد است
من اینجا سخت دلتنگم
دراینجا اژدهای هار
با قانون ((استثمار))
چه بی شرمانه
خون ما را شاد مینوشد و نفع مزد مان را میکند انبار...
و این خوکان بی افسار
قناعت را به ما و حرص را بر خویش میخواهند
و با صد مکرو شیادی
مفاد خویش و مزد اندکت را نیز
چه آسان میستانند و چه مشکل میسپارندت
وهم این مدعیان مساوات ومبلغًٌان عدل و داد
ز((صد))(( یک )) برمن و باقی بجیب خویش میریزند
و آن یک حصه را با نام ((تکس)) و(( رینت))
دوباره نیز میبلعند
که تا قامت نیافرازی و تا هستی گدا باشی...
و این غولان(( استعمار)) نیز از قسمتش خمپاره میسازند
و با خم پاره ها بر فرق ملت های ((بافرهنگ))
میکوبند و
میکوبند و
میکوبند
که تا از کشته پشته از زمین دریای خون سازند
که تا آزادگان را آشکارا سرنگون سازند
که تا حاکم بر آن ملت ز افراد جبون سازند
بنای ملتی آزاده ی را واژگون سازند
وبا این مکر و استبداد خواهان اند:
یا از نوجهانی چون جهان خویشتن سازند...
(جهانی خالی از انصاف، دنیای بلند و پست ...)
ویا خاکش به غربال عداوت بیخته افراد آنرا بی وطن سازند.
همه اندیشه ها جز پیروی زین امر مردود است
و هرکی روبرو ایستاد
نابود است...
که تا با این همه بیداد
با یک تیر صد نخچیر دردام افگنند آسان
ویا زآلودن دریا به تور آرند ماهیان
که تا این تیره بختان ماهیان بیخبر از مکر ماهیخوار
به پندار نجات از ناگذیری خویش را درتور ماهی گیر اندازند
که این فرعون ها بسیار مکاراند
که ایشان نیز طراحان و طراران هشیارند ....
همه(( گیم ))است میدانم
همه ((فن )) است میدانم
همه دام است میدانم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر