نويسنده: قاری عتیق الله ساکت
مطبوعات بویژه رسانه های تصویری در راهء آرمانی ساختن وبالا بردن قدر ومنزلت یک فن، علم ویاهنر درمیان مردم نقش بسزایی دارند زیرا با نفوذ در درون خانه خانهء ساکنان یک کشور میتوانند ذهنیت ایشان را بسوی اهداف تعین شده خود بکشانند. چندی پیش یکی ازتلویزیونهای خصوصی بنام \"طلوع\" برنامه یی را زیر نام \"ستارهء افغان\" براه انداخت که ظاهرأ هدف ضمنی آن شناسایی وتشخیص آوازخوانان شایسته درمیان جوانان کشور بود. البته انتخاب وبرنده شدن افراد ممتاز برعلاوهء موجودیت چندتن افراد صاحبنظر باصطلاح داور، بیشتر موکول به رأی دادن مردم ذریعهء پیام توسط تیلفونهای همراه ایشان بودکه راز اصلی تدویرهمچو مسابقه اساسأ درهمین نکته نهفته بود تابه بهانهء ارسال پیام ورأی دادن مردم به آواز خوان مطلوب هزاران هزار پول عاید شرکت \"روشن\" گردد. پس ازچندی شبکه خصوصی دیگربنام تلویزیون آریانا طبق عادت همیشگی تقلید ازابتکارات تلویزیونهای دیگر، برنامه مشابه به \"ستارهء افغان\" تلویزیون \"طلوع\" را بنام \"شگوفه ها\" براه انداخت با این تفاوت که درین برنامه جوانان نه به آواز خوانی بلکه به رقص وپایکوبی دعوت وبه مسابقه تشویق میشدند که هدف اصلی ایشان نیز کمایی کردن سرمایه توسط شرکت افغان بیسیم بود.
هیأت داوراین برنامه جوانان رقصنده را که معمولأ خودرا به شکل رقاصان غربی، آمریکایی وهندی درآورده ومیرقصیدند اینگونه مورد ارزیابی قرار میدادند: آفرین، خیز وجست ات هم خوب بود، حرکات پایین ازکمرت هم عالی بنظر میرسید وخودرا خوب میجنبانی، حرکات شانه ات هم با ضربات جاز وطبله همنوایی داشت، مگر بازهم اگر کمی دیگر تمرین کنی بهترمیشوی......... تدویر اینگونه مسابقات تاهنوز هم ادامه دارد و گردانندگان همچو برنامه ها (ستاره وشگوفه) ضمن اینکه طور سرسام آوری سرمایه های هنگفتی را اندوختند با اعطای جوایز نقدی، جنسی، تفریحی ومسافرتی بکشورهای خارج برای برندگان درجه اول، دوم وسوم و با افسون وبکاربردن همه طلسمات مادی چون شهرت دهی و شخصیت سازی این افراد بیخبر، جبرأ اکثر خانواده ها وجوانان را متقاعد ساختند که راهء اصلی سعادت وکمال فقط در رقص و آواز است وسایرمسالک دیگر نه نان دارد ونه نام. ازهمین لحاظ با آغاز هر دور جدید تعداد جوانان اشتراک کننده درین دو برنامه (ستارهء افغان وشگوفه ها) به چند وچندین برابر افزایش یافت که متأسفانه این روند دجال محور هنوز هم رو به تصاعد است.
با رد هرگونه سؤظن خوانندگان نسبت به نیات بنده مبنی برتعصب وبدبینی علیه موسیقی، میخواهم این نکته را باصراحت بگویم که راه اندازی اینگونه مسابقات درکشورما خیلیها بیموقع، پیش ازوقت ودرتضاد با واقعیت های موجود درکشورماست. چه خوب میبود که اگر ایشان همچو محافل هیجان برانگیزرا با آنهمه جوایزنقدی وجنسی بخاطر تشویق وتشهیربهترین جوان ریاضی دان، فزیکدان، کیمیادان یاهم لایقترین شاگرد مکتب ویامحصل درپیشبرد فنون وعلوم که درراه عمران وبازسازی کشور ما بدردمیخورد، براه میانداختند که درینصورت طبعأ جوانان مملکت ما با ملاحظهء تشویق هموطنان وتوجه رسانه ها بایشان بخاطر سبقت ربایی ازهمدیگر در راهء فراگی ری علوم ومهارتهای مختلف مدارج کمال را میپیمودند وسرانجام، نتایج اینگونه مساعی رسانه های تصویری باعث بوجود آمدن جوانان متخصص وبامسلک در وطن ما میشد، چیزیکه واقعأ بدرد آیندهء کشور ما میخورد ومملکت ما سخت بدان نیازدارد. درحالیکه دایرنمودن همچو مسابقات غرض انتخاب بهترین آوازخوان ویا هم رقاص، صرفأ باعث بوجود آمدن یکتعداد آوازخوانان ورقاصه گان خواهد شدکه ایشان درهمچو شرایط نابسامان ناگزیر بر روی اشکم های گرسنه ورخسارهای رنگ پریده مردم رنجور، وبر سر تل های خاک ومحیط مخروبه کشور برقصند و آواز بخوانندکه این امر درچنان وضعیت ناگوار کنونی خیلیها نازیبا وناهمگون مینماید.
لازم بیاد آوریست که ما درشرایطی اینقدرلنگر خودرا به هنر موسیقی ورقص انداخته ایم که کشورما بیشتر به افراد متخصص چون طبیب، مهندس، اقتصاددان وغیره ضرورت دارد نه اینهمه رقاصه وخواننده.
درحال حاضر هرگاه نیم نگاهی به چاراطراف خود بیاندازیم، بوضوح متوجه میشویم که وضعیت مملکت ما باندازهء رقتبار است که درفاصله هرچند متری ما غیر ازخرابی وویرانی هیچ چیزی دیده نمیشود. ازهمینجاست که میبینیم هنرمندان افغانی ما زمانیکه میخواهند آهنگهای خودرا تصویری وتلویزیونی بسازند، سروده های خودرا همواره درکشورهای بیرونی مثل تاجکستان، ازبکستان، دوبی وغیره تهیه میکنند وازبرکت محیط نظیف وبه تصویرکشیدن زیربناهای ایشان آهنگ های خودرا تزیین میکنند که این روش درمیان هنرمندان ما فعلأ به یک عادت تبدیل شده است باین شکل که آهنگ و خوانندهء آن افغانی ولی محیط خارجی. گاهی دربعضی ازتلویزیون ها میبینیم که یکتن ازهنرمندان افغانی ما برسر یک چهارراه آهنگ میخواند ودختران رقاصهء خارجی هم ویرا همراهی میکنند، یاهم کنار جاده ویا پل هوایی یکی ازشهرهای کشورهای بیرونی در داخل یک موتر با چنان تبختر نشسته رانندگی میکند وآهنگ میخواند، تو گویی که آن سرک، پل هوایی ویا آن چهارراه را پدر وپدرکلانش ساخته ویاهم مال اصلی مملکت اش است.
درحال حاضر هرگاه نیم نگاهی به چاراطراف خود بیاندازیم، بوضوح متوجه میشویم که وضعیت مملکت ما باندازهء رقتبار است که درفاصله هرچند متری ما غیر ازخرابی وویرانی هیچ چیزی دیده نمیشود. ازهمینجاست که میبینیم هنرمندان افغانی ما زمانیکه میخواهند آهنگهای خودرا تصویری وتلویزیونی بسازند، سروده های خودرا همواره درکشورهای بیرونی مثل تاجکستان، ازبکستان، دوبی وغیره تهیه میکنند وازبرکت محیط نظیف وبه تصویرکشیدن زیربناهای ایشان آهنگ های خودرا تزیین میکنند که این روش درمیان هنرمندان ما فعلأ به یک عادت تبدیل شده است باین شکل که آهنگ و خوانندهء آن افغانی ولی محیط خارجی. گاهی دربعضی ازتلویزیون ها میبینیم که یکتن ازهنرمندان افغانی ما برسر یک چهارراه آهنگ میخواند ودختران رقاصهء خارجی هم ویرا همراهی میکنند، یاهم کنار جاده ویا پل هوایی یکی ازشهرهای کشورهای بیرونی در داخل یک موتر با چنان تبختر نشسته رانندگی میکند وآهنگ میخواند، تو گویی که آن سرک، پل هوایی ویا آن چهارراه را پدر وپدرکلانش ساخته ویاهم مال اصلی مملکت اش است.
هرگاه دقیق شویم میبینیم که همچو صحنه پردازی ها خیلی ها شرم آور است.
زیرا ما خود اصلأ یک گوشهء قشنگ ودیدنی درشهرهای خود برای تصویر برداری نداریم و هنرمندان ما بخاطر یک آهنگ کوتاه نیازمند سفر به کشورهای دیگران واستفاده از محیط ایشان میشوند. این خود بیانگر آنست که ما درقدم اول نیاز داریم تا در و دیوار، پل وپلچک وسرکهای کشور خودرا آباد بسازیم تا ازاحتیاج کشورهای بیرونی نجات پیداکنیم نه اینکه در اوج بدبختی وبیچارگی درحالیکه مردم کشور های دیگر بحال زار ما افغانها میگریند، ما درکشورهای ایشان رفته مستی وپایکوبی نماییم. اصلأ درین چه افتخار و چه لذتی داردکه هنرمندافغانی ما دریک موترنشسته بالای پل های هوایی کشورهای دیگر آواز میخواند ویارقص میکند؟ پس خدارا ای صاحبان شرکتهای افغان بیسیم وروشن! یک لحظه بخود آیید وفکر کنیدکه اولویت های لازم برای مردم این کشور چه چیزهاییست؟ رقاصه گان ویا کارگران؟ خواننده ویامهندس؟ سؤال دیگر اینکه اصلأ درچنین شرایطی از رقص وداشتن جوانان رقصنده چه بدست ما میاید؟ و اصلأ رقص برای چه وبرای کی؟ رقص درکشور که تعداد اعظم نفوس آن به سؤ تغذی مبتلا استند ونان خوردن خودرا ندارند؟ کشور مخروبه وپرازتل خاک با ساختمان های فرو ریخته و وحشتناک که مردم آن درهمه عرصه ها محتاج کمک ومعاونت کشورهای بیرونی اند وخود کمترافراد متخصص ومتعهد دارند تا نیازهای خویش را مستقلأ با اراده ونقشه خود عملی سازند.
زیرا ما خود اصلأ یک گوشهء قشنگ ودیدنی درشهرهای خود برای تصویر برداری نداریم و هنرمندان ما بخاطر یک آهنگ کوتاه نیازمند سفر به کشورهای دیگران واستفاده از محیط ایشان میشوند. این خود بیانگر آنست که ما درقدم اول نیاز داریم تا در و دیوار، پل وپلچک وسرکهای کشور خودرا آباد بسازیم تا ازاحتیاج کشورهای بیرونی نجات پیداکنیم نه اینکه در اوج بدبختی وبیچارگی درحالیکه مردم کشور های دیگر بحال زار ما افغانها میگریند، ما درکشورهای ایشان رفته مستی وپایکوبی نماییم. اصلأ درین چه افتخار و چه لذتی داردکه هنرمندافغانی ما دریک موترنشسته بالای پل های هوایی کشورهای دیگر آواز میخواند ویارقص میکند؟ پس خدارا ای صاحبان شرکتهای افغان بیسیم وروشن! یک لحظه بخود آیید وفکر کنیدکه اولویت های لازم برای مردم این کشور چه چیزهاییست؟ رقاصه گان ویا کارگران؟ خواننده ویامهندس؟ سؤال دیگر اینکه اصلأ درچنین شرایطی از رقص وداشتن جوانان رقصنده چه بدست ما میاید؟ و اصلأ رقص برای چه وبرای کی؟ رقص درکشور که تعداد اعظم نفوس آن به سؤ تغذی مبتلا استند ونان خوردن خودرا ندارند؟ کشور مخروبه وپرازتل خاک با ساختمان های فرو ریخته و وحشتناک که مردم آن درهمه عرصه ها محتاج کمک ومعاونت کشورهای بیرونی اند وخود کمترافراد متخصص ومتعهد دارند تا نیازهای خویش را مستقلأ با اراده ونقشه خود عملی سازند.
رقص برای مردم که اقتصادایشان ضرب صفراست وخودایشان نه درآمدی دارند، نه عوایدی ونه فکر وفرصتی برای ایجاد آن. مردم که حتی مواد خوراکی ایشان بستگی به کشت وزراعت دهاقین کشورهای همسایه دارد وسرزمین خودشان با وصف داشتن دشتهای وسیع ومساعد برای کشت وزراعت همچنان لم یزرع باقیمانده است. مردم که باداشتن منابع کافی آبی ودریایی بازهم بخاطر یک سطل آب غرض آبیاری زمینهایشان با هم به جنگ ومخاصمه میپردازند ودرنتیجهء زد وخورد روی یک موضوع بسیار ساده دوقوم تباه میشود وازبین میروند زیرا ظرفیتی وجود ندارد تا آب اینهمه دریاهای خروشان را مهار نموده نگذارد که اینهمه آبها بیهوده به کشورهای همسایه سرازیر شود. واقعیت اینست که اگردرکشورچون افغانستان امروزی هنرمندانی بسویهء \"حاجی رفیع هندی\" ویا رقصنده چابک پای مثل \"مایکل جکسن\" هم داشته باشیم، این موضوع هرگزنمیتواند مشکلات اصلی مارا که شمه یی ازانها تذکر رفت، حل نماید. بنأ با تأکید میخواهم بگویم که رقص و آوازبهیچوجه نیاز اصلی جامعه کنونی افغانستان نیست ونه این دو گزینه های فریبنده به درد ودوای مردم افغانستان درشرایط فعلی میخورند.
زیرا ما صدها اولویت دیگر بخاطر رهایی ازبحران کنونی داریم که هیچگاه بواسطه رقص وآواز حل نمیشوند. امروز تلویزیونهای خصوصی اگر میخواهند درراستای خدمت بکشور کاری را انجام دهند، بهتراست تا درراهء تشهیر وتشویق جوانان مستعد ومتخصص که فعالیتهای دماغی وجسمی ایشان درراه رشد وترقی اقتصادی واعمار زیرساختهای کشور مفید واقع میگردد، مسابقاتی را براه اندازند واین یگانه تجربه ایست که همه ممالک پیشرفتهء جهان آنرا آزموده وازهمین طریق معارف مورد نیاز جامعهء خودرا تقویه کرده اند. یکعده افراد درتوجیه این عمل استثمارگرانهء تلویزیونهای خصوصی میگویند که مردم افغانستان پس ازچندسال حاکمیت ددمنشانهء طالبان وحساسیت ایشان علیه موسیقی حالا با تشنگی وعلاقهءخاص دنبال موسیقی ورقص را گرفته اند که این تمایل، عکس العمل طبیعی ایشان دربرابر موسیقی است وحالا با هموار شدن بستر دموکراسی درین کشور مردم زیادتر به این هنر روی آورده اند!!!؟
ولی باید بگوییم که طالبان درطول مدت حاکمیت شان تنها برموسیقی نه بلکه برسایر جنبه های زندگی، علوم وهنرهای دیگرمثل رسامی، خطاطی، حکاکی، مجسمه سازی وغیره سایهء سیاهء غول آسای خودرا انداخته درحق ایشان جفا کردند وحتی بعضی مضامین را درمدارس ودانشگاه های کشور بدلیل اینکه درعصر پیامبر نبوده ممنوع قراردادند، پس چرا ازبرکت دموکراسی به آنها پرداخته نمیشود ومردم اینقدر که به موسیقی روی آورده اند به آنها تمایل ندارند؟ مگر آیا استفاده ازبرکات ومزایای دموکراسی تنها پرداختن به رقص وموسیقی است؟ مگر بزرگترین مفیدیت دموکراسی دریک کشور تنها همین است که همه مردم به موسیقی،رقص وآواز روی بیاورند؟
ولی باید بگوییم که طالبان درطول مدت حاکمیت شان تنها برموسیقی نه بلکه برسایر جنبه های زندگی، علوم وهنرهای دیگرمثل رسامی، خطاطی، حکاکی، مجسمه سازی وغیره سایهء سیاهء غول آسای خودرا انداخته درحق ایشان جفا کردند وحتی بعضی مضامین را درمدارس ودانشگاه های کشور بدلیل اینکه درعصر پیامبر نبوده ممنوع قراردادند، پس چرا ازبرکت دموکراسی به آنها پرداخته نمیشود ومردم اینقدر که به موسیقی روی آورده اند به آنها تمایل ندارند؟ مگر آیا استفاده ازبرکات ومزایای دموکراسی تنها پرداختن به رقص وموسیقی است؟ مگر بزرگترین مفیدیت دموکراسی دریک کشور تنها همین است که همه مردم به موسیقی،رقص وآواز روی بیاورند؟
آیا درطول تأریخ بشری اینهمه قیامها ونظامهای که بخاطر برپایی نظامهای مردم سالار ودموکراسی صورت گرفته وهزاران هزار انسان در راهء آن کشته شده اند، منظور ایشان از تحقق دموکراسی صرف همین بوده که مردم ازبام تاشام بنشینند آهنگ بخوانند وآزادانه رقص کنند؟ آیا سن جوانی خاص بخاطر رقص و آوازخوانی است وانسانها درین ایام هیچ مصروفیت سالم ویاهم مشغلهء دیگری برای پیشبرد زندگی شان جز رقص وآوازخواندن ندارند؟ برعکس واقعیت اینست که مردم اگر هرقدر تشنگی هم نسبت به موسیقی ورقص داشته اند، این حرص و ولع ایشان باندازه یی نبوده که طی اینهمه سالهای متمادی پس ازفروپاشی طالبان به پیمانهء کشته وسوختهء موسیقی ورقص باشند که تشنگی شان هیچ ارضا نشده باشد، بلکه این شرکتهای دو پایه یی و دوکله یی تجارتی معهء پایگاه های تلویزیون وتیلفون اندکه بخاطر واداشتن مردم برای ارسال پیام وکشیدن پول ازجیب شان تلویزیونهای خود را باینطریق عیار کرده اند که فقط یک مسلک ویاهم یک هنربیفایده بحال ملت را با اوج وموجش دربین مردم ترویج میکنند. بنأ جوانان ما باید بفهمند که نه رقص وآواز نیازهمیشگی جوامع انسانی است ونه هم این دو پیشه ازجمله کمالات یگانه، حقیقی وبدرد بخور مردم محسوب میشود. این نکته را نیز بیادداشته باشیم که پیشرفت ورشد کشورهای مترقی مرهون خدمات وزحمات مخترعین، مکتشفین، مهندسین واقتصاددانان آنست نه ازرقصندگان وخوانندگان آن.
بنأ امروز هرگاه چندرسانه مربوط به یکعده افراد تاجر وزراندوز بخاطر چوشیدن وبلعیدن سرمایه های مردم ذهنیت مردم را بسوی ارزشهای کاذب سوق میدهند شما (جوانان) نباید فریب ایشان را خورده ارزشهای حقیقی ونیازهای اساسی کشورتانرا فراموش نمایید ومطمین باشید که هرگاه شما در راه کسب علم ومعرفت وفنون که برای رشد وترقی کشور ما مفید است، گام بردارید فردا محبوبیت وشهرت شما درج اوراق ماندگار تأریخ خواهد شد وهم خدا ونسلهای آینده ازشما خوشنود وبرایتان درود خواهند فرستاد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر