Pages

پنجشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۷

در آینده پیش وجدان خود سرافکنده خواهیم بود



در آینده پیش وجدان خود سرافکنده خواهیم بود
نوشته مصطفی کیا
چهارشنبه ۳ دسمبر ۲۰۰۸ مشاور ارشد وزارت خارجه افغانستان به دانشگاه کاتب آمده بود. کنفرانسی درباره حل منازعات بین المللی برگزار شد و ایشان درباره انواع منازعات در نظام بین الملل و طریقه برخورد با این منازعات برای دانشجویان رشته علوم سیاسی صحبت کردند. سوالات زیادی در ذهن داشتم و می خواستم جواب های قانع کننده ای را از ایشان به حیث یک مشاور ارشد در یکی از کلیدی ترین وزارت خانه ها دریافت کنم.
در آخر ایشان فرصت این کار را فراهم کرده و سوالی درباره منازعه بین افغانستان و پاکستان به این طریقه پرسیدم:
سوال: داکتر داوود مرادیان شما درباره منازعه بین افغانستان و پاکستان اشاره ای داشتید. نقطه اصلی منازعه ما با پاکستان بر سر خط تلسم شده دیورند است. طبق گفته خودتان آیا در حل این منازعه کشور افغانستان در کدام مرحله قرار دارد؟ آیا ما این منازعه را انکار می کنیم و یا مدیریت؟ و آیا ابزار مشروع داریم تا بتوانیم منازعه را به نفع خود حل کنیم؟
آقای مرادیان لبخندی زد و گفت که تعدادی از دولتمردان یعنی اکثر ایشان منازعه دیورند را انکار می کنند و عداه ای نیز در تلاش هستند تا این منازعه را مدیریت کنند و…

در واقع داکتر مرادیان به قسمت دوم سوال که مد نظر من بود جواب ندادند و اینگونه شد که درک کردم خود ایشان هم به نحوی این قضیه را انکار کردند و به سادگی از آن گذشتند.

چرا همواره ما در انکار و گریز از واقعیت هستیم؟

کمی باندیشید که در کوچه و بازار و حتی در بین خود، کشور پاکستان را مورد حمله قرار داده و تمامی معضلات را در افغانستان به پاکستان نسبت داده ایم. عده ای نیز کشور ایران را مقصر دانسته و عده ای نیز کشور های همسایه را به گونه های مختلف در مسائل افغانستان دخیل می دانند. در ابتدا بعضی از تحلیل ها به نظر درست می آیند و بدون شک دخالتهای خارجی برای ما واضح شده است لیکن تا بحال به این فکر کرده اید که ما عادت کرده ایم که با جزم اندیشی خودخواهانه خود و بدون اندیشه خود را تبرئه کنیم!؟
چرا ما باید به این عقیده باشیم که کشور های همسایه نباید در امور ما دخالت کنند؟
چرا در بین خود به آنها حمله می کنیم و غیرت همراه با جهالت خویش را به رخ یکدیگر می کشیم که ما افغانها اینگونه ایم و آنگونه ایم و اگر فلان کشور دستش کوتاه شود افغانستان گلستان می شود.

به خود بیاییم و این جهالت را کم کنیم. تصور کنید اگر ما در موقعیت کشور ایران و یا پاکستان می بودیم، آیا آرام و بدون هیچ گونه ارتباطی با دنیای خارج به زندگی ادامه می دادیم؟ مطمئناً نه زیرا ما نشان دادیم که در گذشته چطور به همسایه های خود حمله کرده و آنها را چپاول کردیم. حال با کدام خیال واهی انتظارات بیهوده دارید.
یکبار از خود سوال کنیم که ما چرا این اجازه را به آنها می دهیم که اینگونه ما را تخت فشار قرار دهند. آیا به خود زحمت این را داده ایدم که فکر کنیم از کجا باید شروع کنیم که تا چند سال آینده لااقل بتوانیم در معادلات منطقوی، کشور تاثیر گذار باشیم.
آیا می دانید منافع ملی افغانستان چی ها هستند؟ آیا ما ملت شده ایم و یا به کشور های همسایه اجازه می دهیم که همچنان در سرزمین ما تاخت و تاز کنند.


ابزارهایی که کشورهای همسایه برای ما تدارک دیده اند

کمی دقت کنید متوجه می شوید که اسلام را تبدیل به یک ابزار کرده و کوچکترین منافع ما را پایمال می کنند. اسلام ما این نیست . اسلامی که مانع پیشرفت افغانستان باشد و منافع ما را حرام بداند، اسلام نیست. چطور است که کشور پاکستان از دالرایالات متحده آمریکا صاحب سلاح اتمی می شود لیکن اگر در افغانستان مصرف شود یا مافیا آن را می بلعد و یا ملاهای دروغین آنرا حرام خوانده و استفاده از آن را برای مردم عادی برابر با ارتداد می دانند. ما با دین خود مشکلی نداریم. ما با مفسرین تعلیم دیده بی سوادی مشکل داریم که سنگ های زیادی را پیش پای ما انداخته و می اندازند. ما اسلام وارداتی نمی خواهیم.

غیر از اینها، به اطراف خود ببینید که خائنین و وطن فروشان افغانی چگونه با قیمت ارزان خود را و ما را می فروشند. این است آن غیرت افغانی؟ اگر این غیرت ما است پس لعنت به این غیرت. ما این گونه غیرت را نمی خواهیم.

اگر ما چنین پیش برویم حتی یک ترکاری فروش هم می تواند پیش بینی کند که آینده چندان خوبی نخواهیم داشت. پس اینگونه است که ما بسیاری از منازعاتی را که حل آن به فایده افغاسنتان است را انکار می کنیم و نه به خود اجازه می دهیم، نه به دیگران تا فکری به حال این آشفته بازارکنند. نمی دانم چرا هر کسی در افغانستان می خواهد پیشرفت کند، یا تعصب را در پیش می گیرد یا خائن وطن فروش می شود که متاسفانه به پیشرفت هم دست پیدا می کند. اما این پیشرفت نیست این حماقت است، این خیانت است و جهالت. در واقع ما منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.

در آخر می توان گفت که این خود ما هستیم که سرنوشت خود را می سازیم نه هیچ کس دیگر. به این نایندیشید که مطمئناً کشور ما غنی از منابع طبیعی است و این یکی از دلایل محکم حضور کشورهای خارجی در افغانستان است. این یک چانس است که افغانستان در حال حاضر در نظام بین الملل مورد توجه قرار گرفته است. اینکه رییس جمهور ایالات متحده آمریکا یکی از شعارهای انتخاباتی خود را متوجه افغانستان می کند و توجه جامعه جهانی را متوجه کشور ما می کند و اینکه بعد از سالها دولتمردان ایالات متحده به این نتیجه رسیدند که پاکستان سیاست دو گانه ای را بازی می کند.
نکته اصلی این است که کشور پاکستان موقعیت خود را رو به ضعف می بیند و در قبال آن ما باید بکوشیم تثبیت موقعیت کرده و نشان بدهیم که ما قابلیت جایگزینی را بجای کشور پاکستان داریم.

اما اگر به تعصب خود ادامه دهیم و سعی در فاشیستی کردن قومیت خود کنیم و خائنین را همراهی کرده و تفکر یک انسان بی مسئولیت را در قبال این آب و خاک در پیش بگیریم و یا اینکه در مافیای اقتصادی و دیگر مافیا سهیم شده و وجدان خود را آسوده از این مصیبت ها کنیم، پس دیگر نیازی به نقاب زدن و ابراز تاسف کردن هم نیست. رگ غیرتتان را بیهوده نپندانید و شعار هایی را که به آن اعتقاد ندارید ندهید تا دیگران بدانند که روی چه کسانی حساب باز کنند و خود دست بکار شوند.


دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم. کاری نکنیم که دیگر روز پیش عقل و وجدان خود سرافکنده از این باشیم که هیچ وقت از ایشان استفاده نکردیم. عجولانه تصمیم نگیرید. عاقلانه تصمیم بگیرید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر