این نامه یکی از معترضانی است که خود در تظاهرات امروز حضور داشته است و بیشتر برداشت های شخصی اوست.
با سلام به دوستان گرامی
قطعا درباره مظاهره و تجمع خانم های معترض به قانون احوال شخصی شیعیان چیزهایی شنیده اید. من از کسانی بودم که در این تجمع شرکت کردم. فکر می کردم که این تجمع بصورت ارام برگزار خواهد شد و در نهایت یک قطع نامه خوانده خواهد شد. البته بسیاری این گونه فکر می کردند. به هر حال این تجمعی بود که توسط زنان و در دفاع از حقوق کاملا مسلم خود صورت می گرفت.
وقتی که نزدیک مدرسه محسنی رسیدم تعداد اندکی دختر جوان را دیدم که منتظر بقیه هستند. نگاه کردم کس خاصی را ندیدم. چند دقیقه بعد تعداد بیشتر شد و پرچم ها پلاکارها امد. در کمال ناباوری دیدم که محسی نیز دارو دسته ای علیه ما و بر ضد تعدادی خانم و محصل که در دفاع از حق خود امده اند، به راه انداخته اند. انها از مدرسه خارج شدند در حالیکه پلاکاردهایی را حمل می کردند. به هر حال ما به سمت مسجد به راه افتادیم و مردهای پرچم به دست محسنی هم از پشت ما امدند. دقیقه به دقیقه تعداد مردهای محسنی زیادتر می شد. انها شروع کردند به شعار دادن. شعارهایی در دفاع از اسلام و قانون اساسی. گویی که ما برضد اسلام و قانون اساسی تجمع کرده بویدم و انها داشتند از اسلام و قانون اساسی کشور دفاع می کردند. لحظاتی بعد زنان هزار نقاب محسنی هم امدند. انها هم بر ضد ما شعار می دادند. کم کم انها به سمت ما نزدیک تر شدند. می شد گفت که ما را محاصره کردند. و مردها در کمال ناباوری بی شرمانه و وحشیانه دختران مکتب را هول می دادند و فحش و ناسزا می گفتند. اجازه می خواهم چند تا فحش با ادب ترشان را بنویسم. حتما شنیده اید. اما می خواهم من هم بگویم. انها به ما می گفتند: " بی دینان شرم کنید!!!!" ، کافران، خارجی پرستان، مرگ بر شما!!!
انها شرکت کنندگان بطر ومستقیم پرسیدند که شما نمی شرمید از اینکه اینجا امده اید؟ برای چه امده اید؟ ... ها چرا اینجا جمع شده اید؟ و این کلمه" ..." را به کرارات بکار می بردند!!!!!
من از خود پرسیدم : واقعا ما با انها ، ان مردهای به تمام معنا بی نزاکت و وحشی چه کرده ایم؟ و چه گفته ایم؟ که انها این گونه با ما رفتار می کنند؟ برای من بسیار تعجب اور بود. ما برای انها دشمنانی بودیم که هیچ چیز مشترکی با انها نداشتیم. شاید باور نکنید اگر پلیس نبود ان بی شرمها به راحتی اجازه هر کاری به خود می دادند. با وجود پلیس و نیز در برابر چشمان شاید صدها خبرنگار و دوربین به سوی ما سنگ پرتاب می کردند. خوب البته در نظر انها زنان در تجمع سزاوار سنگسار بودند. زنان ... باید سنگسار شوند!!!!! این قانون اسلام است!!!!!
دختران مکتب از ترس شاید در دل اظهار پشیمانی می کردند که چرا امده اند. و می توانم به صراحت بگویم که واقعا اکثر ماها ترسیده بودیم. هیچ کس تصور چنین توحشی را در قرن 21 و از طرف کسی که خود را استاد اخلاق می داند و هر شب از تلویزیون تمدن به اصطلاح متمدنش یک ساعت به امت اسلامی افغانستان " درس اخلاق" می دهد، نداشت . هیچ کس فکر نمی کرد که کسانیکه دم از دین و اسلام و پیغمبر می زنند می توانند چنین جملات زشت و رکیکی نیز بر زبان جاری کنند. شاید این همه نتیجه درسهای اخلاقی است که در پای منبر محسنی اموخته اند!!!
به هر حال می خواهم از خودمان انتقاد کنم. مخصوصا شما اقایانی که فکر می کنید با تشویق و تحریک چهار تا خانم شاغل در موسسات و یا تحصیل کرده و محصل و همچنین چهار تا ایمیل بازی می توان یک حرکت اجتماعی تاثیر گذار را ایجاد کرد! روز قبل از مظاهره ایمیلی را دریافت کردم که " زنان" را دعوت به دفاع از حقوقشان می کرد. با خواندن ان دریافتم که این تجمع نباید سازماندهی شده و با برنامه باشد. ولی بخاطر اینکه می خواستم سهمی در دفاع از حقوق زنان داشته باشم ، شرکت نمودم. چیزی که مشاهد کردم، یک تجمع عجولانه، بی برنامه و بدون سازماندهی ابتدایی بود. سوال اینجاست که چطور ما می خواهیم در اینده جامعه هزاره را رهبری نماییم وقتی که در برگزاری یک تجمع کوچک این چنین عمل می کنیم !
خوب است که اگر ما صد ایمیل به دیگران روان می کنیم یک قدم هم خودمان برداریم و در عمل واقعا کاری انجام دهیم. ( دوصد گفتار نیم کردار نیست). گله ای که من از دوستان دارم این است که چرا خودشان، مادرانشان، خواهرانشان، همسرانشان و وابسته گانشان در تجمع شرکت نکردند ؟ ایا وظیفه شما صرفا سند کردن چند تا ایمیل از دفتر کارتان و تشویق و تحریک دیگران است؟ ایا دلسوزی تان برای زنان در همین حد خلاصه می شد؟
نکته دیگر اینکه اگر در این تجمع همه اقشار زنان اعم از محصل، شاغل، خانه دار و پیر و جوان در کنار هم بودند، هیچ گاه مردان اجیر شده محسنی جرات نمی کرد که به ما" ..." و " بی دین" و " خارجی پرست" بگویند!!!!!!!
طبیعی است که زنان تحصیل کرده و شاغل در این تجمع شرکت می کردند . اما بهتر ان بود که زنان خانه دار، مادران و زنان کلان نیز در این تجمع حضور می داشتند که متاسفانه چنین خانم هایی اصلا در بین ما وجود نداشت.
و در پایان امیدوارم کسانی که از این پس می خواهند چنین تجمعاتی ترتیب دهند، بیشتر فکر و برنامه ریزی کنند. تمام جوانب را بسنجند و از روی احساس تصمیم نگیرند. چون امکان دارد نتیجه مورد انتظار معکوس شود!
همچنین امیدوارم که در این گونه مسائل نقش عموم مردم از قشرهای مختلف فراموش نشود. جامعه ای که در ان زندگی میکنیم یک جامعه سنتی است که باید با سلاح سنت و دین به جنگ سنتهای نادرست و مسائل مذهبی غیر منطقی رفت. بهتر بود ما هم حرفهای خود را توسط یک مادر، یک مادر کلان یا یک زن سنتی یا لااقل در قالب سنتی بیان می کردیم. به نظر من خیلی بهتر یود که قطعنامه را یک مادر می خواند نه یک دختر جوان!
همچنین اطلاع رسانی ایمیلکی خیلی خوب است اما فقط با ان می توان امسال من و کسان دیگری که امروز در تجمع شرکت کرده بودند را دعوت کرد!!! برای دعوت از مادران و زنان سنتی باید یک راه دیگری اندیشید. مثلا یکی از راههایش این است که اقایان ایمیل روان کننده از مادران و همسران و خواهران خود نیز کمک می گرفتند!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر