Pages

دوشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۸

نکاتی در مورد کابینه پیشنهادی

نویسنده: خسرو امینی

بعد از جنجال‌های انتخابات ریاست جمهوری کابینه احتمالی کرزی نقطه فوکس حلقات داخلی و بین المللی و رسانه‌ها بود. اینکه نقش گروپ‌های مختلف داخلی و بین المللی در آن چی خواهد بود؛ اینکه کرزی چگونه فشار بین المللی در مورد فساد و مواد مخدر را در کابینه‌اش انعکاس خواهد داد؛ اینکه آیا داکتر عبدالله و داکتر اشرف غنی آیا در کابینه حضور خواهند داشت و غیره. رد ۷۰ فیصد کابینه توسط پارلمان بر این جنجال‌ها تنها افزود نموده و به بعضی تیوری‌های توطیه نیز دامن زد. اکنون که لست دوم کابینه پیشنهاد شده است فضا شفافتر گشته و انتظار میرود که در مجموع اینها رای پارلمان را از خود کنند.

البته اظهار نظر در مورد جریانات سیاسی افغانستان به شمول کابینه دشوار است. به خاطر اینکه افغانستان در مجموع در حالت نورمال نیست و مسایل سیاسی ونظامی داخلی و بین المللی تعیین کننده بسیاری چیزها میباشد. شاید کرزی در انتخاب کابینه بیشتر متوجه محدودیت‌ها و زد و بند‌های سیاسی بوده تا موثریت کاری و از روی مصالح کابینه را تعیین نموده باشد. اما وظیفه منقد این نیست که خود را مصروف ملاحظات و مصلحت‌های کرزی نماید بلکه کار او روشن ی انداختن در مورد مسایل و ارایه دورنما میباشد هر چند که در زمان حاضر کاملا عملی نباشد.

بر این اساس من به حیث یک شهروند افغانستان نظراتم را در سه مورد جالب توجه بیان میکنم.

۱- دکتور سید مخدوم رهین: کریم خرم از جنجالی‌ترین وزرای دوره گذشته حکومت کرزی بود. البته کارنامه آقای خرم هیچگاه نقد نشده است و این جنجال‌ها بیشتر به خاطر تعلقات حزبی و اتهامات کلیشه‌ای پشتونیزم، مساله کتاب ها و دریای هلمند و چند مورد دیگر بوده است. البته جای تاسف است که مخالفان حزب اسلامی یا پشتون‌ها پشت آزادی بیان سنگر میگیرند و آن را ملک مطلق خویش مینگارند. مورد به آب انداختن کتاب‌ها یک مساله عجیب است چرا که توسط مسولین محلی نیمروز صورت گرفت نه کریم خرم. جای دیگر سوال این است که آقای شریعتی افغانستانی که اینقدر خود را متعهد میگیرد چرا تلاش نکرد که مبارزه کرده و این کتاب‌ها را در کابل چاپ کند تا هم به فرهنگ کشور کمک شود و هم به اقتصاد آن به جای اینکه با تحمل اینهمه مصارف و مشکلات آنها را از تهران به کابل بیاورد و هیچ کس هم آنها را نخرد (کی این کتاب‌های ادبی را میخرد یا پولش را دارد؟). از منظری دیگر شاید کریم خرم نماینده ملی گرای جامعه محافظه کار افغانستان باشد - به این خاطر است که مساله ازادی بیان و تعادل آن با فرهنگ و ارزش‌های ملی در این دوره به طور جدی مطرح و بحث شد. البته با آنکه آزادی بیان در دوره کریم خرم با وجود این مباحثات و جدال‌ها حفظ شد، کریم خرم خود را نماینده شایسته جناح محافظه کار ملی گرای افغانی ثابت ساخته نتوانست. شاید او یک نماینده ضعیف، کم بخت و تنبل این جریان فکری بود.

اما در مورد دکتور سید مخدوم رهین بسیاری کسان از انتخاب مجدد او خوش هستند اما کسی نمیپرسد چرا او در دفعه پیش رای نیاورد. در دوره نخست وزارت او ازادی رسانه‌ها در افغانستان به وجود آمد اما نقش آقای مخدو رهین نمیدانم در آن چقدر است. به خاطر اینکه در آن دوره هیچگاه سوال ازادی بیان و فرهنگ ملی مطرح و بحث نشد بلکه میدیا به شکل خود به خود و دو فکتو رشد کردند. دکتور رهین شاید از جمله کسانی باشد که اطلاعات و فرهنگ را شعر و رومان و موسیقی میبیند. اما واقعیت این است که شعر و رومان تنها دغدغه شعرا و رومان نویسان است نه تمام مردم. امثال من که شاید رومان و شعر هم زیاد خوانده باشیم برایمان مهم نیست که وزارت اطلاعات و فرهنگ چند جلد شعر یا رومان چاپ میکند یا شب شعر برگزار میکند. مهمتر برای ما این است که دولت و وزرات اطلاعات و فرهنگ تا چی حد میتواند در نهادینه ساختن ازادی بیان در چوکات فرهنگ ملی افغانستان موفق بوده و به یک فرهنگ میدیای معتدل و متوازن و ازاد کمک کند. نمیدانم این مسایل تا چی اندازه برای دکتور سید مخدوم رهین مطرح است. به هر حال موفقیتش را از خدای پاک خواهانیم.

۲- دکتر عصمت اللهی: این شاید یکی از بدترین انتخاب کابینه کرزی باشد در حالیکه شاید دست او در انتخاب یک فرد بهتر بسته نبود. به دلیل اینکه وزرات تحصیلات عالی نه همچون وزارت های خارجه و داخله شدیدا سیاسی میباشد تا حقله های ذیمنافع داخلی و خارجی فشار بیاورند و نه همچون وزارت‌های اقتصاد و حج و اوقاف تشریفاتی تا سهم موتلفین محلی شوند. اما از دید کرزی وزارت تحصیلات عالی یک وزارت نه چندان کلیدی است که از آن برای کسب رضایت بعضی اشخاص استفاده شده است - فرق نمیکند که وزیر آن عصمت اللهی باشد یا احمد یا محمود. اما اگر شرایط افغانستان را در نظر بگیریم این وزرات یکی از حیاتی‌ترین وزارت‌ها میباشد. دانشگاه های افغانستان به تعبیر داکتر احمدزی اکنون مانند باتلاق است. عقده ای‌ترین افراد رژیم‌های کمونستی و مجاهدی و طالبی در این جا جمع شده اند و در راه مرید پروری و گشایش عقده از هیچ کاری در حق بچه‌ها و رختران مظلوم فروگذار نمیکنند. البته روشن است که مقصد من اتهام زدن بر تمام استادان دانشگاه نیست که در بین آنها کسان دانشمند و شریف نیز وجود دارد. اما نظریات کهنه و آزموده شده قبیله‌ای و مساله پشتو و فارسی اکنون توسط همین استادان بیسواد عقده‌ای یا مزدور ترویج میشود. اکثر دانشجویان پوهنتون بچه‌ها و دخترانی اند که بار اول از دهاتشان به شهر میایند و خام تر از آنند که در دام تبلیغات سکسی امثال پدرام و بشردوست یا سیاف و دیگران گرفتار نشوند.

ایجاد یک تحول در دانشگاه‌های افغانستان به خصوص پوهنتون کابل از ضروریات نسل آینده و حاضر است. وظیفه دانشگاه تولید دانش و کادر ورزیده و توانمند و منتقد برای اداره اقتصاد و سیاست کشور است نه شخصیت سازی و بت سازی از افراد بیسواد و مخرب و تولید یک نسل مایوس و بدبین و تنبل و رومانتیک. پیوند اکادیمیای افغانستان با مراکز تولید علم و فن دنیا که البته بیشتر در ایالات متحده میباشد و ترویج روح عینی گرایی و تولید از اساسات ایجاد افغانستان آینده است. ترویج زبان های بینالمللی و روحیه جهانشهری به جای احساسات و تعصبات و چشم تنگی‌های بیهوده البته با شرایط فعلی دور از دسترس میباشد.

اما در مورد اقای عصمت اللهی- این محترم گویا دوکترای ارتباطات از جمهوری اسلامی ایران دارد. در کشوری که تمام رادیوها و شبکه‌های تلویزیونی ملکیت دولت میباشد و آزادی مطبوعات چاپی نیز چندان وجود ندارد سخن از دکترای ارتباطات گزاف است. البته شاید تنها معنای آن طریقه انتشار مبانی جمهوری ولایت فقیه در کله‌های مردم باشد. به طور کلی علوم انسانی و حتی علوم فنی در ایران یک تقلید مسخره از سیستم چند دهه غرب است و علوم پالیسی که اصلا وجود ندارد. کسانی که در ایران حتی انجینیری میخوانند تنها هدف شان خروج از ایران به هر طریق ممکن و زندگی و ادامه تحصیل در خارج است. حال معلوم است که اقای عصمت اللهی که این افکار گفته مردم در وجودش نهادینه شده است چی دستاوردی برای افغانستان میتواند داشته باشد. به خصوص تا جایی که من برداشت کردم هنوز اثار این نوع تفکرات در طرز صحبت و فکر ایشان آشکار است. اینها هنوز در باب مفهوم دموکراسی و رابطه ولایت فقیه با دموکراسی با خود دست و پنجه نرم میکنند که البته کار بد نیست اما نسل جوان افغانستان نباید گروگان مشکلات ذهنی و شخصی این کسان باشد.

شخصیت هایی که تجربه اکادیمیک در ایالات متحده دارند بهترین انتخاب‌ها برای این پست میباشند. حتی اروپا و جاپان در تولید علم با ایالات متحده قابل مقایسه نمیباشد. جایگاه علم در ایالات متحده و کاربردی بودن آن و فرهنگ تحقیقات علمی ان امتیاز منحصر به فرد آن میباشد. کسانی چون داکتر اشرف غنی، داکتر نظیف شهرانی، داکتر اسحاق نادری، داکتر نادر آتش و دیگران باید جستجو کرد. مراکز اکادیمیک در این صورت متوانند محل تولید فکر و ایجاد مومنتوم برای شرایط افغانستان باشد که شدیدا اکنون و در آینده به آن نیاز خواهد داشت.

۳- داکتر سلطان حصاری - گویا ایشان یک آدم دانشمند و با تجربه و متعهد است. امید است ایشان به شهرسازی (urbanism) تنها از دید مهندسی و هنری ندیده بلکه نگاه جامع به مساله شهر داشته باشد که در آن صورت میتواند تحول بیاورد. تیوری های اقتصادی در وقت پیدایش در واقع تیوری های شهر‌ها به خصوص شهر‌های بندری بود. بدون شهر فعالیت اقتصادی و مارکیت بیمعناست به خصوص که افغانستان پالیسی اقتصادی بازار را انتخاب نموده است. شهرها، به خصوص شهرهای افغانستان، پیش از پیدایش دولت‌ها و کشور‌ها و ادیان فعلی وجود داشتند. شهر ها محل تولید و سوداگری و اختراعات علمی و هنری بوده و است. زنده گی شهری بدون احترام به حقوق شهروندان و روحیه مدار و کازماپالیتن (جهان شهری) بیمعناست. شهرهای مطرح دنیا تنها هویت ملی ندارند بلک هویت بین المللی دارند - حال در افغانستان ما ملی را بگذار که هویت قبیله‌ای دارند. تاکید بیش اندازه بر ماستر پلان و ساختن تعمیرات سمبولیک (مانومنت ها) نباید صورت بگیرد به خصوص برای افغانستان که دارای شهرهای ریشه دار است نه مانند برخی از کشورهای همسایه که دولت‌هایشان شهرهایشان را ایجاد کرده اند. برای ما باید نگاه پالیسی جای نگاه ماستر پلانی را بگیرد و توجه ما باید به احیای داینامیک اقتصادی و تجاری و فرهنگی شهر توسط خود شهروندان باشد.

البته در افغانستان نقش وزارت شهرسازی توسط شاروالی‌ها و وزرات هایی چون ترانسپورت محدود شده است. اما اگر وزیر شهر سازی دارای ابتکار و جدیت باشد میتواند ممد تغییر گردد. برای داکتر حصاری آرزوی موفقیت دارم.

چنان که گفته شد داد و گرفت‌های سیاسی در چیندن این اشخاص در کابینه شاید برای کرزی مطرح بوده است که جای را برای ملاحظات اساسی تر نگذاشته است. اما ملاحظات کرزی مشکل کرزی است و برای ما که منتقد او استیم مهم نیست که در سر او چی میگذرد بلکه مهم این است که در افغانستان چی میگذرد و مردم چی میبینند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر