سر زدن از این مغازه به آن مغازه، همیشه ساعتها وگاهی روزها وقتم را میگیرد. تنوع زیادی نمیبینم. بیشتر چینی و پاکستانی هستند. در کابل فقط تعداد اندکی فروشگاههای بزرگ وجود دارد که از کشورهای دیگر برای مردمی با سطح اقتصاد بالاتر کفش و لباس وارد میکنند.
به همین دلیل همیشه مجبورم هر وقت به ایران سفر میکنم، کالاهای مورد نیازم را از آنجا بیاورم. شاید برای همین است که جز خودم هیچ کسی نمیداند این مسئلۀ به ظاهر ساده در کجای مشکلات من قرار دارد. خب، آخر برای من که در افغانستان بزرگ نشدهام و از کودکی تا همین دو سه سال پیش از مغازههای تهران کفش و لباس خود را خریدهام، طبیعی است که خرید از اینجا کار آسانی نباشد.
با این حال، خیلی از دوستانم را میبینم که راحت و بیدغدغه یا از بازارهایی خرید میکنند که واردکنندۀ لباسهای ساخت کشورهای چین و پاکستان است. و یا چند قدم آنورتر به دکانهایی سر میزنند که کالاهای دست دوم میفروشند، لباسهایی که در افغانستان به "لیلامی" معروف است و طرفداران بیشماری دارد. چیزی که میتوان آن را از کف خیابان و گاری و یا از دکانها و فروشگاههای بزرگ و ویژۀ خودش یافت.
در محل فروش کالاهای دست دوم همه چیز یافت میشود. از اسباببازی گرفته تا پوشاک و وسایل منزل. حتا زیپ شلوار، دگمه، جوراب و غیره. اصلاً از شیر مرغ تا جان آدمیزاد که میگویند، یعنی همین بازار لیلامی.
گذشته و قدمت این کالاهای وارداتی دست دوم که بعضیها به آن مستعمل میگویند و عدهای دیگر used و یا second hand ، به درازای دهها سال میرسد. از این رو بیشتر مردم حساسیتی در مقابل آن ندارند. شاید به همین دلیل است که خرید اجناس دست دوم در افغانستان، رفته رفته به یک امر معمول و شبه فرهنگ تبدیل شدهاست. ادامه مطلب...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر