هنر، «تقوايِ عاطفه و احساس است»، بنابراين با هنر ميتوان احساسِ عاطفهيِ سرشار ازگناهِ افغانيرا تطهير کرد. هدف من از رويآوردن به به موسيقي يک هدفِ اخلاقي است:پالايشِ احساس و عاطفة اين جامعه از گناهِ تاريخي.» بی تردید، فاصلهگيريِ از اين ابتذال بدون تغيير نگرشِ اساسي نسبت به هنر امکان ندارد. يگانه راه آن است که مضامينِ اخلاقي را در پيکربنديِ هنري وارد کنيم. يعني به جاي "افغان" "افغان" و "دلبرک" "دلبرک"، "کابلجان"، "کابلجان" و اينچيزها، بايد ايدههايِ جدي تر و انسانيتر را طرح کرد؛ ايدههايِ که باورهايِ اسياسيِ جامعهرا به چالش ميکشند و در آن «کابل فقط "جان" نيست، شهرِ خون و فاجعه نيز هست.» . من براي کارهايم مضامينِ روشنفکرانه انتخاب کردهام. ميتوانم از آهنگِ سنگسار نام ببرم. در آهنگِ سنگسار، کوشش کردهام به مخاطبانم بگويم که سنگسارِ قانونِ ازلي نيست، اين قانونرا آدميان ساختهاند. روزي اين سنگها تمام خواهند شد، روزي کذب و خطاي «حرفهايِ رنگارنگ» و سرشار از «نيرنگ» کسانی که از سنگسار قانونِ کنترل ساخته و اين دريافتِ خطاي شان را به خدا نسبت ميدهند، برملا خواهد شد. ادامه مطلب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر