Pages

یکشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۹۱

تجربه معرفت در عرصه آموزش مدنی در افغانستان + ویدیو

«"بگذار نفس بکشم"، درخواستی است از میلیون‌ها انسان خفه‌شده در کشور من که همه این عبارت را در چشم‌ها و قلب‌های خود دارند. این درخواست از عامه‌ی مردم، از کسانی که از فرصت‌های فراهم شده بعد از سال 2001 استفاده کرده اند، نباید نادیده گرفته شود. این مردم از طالبان به یک دلیل ساده حمایت نمی‌کنند: طالبان از کشتار انسان حظ می‌برند. این مردم از پروسه‌ی سیاسی کنونی به یک دلیل ساده راضی هستند: این پروسه برای آنها مجال داده است تا نفس بکشند.»...

(روز پنج‌شنبه، 15 مارچ 2012، در تالار کنفرانس‌های موقوفه‌ی ملی برای دموکراسی در واشنگتن، سخنانی داشتم که نقش آموزش‌های مدنی را در تحول دموکراتیک افغانستان بیان می‌کرد. برنامه شامل دو بخش بود: بخش اول، سخنان رسمی من در مورد نقش و تجارب لیسه عالی معرفت از سال 2002 الی 2012 را شامل می‌شد. بخش دوم، شامل سخنان کوتاهی از خانم کلیر لاکهرت، طراح برنامه‌ی همبستگی ملی در افغانستان و از چهره‌های مشهور اکادمیک و سیاسی در امریکا بود و همچنین، پاسخ به سوالات که مسایل مختلفی را در رابطه با افغانستان در بر می‌گرفت. - عزیز رویش)

(ویدیوی این پرزنتیشن را در جمهوری سکوت یا در سایت نید دنبال کنید)

سه‌شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۹۰

به ایتالیا خوش آمدید؛ پنج مستند درباره پناهجویان در یک فیلم!

بصیر آهنگ



مستند "به ایتالیا خوش آمدید" وضعیت بد پناهجویان درکشور ایتالیا را به تصویر کشیده است. این مستند با کارگردانی پنج پناهجو از کشور های مختلف و کمک مالی موسسه " Archivio delle Memorie Migranti یا آرشیف خاطرات پناهجویان" ساخته شده است. کارگردانان این مستند اکثرا قبل از اینکه به ایتالیا برسند، هیچ رابطه ی با دنیای سینما نداشته است؛ اما اکنون این کارگردانان جوان با پشت سر گذاشتن دوره های آموزشی در عرصه ی سینما در مدت کوتاهی توانسته اند وضعیت جامعه ی پناهنده و پناهجو در ایتالیا را به شکل حرفه ای به تصویر بکشند. این مستند در حقیقت پنج فلم کوتاهی ست که زند گی واقعی پناهجویان در پنج شهر ایتالیا را دنبال کرده است. اما آنچه این پنج داستان را هم وصل می کند درد مشترک جامعه پناهجویان است که مرزها را می شکند. درد دوری از وطن، رویارویی با تبعیض و نقض حقوق پناهجو و پناهنده از طرف کشور میزبان و برخورد سرد جامعه و زندگی در سایه ترس - فاشیزم، نکته هایی اند که این پنج داستان را به هم بخیه میزند و آنرا یکی می سازد. زبان این مستند انتقادی است ، اما کارگردانان این مستند به شکل ماهرانه ی راه های بیرون رفت از بحران حاکم و نبود اعتماد بین مهمان ومیزبان را جستجو نموده است.
این مستند ترس از پناهجو در جامعه ی میزبان و نداشتن اعتماد به آنها را که اکنون به مشکل عمده ی برای پناهجویان در جامعه غربی تبدیل شده است، ریشه یابی نموده و برای بیرون رفت از این مشکل؛ تلاش در جهت بوجود آمدن شناخت متقابل بین مهمان و میزبان را پیشنهاد کرده است. تاکید مثبت بر شناخت فرهنگ ها به مثابه یک ابزار قدرتمند واحترام به فرهنگ های متفاوت و مورد پسند این مستند را در جامعه ایتالیا به شکل بی سابقه محبوب ساخته واکنون از طرف مردم به شکل گسترده ی مورد استقبال قرار گرفته است.
JPEG - 137.5 kb
" ترس از پناهجویان مسلمان در کشور ایتالیا همیشه موضوع داغ دررسانه ها بوده است. در سال 2009 دولت ایتالیا قانونی را با عنوان" SECURITY PACKAGE THE" به تصویب رساند که در آن نسبت به افزایش مهاجرین به خصوص از کشور های اسلامی هشدار داده شده بود. کارشناسان مسائل اجتماعی در ایتالیا معتقد هستند که پس از حملات یازدهم سپتامبر2001 در امریکا؛ داشتن ترس از پناهجویان مسلمان در اروپا را افزایش داده است".

یکشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۹۰

نمایشگاه عکس در شهر گل لاله



مرکزفوتو ژورنالیزم چشم سوم، ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت بلخ ، بخش فرهنگی سفارت امریکا و اداره انکشافی سویس در افغانستان به مناسبت از تجلیل سال نو خورشیدی ، نمایشگاه عکس افغانستان جدید از چشم افغانهارا که قبلآ در پنج ولایت افغانستان به نمایش گذاشته شده افتتاح مینمایند. این نمایشگاه تصاویر یک دهه ی اخیر انکشاف افغانستان ازچشم افغانهاست.
زمان: شنبه 26 حوت 1390 ساعت 3 بعد از ظهر
مکان: هوتل گل سرخ، رسته قنادی، دروازه شادیان، شهرمزار شریف

شنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۹۰

جایگاه شهید مزاری در اندیشه شاعران

تورفتی شعرمن بی بال وپرگشت         غزل تنها دوبیتی تلخ ترگشت
   تورفتی با تو حس از مثنوی رفت           شقایق بی تونسلی، دربدرگشت
(جعفر احسانی)
            افراد بزرگ بدون شک همانند حوادث طبیعی بزرگی که رخ میدهد بدنیا می آیند، بزرگ زندگی می کنند و با عظمت از دنیا می روند. اگر سونامی در طبیعت اتفاق می افتد دنیا را و یا حد اقل گوشه یی از آنرا به مخاطره می اندازد. مردان بزرگ نیز اینچنین اند، با به دنیا آمدن و به بلوغ رسیدن شان حادثه می آفرینند و دنیا و تاریخ زندگانی شان را متحول می سازند.
          مزاری؛ نیز ازاین تعریف و از همین حوزه استثنا نبوده، به سان دیگر چهره های برجسته تاریخ حادثه ساز گردیده و تاریخ را به دیگرگونی فرامی خواند. شهید مزاری؛ با تفکر انسانی خویش یکی از معدود چهره هایی خلق میشود که به تعبیر ملکی مردمش "بابه قوم" می شود و "پیشوای شهید" تاریخ هرهزاره.
          مزاری باحنجره  سبزاستقامت هایش مُنجی نسل میشود مظلوم که سالهای بند واسارت را با پیروی ازوی درهم می شکنند، فریاد آزادی وسرود رهایی را می سرایند وزمزمه می کند.
          زندگانی مزاری را چون قالب غزل حماسی قبیله ای میتوان تعریف کرد که بندگی و ذلت ومظلومیت شان مرزهایی پُر از خشونت وسنگلاخ های درشتناک هزاره جات را که سپس هزارستان می شود درنوردیده وتا حوالی هندوستان به پیش میرود. تا آنجا که اسارت مردمش طی سالیان بردگی، بازار برده فروشان افغانی وهندی را شکل ورونق می بخشید.
          با عروج خونین و گلرنگ این سردار قوم وبابه هزاره، دیگر هزاره بودن ممنوع نمی شود و برده شدن از رونق می افتد. فریاد انسانی "شهیدمزاری" در اینجا مرزهای خشونت وارعاب و چهره زدایی را درهم شکسته و تا دوردست هایی از بی کرانه های تاریخ و اجتماع طنین انداز میشود:
"می خواهم دیگر هزاره بودن جرم نباشد!"
          شهیدمزاری؛ بافرق شکافته از کینه توزی طالبان رنج مردمش به معراج می رود ومسیرغزنه تابلخ را روی شانه های ستمدیده قومش ازجبر تاریخ وزمان به راه پیمایی می گیرد؛ و خونین کفن و آرام در شهرمولایش، همنشین کاروان لاله ها میشود؛ ولاله زاران مزارشریف را لاله زارتر ساخته ، آذین می نماید؛ که شهر مزار ازآن پس تا به امروزهمواره باروح مزاری جشن لاله هایش را با عظمت دیگر به تجلیل می گیرد.
          هربزرگی تاکنون ازمیان جمعیت آدمها رخت بربسته است. مزاری نیز یکی از راهیان این قافله انسانی به حساب می آید که  "این قافله عمر عجب می گذرد ! ".
          ملت ها در رثای هر بزرگی از حوزه اجتماعی آدمها مرثیه ها خوانده اند وسوگ سروده ها را به سرایش گرفته اند؛ "بابه شهیدهزاره" نیز این ویژه گی را از آن خود نموده است.
          گرچه چهره های بزرگی از دامان جوامع بزرگتر ازجامعه ما کوچیده اند وسالیان درازی از تاریخ این کوچ وهجرتشان گذشته است؛ اما با توجه به تازگی درگذشت رهبرشهید ما ، کمتر کسانی با استفاده از روح ادبی ملتشان از آنان به تمجید پرداخته اند، که "مزاری" بیشترین و بالاترین رقم این گونه تجلیل را بخود اختصاص داده است.
          قطع نظر از مجموعه های اشعاروسوگ سروده های پراگنده، کافی است تنها از سه مجموعه "تبروباغ گل سرخ" وهمچنین مجموعه "مرثیه آفتاب" یادکرد؛ که در صدر دیگر عناوینی از این دست برجسته گی بیشتر دارد. درلابلای این مجموعه ها، تنها شاعران چهره های برجسته ادبی هزاره نیستند، بلکه اذهان هرآدم بیدار و زبان دار هنرمند از دیگر اقوام نیز، درسوگ این مرد بزرگ سخن رانده اندو تفکر وشخصیت این استوانه پایدار سیاست جنگی وسیاسی آن روزگار رابه تحلیل گرفته وادای دین نموده اند.
          وقتی بر آن شدم تاجایگاه این شهید را در اذهان سرایندگان جستجوکنم، فرصت اندکی داشتم که هم اینک از پیش چشم تان این خلاصه می گذرد و می بینیم که شاعران از ابعاد مختلف وجنبه های گوناگون بسوی مزاری دیده اند وگفته اند؛ چون:
          الف)هویت ملی قوم:
          شاعران با ازدست دادن سردار و رهبرشان خود را فنا شده وگم گشته احساس نموده ومزاری را تمامی پیدایی خود میخوانند، وقتی که "جعفراحسانی" اینگونه می سراید:
          تورفتی خنده هایم باتوگم شد
          سکوتم، هردوپایم باتوگم شد
          سراغم را دیگر ازمن نگیرید
          که حتا ردپایم باتو گم شد
          و یا با از دست دادن مراد و مدافعشان ساز خود را شکسته یافته وخود را چونان پدرگم کرده ای می بیند که هیچ کس نمی تواند چون او پدر وبابه ای مهربان و دردآشناباشد.
          شکسته ساز نای من، کسی خبرنمی شود
          ازین که هست ودیده یی شکسته ترنمیشود
          پرنده پرزد ازقفس، جهان چه بی ستاره شد
          شب سکوت شعر من ولی سحرنمی شود...
          همیشه درد ما ولی که رفته ازمیان ما
          ودرسکوت بعد از او کسی پدر نمیشود
          ب) عمومیت وتعلق خواسته های مزاری به همه اقوام وقبیله های کشور:
          محمدتقی اکبری درسوگنامه یی که سروده است؛ رهبرش را تنها متعلق به قبیله هزاره و از مردم هزاره جات نمی پندارد و همچنان نه از قندهار وکابل، بلکه اورا متعلق به همه افغانستان دانسته و به سان رودی حس می کند که همه جا از منبع پرفیضش سیراب و بهره مند گردیده است. اومی خواند:
          نه کابلی ونه قندهاری هستی
          آموی زکف رفته وجاری هستی
          یکپارچه آتش شده دشت گل سرخ
          پرپرشو دلا ! توهم مزاری هستی!
          ج) تسلیم ناپذیری ومقاومت:
          شهید مزاری آنگونه که خود گفته بود: "ازخداخواسته ام که خونم درجمع شما بریزد." تمامی خواسته ها و آرزوهایش را عملی ساخته، بدون مردم اش جایی نرفت ومردمش را درمعرکه تنها نگذاشت. بدرستی میتوان اخلاق مقاومت، پایداری و وفادارماندن به مردمش را به عنوان تفکر ایثار گرانه ای که می بایست از ویژگی های شایسته هریک از رهبران باشد، در وجود مزاری برجسته تر از همه کس دید وتفحص کرد؛ چنانچه در اذهان جستجوگر شاعران شعرایثار و مقاومت این مفهوم راه یافته است؛ آنجا که "رحمت الله بیژن پورآبادی" می گوید:
          حروف نام تویعنی هزاره ممنوع است
          ودرتحسب خصم این شماره ممنوع است
          کنار جاده نوشتند کاین گذر بند است
          عبور هرچه هزار و هزاره ممنوع است
          چه روزگار غریبی شد و چه رسم بدی
          که جز به مرگ، ترا راه چاره ممنوع است
          برای آنکه چرا دست باز می خوانی،  
          نماز شیعه بدین آشکاره ممنوع است
          چگونه زنده بمانی که حرف حق گفتی
          به هرکرانه چوهستی، گذاره ممنوع است
          ازین کرانه اگر بگذری به جای دیگر
          بمان، بمان که عبور دوباره ممنوع است
          به نام تیره ترا بادم تبر کشتند
          که در نجابت شهر این قواره ممنوع است...
          د) غربت بعداز مرگ مزاری:
          آنچه را که باور دینی ما نیز حکم می کند اینست که تنها با مرگ سرخ وبذل جان وسرکشیدن جام شهادت، ایدیؤلوژی ملت ها قوام وپایداری می یابد. لذا باید از شهدا آنگونه که شایسته شأن شان است تجلیل و تکریم شود، اما متأسفانه این نوع بینش مخصوصاً نسبت به شهید مزاری ناقص مانده و بیشتر تبدیل به برگ برنده ای میشود که بسان دلالان و دکانداران رهبری با آن میتوان چند روزی بازار خویش را گرم نگهداشت، از همین جاست که "شریف سعیدی" شاعر نام آور و بلند آوازه ما لب به شکایت باز نموده و ازاین کوتاهی نابخردانه و ناروای تحمیلی کوته نظران دگم اندیش  به رهبرش، نالیده است:
          ای که آواز تو درگوش دلم آن گردد
          که گهردرتن بی رنگ صدف جان گردد...
          اومی نالد که خون رهبرش ریخته است و باید ازاین خون ریشه ورگ هرنسل خشکیده ای تر وسیراب گردد؛ ولی شک می کند که با موجودیت این خاک عقیم، نخواهد کسی سربر کند و خواهان خون این شهید شود؛ملت نیز نخواهد بدین باور رسد روزی که با شهادت از اسارت می توان نجات یافت.
          اودرد مندانه می سراید :
          خون تو ریخته درکتری آدمخواران
          که دمی دم شده وچای فراوان گردد
          ریخت خون توکه از نو،گلی آماده شود
          خِشت تزینی دیوار قومندان گردد
          خون توریخته وسرخی قالین شده است
          تالگدمال زن تازه ایشان گردد
          خون تورنگ در و پنجره خانه اوست
          که مگر درخور مهمانی مهمان گردد
          توشهیدی که دکانها سرگورت زده اند
          که پس از مدتی این خاک از ایشان گردد
          توشهیدی که همین طایفه خوردند ترا
          نام تو مانده که درسفره شان نان گردد
          استخوانهات بجامانده که این سگها را
          پاسخ خارش بی کاری دندان گردد
          ﻫ) جاودانگی در تداوم تاریخ:
          به حقیقت که عشق و ایمان منتهی به خود گذشتگی گردیده و به شهادت انجام می یابد واز آن پس این شهادت است که همیشه ماندگار گردیده و خون شهید است که همواره درجوشش می ماند؛ از همین روی است که هرگاه اگر فرهنگ یک قبیله وایمان شان مواجه با خطر گردد باید خون داده و از ایمان وفرهنگ شان حراست وپاسداری کرد آنگونه که بابه شهید مزاری، با شهادتش جاودانگی یافته است.
          آنچنانکه "سیدمحمدرضامحمدی" می خواهد تا روح مزاری در وجود تک تک ماجاری باشد و بماند:
          باشند تا به یاد توسرشار بادها
          هرجا زنند نام ترا جار، بادها
          بی شک توعشق مردم مایی وعشق را
          هرروز می رمند به تکرار، بادها
          خون توجاریست به رگهای ما، که ما
          گردیده ایم درصف پیکاربادها
          هرعسکرهزاره یکی باد سرکش است
          پیچیده اند در دل کهسار بادها
          و) جهالت ستیزی:
          آنچه که از همه مهمتر وروشن تر درشخصیت شهید مزاری به چشم میخورد بی گمان همان سادگی وخردمندی وی میباشد؛ او بامنطق وعقلانیت گرایی خویش با تمامی انحصار طلبی های ناشی ازجهالت زمامداران عصرخود به پیکار رفته است؛ آنسان که "سید ابوطالب مظفری" شاعر ونویسندۀ چیره دست کشور ما می نگارد:
          "... گفتمانی که شهید مزاری ویارانش براه انداختند، دریک کلام این بود که خوی و خصلت انحصار طلبی درمیان گروه های موجود، اعم از طالبان وغیرطالبان، ریشه های قوی درفرهنگ و باورهای آنان دارد وباتوصیه واعلامیه ونشست های سیاسی حل وفصل نمیشود وبرای برکندن آن، باید راه های دیگری را آزمود. ایشان البته راه ایستادگی را آزمایش کرد وتاوان سختی هم پرداخت..."
          وهم اومی گوید:
          سوار، ازشب کولاک وبرف آمده بود
          پس ازسه قرن خموشی به حرف آمده بود
          چه گفت مرد که چون شعله در زغال افتاد
          کلاغ پیر ز وحشت به قیل وقال افتاد...
همچنین "سیدحسین موحدبلخی" دیگر تن از سرایندگان این قندپارسی در مرثیه هایش به این ادعای ما درستی وتحقق معنا عنایت داشته است:
          همرنگ ستاره درشب ما آمد
چون تیغ شهاب روشن آوا آمد
          با شاخه یی از نو درآن کژ گردی
آن پیر به احتجاج یلدا آمد

          ونیز در دیگر جای کلامش گفته است:
          مانند سپیده ساده وروشن بود
باتیرگی وتیره دلی دشمن بود
          هرچند خلاصه بود و پرپینه بود ولی
درباطن خود هزارویک گلشن بود
 بااین حساب ویژگی هایی زیادی درشخصیت حضرتش موجود بود ومی درخشید، که سرایندگان هر کدام به آن نظر داشتند؛ ولی همین نابه سامان گویی نیز از حوصلۀ این خلاصه بیرون می باشد، بناء باتمامی دغدغه ها به منظور کاوش های هرچه بیشترینه، پیرامون شخصیت این فقید شهید تمامی خوانندگان را توصیه می نمایم که مراجعتی به اصل نموده و خود شاعران سوگنامه سرا راسراغ گیرند؛ زیرا بر ما همین داغ بس که:
          سردارنه، سرو، بلکه سر راکشتند                            پیش قــدم شَبَح، ســحر را کشتند
          آنروز ســـپاه کــور بافتنه گـــری                             یک آیینه باغ شعله ور را کشتند
          نه تنها کشتند که بل:
          برشانه خویش یک سحر را بردند                  تن را که نه از قبیله سر را بردند
          دلتنگی یک هــــزاره را نوشیدیـم                  تا از زَبرکــــــوه، کمر را بردند
"موحد بلخی"

محمد امین ابتهاج "حجتی"

یکشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۹۰

مسابقهBOBs آغاز شد

مسابقهBOBs آغاز شد


از روز ۱۳ فوریه /۲۴ بهمن، کاربران می‌توانند کاندیداهای خود را برای هشتمین دوره مسابقه بین‌المللی وبلاگ‌ها که توسط دویچه وله برگزار می‌شود معرفی کنند.

حضور زبان‌های متفاوت، یکی از مشخصات ویژه این مسابقه است. ما به یازده زبان صحبت می‌کنیم، همدیگر را می‌فهمیم و کاندیدا می‌پذیریم. فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه، بنگلادشی، آلمانی، چینی، روسی، اسپانیائی، اندونزیائی و پرتغالی زبان‌هایی هستند که در این مسابقه حضور دارند.

به همین خاطر هم در وب‌سایت مسابقه باردیگر یازده زبان جای دارند.

این مسابقه در ویژه‌گی که BOBs را از دیگران متمایز می‌کند همچنان ثابت قدم است: انتخاب وبلاگ‌های ممتاز به رای کاربران و از سوی هیئت داوران. تنها با ترکیب این دو است که می‌توان برندگانی را مشخص کرد که هم از رای کاربران برخوردارند و هم توانسته‌اند نظر متخصصان را به خود جلب کنند.

در هیئت داوران سال ۲۰۱۲ نیز ترکیبی از متخصصان رسانه‌ها، بلاگرها و فعالان شبکه‌های اجتماعی از هر یازده زبان حاضر در مسابقه حضور دارند. این هیئت اول ماه مه در برلین تشکیل جلسه می‌دهد تا با استقلال رای و نظر خود، برندگان در ۶ موضوع عمومی مسابقه را تعیین کند.

داور بخش فارسی دکتر آرش آبادپور، “کمانگیر” است. کمانگیر نامی آشنا و قابل اعتماد برای جامعه وبلاگ نویسان فارسی زبان است. براساس داده‌های آماری متفاوت وبلاگ او جزو ۲۰ وبلاگی است که بیشترین بازدید کننده را دارد.

موضوع آموزش و فرهنگ

این مسابقه همچون سال‌های گذشته دارای ۱۷ موضوع است. شش موضوع عمومی هستند و در آن‌ها نامزدهای همه زبان‌ها با یکدیگر به رقابت می‌پردازند. برندگان این شش موضوع از طریق رای هیئت داوران و رای‌گیری عمومی مشخص می‌شوند. علاوه بر این در ۱۱ موضوع دیگر نیز هر زبان ۱۱ کاندید خواهد داشت. برندگان هر زبان تنها از طریق رای‌گیری عمومی و بصورت آنلاین مشخص می‌شوند.

جایزه ویژه امسال به وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌هائی تعلق می‌گیرد که موضوع اصلی فعالیت آنها در عرصه آموزش و فرهنگ است. «آموزش و فرهنگ» امسال موضوع اجلاس جهانی رسانه‌ها است که سالانه از سوی دویچه وله در شهر بن آلمان برگزار می‌شود.

کاندید کنید!

امیدواریم تا روز ۱۳ مارس تعداد زیادی وبلاگ فارسی زبان برای شرکت در مسابقه کاندید شوند. لیست کاندیداها سپس در اختیار هیئت داوران قرار خواهد گرفت تا نامزدهای مرحله نهائی در همه ۱۷ موضوع مشخص شوند.

تقاضا داریم کاندیداهای خود را از طریق یکی از این شبکه‌های اجتماعی معرفی کنید: Facebook Twitter, Vkontakte، Sina Weibo و OpenID. همانطور که ملاحظه می‌کنید، نسبت به سال گذشته بر تعداد شبکه‌های اجتماعی افزوده شده است.

تذکر مهم اینکه: هر وبلاگ را فقط یک بار کاندید کنید. دفعات کاندید کردن یک وبلاگ از سوی یک کاربر تاثیری بر افزایش شانس پیروزی در مسابقه ندارد.

برنامه زمانبندی مسابقه

مرحله کاندیداتوری از ۱۳ فوریه تا ۱۳ مارس

رای‌گیری آنلاین از ۲ آوریل تا ۲ ماه مه

معرفی اسامی برندگان روز دوم ماه مه

اهدای جوائز به برندگان در شش موضوع عمومی روز ۲۶ ژوئن در کنفرانس اجلاس جهانی رسانه‌ها در شهر بن آلمان صورت می‌گیرد.


ضوابط


چند سال پیش هنگام نشست هیئت داوران یک داور در حال توضیح در مورد یکی از وبلاگ‌های راه‌یافته به مرحله نهائی بود که داور دیگری از جای برخاست و گفت من به این وبلاگ رای می‌دهم، ما به چنین ایده‌ای در محدوده زبانی‌ خودمان نیاز داریم.

با تعریف چنین خاطره‌ای می‌خواهیم به یکی از ویژه‌گی‌های این مسابقه بین‌المللی اشاره کنیم که آن را از دیگر رقابت‌ها متمایز می‌سازد. مسابقه دویچه وله BOBs تنها مسابقه چند زبانی با یک هیئت داوران بین‌المللی است که هدف از برگزاری آن آشنا کردن جهانیان با وبلاگ‌های ممتاز از زبان‌های متفاوت است.

با توجه به هر موضوع این مسابقه، کاربرد و آرایش هر وبلاگ جایگاه ویژه‌ای می‌یابد. توجه شما را به سه ویژگی جلب می‌کنیم:

طرح و اجرا:

ایده‌ها، طرح‌‌ها و نحوه پیاده کردن آن و ارزش اطلاعات ارائه شده

موضوع و ربط اجتماعی آن

چه گروهی مورد خطاب قرار دارند و مطالب چقدر متقاعد کننده هستند

استیل و نحوه نگارش

فعالیت دراز مدت و پایدار

شفافیت، اعتبار و قابلیت اعتماد

خلاقیت

اصالت ویژووال، طراحی هنری، استفاده بهینه از همه امکانات اینترنت

نوآوری

چه نوآوری و یا ویژه‌گی بخصوص در آنچه که ارائه شده وجود دارد.

مواردی که به آن اشاره شد، به‌عنوان راهنمای عمل برای هیئت داوران است. در موضوعات عمومی که همه زبان‌ها حضور دارند، هیئت داوران باید به این موضوع توجه داشته باشد که آیا وبلاگ مورد انتخاب آنها قابلیت “ممتاز بودن” در عرصه بین‌المللی و حمایت از آن را دارد.

قواعد رای‌گیری آنلاین: وبلاگ‌های ممتاز براساس آرای کسب شده انتخاب می‌شوند. هرپروژه و یا وبلاگی که بیشترین رای را کسب کند برنده محسوب می‌شود (هر موضوع مسابقه یک برنده دارد).

پنجشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۹۰

اندونیزیا: یک پناهجوی 17 ساله در اثر لت و کوب پلیس جان داد


پناهجویان بازداشت شده در زندان " پونتیانک" در جزیره " کلیمنتن" می گویند؛ محمد تقی نوجوانی هفده ساله اهل ولسوالی جاغوری ولایت غزنی که مدت ها در این بازداشتگاه زندانی بود؛ شب 26 فوریه 2012 توسط پلیس اندونیزیا به قتل رسیده است.
این پناهجویان که نمی خواهند نام شان فاش شود می گویند؛ "محمد تقی می خواست از باز داشت گاه فرار کند ولی حین فرار، پایش شکسته بود و بعد توسط پلیس دستگیر شد. بعد پلیس های زندان او را تا توانستند شکنجه کردند، آنهم پیش روی دیگران".

یکی از این پناهجویان اد عا می کند که پلیس زندان اندونیزیا؛ محمد تقی را در آب انداخته و بعد به " دم برق" داده است. او می گوید محمد تقی در حالیکه به خاطر پای شکسته اش درد می کشید؛ زیرلت و کوب و شکنجه با برق جان داده است.

شکنجه از طریق وصل کردن قربانی به سیستم برق در بسیاری از کشور ها توسط سازمانهای استخباراتی و حکومت های استبدادی مورد استفاده قرار می گیرد ولی از نگاه حقوق بشری این نوع شکنجه یک جنایت شمرده می شود. برای متوقف کردن این نوع شکنجه گرچند سازمانهای حقوق بشری از سال 2006 به بعد فعالیت های گسترده ی را آغاز کرده اند و در این مدت ده ها شرکت سازنده ابزار این نوع شکنجه از طرف سازمانهای حقوق بشری شناسایی و مورد تحریم قرار گرفته اند، اما کماکان از این نوع شکنجه در بسیاری از کشورهای جهان به صورت گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. "سازمان‏ عفو بین الملل می‏گوید شکنجه به وسیله شوک‏ الکتریکی و آزار زندانیان بوسیله ابزار برقی‏ دست کم در 50 کشور جهان و به ویژه در خاورمیانه،آفریقا،آمریکای لاتین و آسیا رواجی‏ گسترده دارد".