Pages

پنجشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۵

مهاجرت از اسلام به مسیحیت « روایت های مهاجرین از تاریخ ستم»

نویسنده: مجتبی رضایی
از اکتبر سال ۲۰۰۶ با اجرای قانون موازین اروپائی در امور پناهندگی، فعالیت تبلیغی و ترویجی برای دین اهمیت تعیین کننده
امین نوری جوان بیست و چهار ساله که حدود شش سال است در مهاجرت در اروپا بسر میبرد، میگوید: من اعتقادی به دین اسلام ندارم و هزینه این عقیده در افغانستان برابر از دست دادن جانم است. سالهاست که ما هزاره ها به نام خدا کشته میشویم.
خود را از دست داد. از آن زمان “تضمین حداقل‌های آزادی عقیده و مذهب” تعیین کننده شد. طبق این قانون، اگر درکشوری حداقل‌های آزادی عقیده و مذهب، نه تنها در چهاردیواری خانه، بلکه در جامعه و به طور علنی تضمین شده نباشد و فردی نتواند آن گونه که آئین و دین و عقیده‌اش از او می‌خواهد آزادانه مراسم و آیین‌ مورد نظرش را بجا آورده و نتواند آزاد و بدون خطرِ پیگرد و دستگیری بخاطر عقیده اش زندگی کند، در این صورت نمی‌توان چنین فردی را به کشورش بازگرداند و درخواست پناهندگی‌اش باید رسیدگی صورت گیرد.
در سپتامبر ۲۰۱۲ نیز دیوان عالی اروپا در حکمی ‌تاکید کرد: در صورتی که فردی در کشور خودش نتواند باورها و فرایض مذهبی‌اش را که بخشی از هویت دینی فرد محسوب می‌شود به طور آزادانه و در ملاء عام اجرا کند، و در صورتی که به خاطر این باور و عمل، رفتارهای تحقیرآمیز و غیر انسانی در انتظار او باشد، این چنین محدودیت‌ها را باید برابر با نقض حداقل آزادی مذهبی قلمداد کرد. اگر، این فرد در خارج بوده و درخواست پناهندگی داده، نمی‌توان از او خواست به کشورش برگردد و دین و آئینش را با سکوت و در چهاردیواری خانه‌اش بجا آورده و از اجرای مراسم عمومی ‌و  یا استفاده از نشانه‌های مذهبی خودداری کند تا دچار خطر نشود. انتظار اینکه فردی باورهای مذهبی‌اش را انکار کرده و یا مخفی کند نقض حق آزادی مذهب آن فرد به شمار می‌آید.
از این زمان به بعد به دلیل آنکه تعداد متقاضیان پناهندگی که “تغییر باور به مسیحیت” را دلیل پناهندگی اعلام می‌کردند، به طور چشمگیری افزایش پیدا کرده بود، اداره امور پناهندگی و دادگاه‌های آلمان به این موضوع به دیده‌ی تردید نگاه کرده و آن را اقدامی ‌تاکتیکی و فرصت‌طلبانه می‌دید.
گرایش گروهی افغانستانی ها به دین مسیح و پیوستن بخش هائی از آنان به صفوف مسیحیان، یک پدیده اجتماعی است که در سالهای اخیر نشانه های رو به رشدی از خود بجا گذاشته است. تقریبا همه این افراد حتی اگر بخاطر بازنگشتن به افغانستان به دین مسیحیت روی اورده اند، ‍‍‍پس از ان به گرایش مسیحی خود ادامه داده و جز پیروان جدی این دین شدند.
گر چه در افغانستان با این نوکیشان مسیحی رفتارهای بشدت خصمانه ای صورت میگیرد و مردم و مسئولان دولتی به تعرض،دستگیری و اختتاف کردن و حتی سنگسار اعضای دین مسیح اقدام می کنند، اما با این حال دیده می شود که این تعرضات اثر چندانی بر گسترش تمایل برخی از افغانستانی ها به تغییر دین و پیوستن آنها به مسیحیت و یا سکولاریزم نداشته است.
با این حال برخوردهای خصمانه علیه این پیروان جوان مسیحی در عمل باعث شده است که بخشی مجبور به ترک کشور شده و به نقاط مختلف جهان پناه می ببرند.
به نوشته رادیو بین المللی فرانسه « شهر برلن در آلمان یکی از مراکز جلب این نوکیشان مسیحی است. گفته می شود که هم اکنون صدها ایرانی و افغان مسیحی در این شهر در مراسم مذهبی کلیساهای برلن شرکت می کنند و فرائض مذهبی شان را بجا می آورند.»
استکهلم سوئد نیز پیروان زیادی از مسیحیان را از کشور های مختلف جهان را بخود جا داده است و افغانستانی های مسیحی نیز یکی اقلیت های کوچک مسیحیت در سويد بحساب می آید.
حسن علی زاده یکی از پیروان مسیح و افغانستانی الاصل است. او چند سالی است در سوئد زندگی میکند و با جامعه مسیحیان افغانستانی در ارتباط است. نزدیک به دو سال میشود که به دین مسیحیت روی آورده است. او خاطرات بسیاری بدی از شرایط زندگی در افغانستان دارد و این شرایط رقت بار جنگ و نا بسامانی باعث شد نگاه حسن علی زاده از اسلام و خشونت های پیدا و پنهان عوض شود.
14074471_10210089852144059_792357077_o
حسن علی زاده در واکنش به حمله اخیر فرقه ای به هزاره های کابل که تظاهرات مسالمت آمیز برای ابتدایی ترین حقوق خویش راه اندازی کرده بودند و باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد با نمایش پلاکارد خویش در اعتراض جهانی هزاره ها سهم گرفت.
حسن علی زاده در واکنش به حمله اخیر فرقه ای به هزاره های کابل که تظاهرات مسالمت آمیز برای ابتدایی ترین حقوق خویش راه اندازی کرده بودند و باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد با نمایش پلاکارد خویش در اعتراض جهانی هزاره ها سهم گرفت.حسن علیزاده معتقد است که گرایش هزاره ها به دین اسلام و بخصوص مذهب شیعه این مردم را بیشتر هدف ظلم و ستم اقوام دیگر و حتی اخیرا داعش قرار داده است.
کارشناسان باور دارند که مردم معمولاً به دلیل دور شدن از شرایط یا عوامل نامساعد کننده ای مانند فقر، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت مهاجرت می‌کنند. دلیل دوم می‌تواند شرایط و عوامل مساعد جذب‌ کنندهٔ مقصد مهاجرت مانند امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر، مسکن بهتر و آزادی‌ های سیاسی بهتر باشد.
فرزانه فرزاد از تلخی های زندگی زنان در جوامع اسلامی شکایت میکند. او میگوید «تاریخ ستم بر زنان با تاریخ اسلام عجین شده است و آنچه امروز خشونت ها برزنان روا داشته میشود از طرف پیروان دین اسلام است. در هیج دینی به اندازه اسلام خشونت نهادینه نشده است و هرچه ستم بر بشر میرود از نادانی و عقب ماندگی مردم در جوامع اسلامیست» او در یکی از کمپ های کشور آلمان زندگی میکند و خودش را سیکولار میداند.
من دین گریزم و این گریز از اسلام به معنی فرار از جامعه نیست بلکه پیام من واضح و سازنده است یا اسلام مدرن و براساس نیاز امروز بشر میشود یا انسانهای دین گریز رویکرد دیگری برای عبور از سیاهی و تباهی پیدا میکنند «فرزانه فرزاد».
علی حیدری متولد سال ۱۳۶۱ شهر کابل از هزاره های افغانستان  بعد از مهاجرت و تحصیل در ایران وبا قبول زندگی سخت با کارهای شاقه و بی مدرکی به افغانستان اخراج گردید.
Alis Family
علی؛ بعد ازورشکستگی در سرمایه گزاری مورد حمله و تعقیب طلبکاران پشتون خود قرار گرفتم. آن  پشتونهای مسلمان ـ تندر و یا دکانداران واقعی دین باعث شدند تا سر از آلمان در آوریم.
علی یک خدا نا باور است، او تجربه جدیدنداشتن اعتقاد دینی را جنبه‌ای از آزادی اندیشه  برای خود و خانواده اش میداند.
علی؛ در المان به این پی بردم که نداشتن اعتقاد به هیچ دین ومذهبی خود آزادی اندیشه است، بدون اینکه خطری متوجه من وخانواده ام باشد. از زمانیکه در کشور اسلامی خودم افغانستان، با داشتن دین و باور بخدا  مورد تهدید به مرگ قرار گرفتم، زندگی ام تاراج شد و به خانه ام ریختند تا به زن و فرزند من تجاوز کنند، نشه دین از سرم پرید. حالا اینجا دین را ترک کردم تا به حیث یک انسان بدون عینک دین به دنیا بنگرم و اینده انسانی را بدون داشتن دین و حراس برای اولادهایم ترسیم کنم.
علی میگوید بعد از مهاجرت و تحمل مشکلات زندگی، بدون مدرک و حق انسانی از ایران به افغانستان اخراج  شدم. در کابل با سرمایه گذاری دریک فروشگاه قرار شراکت بستم، دیری نپایید که از ورشکستگی در بازار مورد حمله و تعقیب طلبکاران پشتون خود قرار گرفتم. آن  پشتون های مسلمان ـ تندر و یا دکانداران واقعی دین باعث شدند ت سر از آلمان در آریم.
علی؛ بخوبی یادم هست که انگلامرکل نخست وزیر آلمان در سخنرانی اش گفته بود به فرزندان آیندهٔ خود این پیام را خواهیم داد که مردم، سوریه، عراق و افغانستان به ما پناه آورده اند، در حالی‌ که مکه به آنها نزدیکتر است. طی مدتی که در آلمان زندگی میکنم من وخانواده از حقوق انسانی برخورداریم،  فرزندان ما  بدون تبعیض به مکتب میروند و خانم ام  آزادانه در شهر میگردد، امکان تحصیل و کار برایش فراهم است؛ خدا ناباوری خود ارزش انسانی برای ماست.
Ali's dougters
قوانین اسلامی ضد زن ترین قوانین جهان هستند. او با نگرانی از افغانستان هرگز نمیخواهد برگردد تا آینده دخترانش را بدست دکانداران دین بسپارد، ویا انها مجبور شوند تحت قوانین اسلام افراطی زندگی کنند و بزرگ شوند.
علی حیدری اضافه میکند که اگر دین اسلام و قوانین ضد انسانی اش نمیبود او و امثالش مصایب مهاجرت را متحمل نمی شدند.
با استناد به کنوانسیون سازمان ملل راجع به حقوق آوارگان و پناهندگان مصوب سال ۱۹۵۱ استدلال میشود که متقاضیان خدا نا باور در صورت بازگشت به افغانستان، به «دلیل اعتقاد مذهبی» که در این مورد خاص، فقدان چنین اعتقادی هستند، در معرض خطر جدی قرار می‌گیرد. کنوانسیون پناهندگان سازمان ملل آزادی مذهبی را به عنوان یکی از موارد اعطای پناهندگی مورد قبول قرار داده است.
در افغانستان، براساس قوانین شریعت اسلام، فرد مرتد با خطر مرگ مواجه است مگر اینکه نظر خود را کتمان کند که چنین اقدامی نیز میسر نیست زیرا در آن کشور، آداب و رسوم مذهبی به تمامی جنبه‌های زندگی فردی و اجتماعی نفوذ کرده است.
امین نوری جوان بیست و چهار ساله که حدود شش سال است در مهاجرت در اروپا بسر میبرد، میگوید: من اعتقادی به دین اسلام ندارم و هزینه این عقیده در افغانستان برابر از دست دادن جانم است. سالهاست که ما هزاره ها به نام خدا کشته میشویم. و به اسم مذهب شیعه مورد تبعیض و ستم ملی از طرف دولت قرار میگیریم. هرچه تعصب مردم ما روی مذهب شیعه بیشتر شود زمینه تبعیض علیه ما بیشتر میشود زیرا هزاره ها در افغانستان اقلیت هستند و ما نمیتوانیم قوم خود را تغییر بدهیم، با همه این مشکلات زندگی در اروپا به من اموخت که ازادی عقیده حق هر انسان است  واین حق  شایسته اعدام نیست. ما باید بتوانیم همینطور که ازادانه در اروپا از ازادی عقیده صحبت میکنیم در افغانستان هم اعتقادات خود را بیان کنیم.
14074519_10210089851104033_1784327625_o
حسین مظاهری منظورم از « اسلام برابراست با ترویسم » آنهایی است که از دین استفاده ابزاری کرده و اقلیت های مردمی دیگر را بنام دین و خدا میکشند.
حسین مظاهری متولد ۱۹۷۱ افغانستان است او نزدیک به شش سال است که در سوئد زندگی میکند اینجا کار میکند و پنج ماه به دین مسیحیت گرویده است. او هم با پلاکارد خویش خشم و انزجار خویش را نسبت به کشتار اخیر دهمزنگ کابل نشان داد و خودش مدافع حقوق بشری قربانیان اخیر میداند. در پلاکاردی که او همراه دوستش حسن علیزاده به دست گرفته است عکسهایی از تعدادی از قربانیان حمله اخیر حادثه دهمزنگ دیده میشود. که اکثرا هزاره ها هستند. او میگوید منظورش از « اسلام برابراست با ترویسم » آنهایی است که از دین استفاده ابزاری کرده و اقلیت های مردمی دیگر را بنام دین و خدا میکشند.
رشد پدیده دین گریزی یا تغییر دین بین جوانان افغانستان، کشوری که درگیری مداوم بین دولتی که ادعا میکند بینادش بر اساس دموکراسی نه بلکه تفکر طالبانیزم افراطی است، موضوعی است که ممکن است تا کنون توجه کمتر کسانی را به خود جذب کرده باشد اما در واقع با ورود به متن جامعه اسلامی در بین جوانان امروزی شاهد نظرات متفاوتی هستیم.
مسلمان زادگان دگردیس در افغانستان اصلی ترین قربانیان طالبانیزم اند و این طالبانیزم به دو رویکرد سنی و شیعه جوانان دین گریز را تا مرگ تهدید میکند.
نوجوانانی که در خانواده های مسلمان به دنیا می ایند در اولین قدم از طرف حکومت اسلامی خواسته یا ناخواسته مسلمان هستند و قبول نکردن ان به معنی مرتد بودن و خروج از دین سپس حکم اعدام است.
روزنامه افغانستان اکسپرس که به «زبان انگلیسی» منتشر می شد  با انتشار مقاله ای به نام «دین اسلام ، داعش و طالبان» باعث ایجاد جنجال پر سر و صدائی شد. نشریاتی که به این مقاله معترض هستند این گونه تفسیر می کنند که گویا مقاله مزبور، اعمال داعش و نیز طالبان را به دین اسلام پیوند داده است. این در حالیست که این جوانان معتقدند اگر اسلام واقعی این است چرا خط خود را از روش این پیروان جدا نمیکند.
فرزانه فرزاد میگوید « کاش ادیان ابراهیمی که ازش نام گرفته میشود فقط افیون ملتها بود حالا همه تبدیل شده به ماشین ستم و نسل کشی در جهان» هزاره های افغانستان یکی از قربانیان اصلی فرقه گرایی دین ابراهیمی است. خشونت در ادیان یک امر متداول است در مسیحیت و دین یهود نیزتاریخ ستم دینی در شرایط های مختلف گزارش شده است.
20160504_123128
من دین گریزم و این گریز از اسلام به معنی فرار از جامعه نیست بلکه پیام من واضح و سازنده است یا اسلام مدرن و براساس نیاز امروز بشر میشود یا انسانهای دین گریز رویکرد دیگری برای عبور از سیاهی و تباهی پیدا میکنند «فرزانه فرزاد».
خشونت دینی، به طور خاص خشونتی است که در واکنش یا توسط احکام، متون یا آموزه‌های دینی صورت می‌گیرد. این امر شامل خشونت علیه نهادهای دینی، افراد یا اشیا می‌شود، و یا هر جایی که خشونت به شکلی با انگیزه دینی هدف یا مجری خشونت صورت بگیرد. خشونت دینی به طور انحصاری به خشونت اعمال شده از سوی گروه‌های دینی گفته نمی‌شود و می‌تواند خشونت گروه‌های سکولار علیه گروه‌های مذهبی را هم شامل شود.
تادامیچی یاماموتو که از سال ۲۰۱۴ نماینده ویژه سازمان ملل در افغانستان است، در واکنش به حمله گروه «دولت اسلامی» به تظاهرات «جنبش روشنایی»، این اقدام را جنایت جنگی داعش نامید. حملات انتحاری شنبه بیست و سوم جولای در کابل، به کشته شدن ۸۰ نفر و زخمی شدن حداقل ۲۳۰ نفر  منجر شد.
نماینده ویژه سازمان ملل در افغانستان در بیانیه‌ای گفت: «حمله عمدی به یک گروه بزرگ و متمرکز از غیرنظامی‌ها، جنایت جنگی است. این تلاشی برای گشترش وحشت در میان غیرنظامیان و خفه کردن آزادی‌هایی است که افغانستانی‌ها بسیار برای به دست آوردنش تلاش کرده‌اند.»
دو مهاجم انتحاری خود را در میان تحصن هزاره‌های حامی «جنبش روشنایی» منفجر کردند. مهاجم سوم  پیش از اقدام، توسط نیروهای امنیتی افغانستان کشته شد. گروه «دولت اسلامی» مسئولیت این انفجارها را با عهده گرفته است.
سکولاریسم در میان جوانان افغانستانی کم کم جا باز کرده است و نسل جوان افغانستان و خصوصا هزاره ها با واژه سکولار و دولت های سکولار آشنایی دارند.
14060415_10210130812208035_1058468039_o
حسن حیدری از ولسوالی میدان وردگ افغانستان است و نزدیک به یک سال است که در کشور سوئد زندگی میکند. او مسیحی دین گریز نیست بلکه خودش دین گریز از نوع مدرن اش با گرایش سکولاریزم میداند.
در حکومت معنی سکولاریسم، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزش‌های متصور هر گروه و دسته‌ای است.
در آخر این نوشته میخوام اشاره کنم که دوری از دین نشانه بس جدید در میان نسل جوان افغانستان بوده و تا جاییکه حتی نوجوانی چون جسن حیدری با کمترین سن و سال دارد برای اولین بار تابوی سنتی خانواده اش را میشکند و دین گریز میشود.
حسن حیدری از ولسوالی میدان وردگ افغانستان است و نزدیک به یک سال است که در کشور سوئد زندگی میکند. او مسیحی دین گریز نیست بلکه خودش دین گریز از نوع مدرن اش با گرایش سکولاریزم میداند.
او مهاجرت در ایران را تجربه کرده است و تا جاییکه دولت جمهوری اسلامی ایران اورا مجبور میکردند به کشور سوریه برای جنگ فرستاده شود.
او به جنگ سوریه نه میگوید و با فرار از دین و سیاست های رژیم ایران به غرب فرار میکند. حالا خودش را برای ادغام به کشور مدرن با آزادی های که توقع داشت آماده میکند.

دوشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۹۵

دهمزنگ قتلگاه تاريخي مبارزان آزادي و صلح

اشاره:
اين يادداشت قبلا تحت عنوان"محكوم كنندگان ابدي و محكومان ابدي" در روزنامه جامعه باز به نشر سپرده شده است.

خشمگین ام مثل خیلی از هموطنان دگرم. کابل، خفه کردن صدای مردم کابل و جنبش مدنی روشنایی همه را خشمگین و متاسف ساخته است. دهها کشته و صدها زخمی چیزی نیست که از کنار آن به سادگی گذشت، بخصوص که بعضی از دوستان ات هم در بین زخمیها و کشته شدهها هستند. دگر حوصله دیدن شبکه های اجتماعی هم نمانده است. جوانانیکه صدها آرزو داشتند، دگر در جمع ما نیستند. کی فکر میکرد مدنی ترین تظاهرات مردم افغانستان اینگونه به خون کشیده میشود. پارچه- پارچه ساختن اعضای جنبش، نفاق انداختن بین سران جنبش، رخنه کردن بین اعضای جنبش و ایجاد بدبینی بین اعضای آنها، همه و همه قابل تصور بود ولی هیچ کس تصور نمیکرد که فرجام یک تظاهرات مدنی اینگونه رقم بخورد. 

آخر تظاهرات حق مسلم مردم است، مردم حق دارند صدایشانرا به گوش دولت برساند. این حکومت نتیجهی رای مردم است و میلیونها دالر پول جامعه جهانی به این حکومت داده میشود تا از دموکراسی، حقوق بشر و تضمین حقوق شهروندی مردم صیانت شود و از آن بعنوان مرهم آلام مردم استفاده شود. رییس جمهور غنی وعده داده بود که هیچ افغان از افغان دگر برتر و بهتر نیست. آنها آمده بودند که به شعار خود رییس جمهور جامهی عمل بپوشانند ولی هیچ فکر نمیکردند که کسی بیاید و تکه های گوشت، لباس و شعارهایشانرا از میدان دهمزنگ جمع کنند. آنچه من را نگران میکند فقط این حادثه نیست، بلکه سلسلهی از حوادثی اند که رخداده اند و حکومت قبلی و فعلی فقط آن را محکوم کرده اند، آنهم به شدیدترین الفاظ، همین. تاجاییکه من میدانم طومار محکومیت به شدیدترنی الفاظ خیلی دراز شده و هیچ کاری ورای محکوم کردن لفظی، انجام نشده است. آقای مصطفی کاظمی یکی از نمایندگان فعال پارلمان افغانستان بود و بی پروا حکومت را انتقاد میکرد تا اینکه درحین بازدید از ولایت بغلان با تعدادی از وکلا و هموطنان بیگناه ما بشکل مرموزی بقتل رسید. حکومت کمیسیون تشکیل داد ولی تا هنوز که هنوز است، رخداد بغلان همچنان در ابهام قرار دارد. چندین نمونه دگر هم وجود دارد که در حکومت فعلی و قبلی همچنان مسکوت مانده است.
بزرگترين اسلحه آنها قلم بود


استیوجابز بنیانگزار شرکت اپل در یکی از سخنرانی هایش میگفت از وصل کردن نقطهها به نتایج جالب میرسیم. با توجه به پیشینهی حکومتهای جهان سومی و حکومت افغانستان به نتایج خطرناک میرسیم. این اواخر جنبش روشنایی خواب را از چشمان مسئولین حکومتی ربوده بود. اعضا و هواداران آن در سرتاسر جهان به تغییر مسیر برق واکنش نشاندادند. حکومت هم کوتاه نیامد. از خفه کردن آن جوان در لندن گرفته تا تطمیع بعضی مسافران مسیر روشنایی گرفته تا بازکردن حسابهای اسپانسرشده فراوان در شبکه های اجتماعی که مسئولیت شایعه پراگنی در فسبوک را داشتند، تا پیاده کردن آخرین مسافر راه روشنایی؛ انچه درتوان داشتند برای تخریب سران جنبش هم انجام دادند ولی موفق نشدند آنها را ساکت کنند. راه دگر نمانده بود، حکومت مستاصل شده بود، نمیدانست چکار کند، تمام راهها را رفته بود ولی هنوز دهها هزار از هواداران جنبش در دهمزنگ حضور داشتند.کانتینرها در برابر اراده آهنین تظاهرات کم بودند تا اینکه انفجار رخداد. 

تا همین لحظه که من اینجا مینویسم طالبان این حمله را محکوم کرده اند. اعلامیه داعش هم پس گرفته شد. داعش هم گفته که حمله کار آنها نبوده است؛ گره کار دقیقا اینجا است. اگر داعش و طالبان پشت این حمله نبوده، پس کی بوده؟ نکنه دستانی پشت پرده در کار است تا صدای عدالت خواهی و مدنیت را برای همیشه خاموش سازند. تا دگر کسی جرئت راه اندازی تظاهرات را نداشته باشد. تا سران جنبش روشنایی را برای همیشه خلع سلاح کنند و تا این صدا برای همیشه خاموش شود. خدا کند اینگونه نباشد. 

بدتر از همه موضعگیریهای بعضی از بظاهر مکتب رفتگان است که گویا از قربانی شدن عده ای از هموطنان شان خشنود شده اند و یا هم بار ملامت را بر گردن هماهنگ کنندگان تظاهرات می اندازند؛ شخصی نوشته بود که بهزاد، ناجی، ناهید فرید و پدرام باید محاکمه شوند.برای لحظهی فکر کردم آنها قومندان امنیه کابل، رییس گارنیزیون کابل و یاکدام مسئول امنیتی حکومت باشند. عده ای هم خوشحال شده اند و خوشحالی شانرا نتوانسته اند پنهان کنند؛ مثلا شخصی نوشته است که مورچه شروع به گم شدن میکند، پر میکشد. این اظهار نظرها مثل پاشیدن زخم روی نمک می ماند.
داوود ناجي: دو انتخاب بيشتر نداريم يا به مبارزه مدني ادامه ميدهيد يا به حكومت نامه تسليميه روان ميكنيد


خشمگین بودن اما هیچ کمی به قضیه نمیکند، بهرصورت و جدا از تمام اینها بر رهبران جنبش روشنایی است که خویشتنداری پیشه کنند و نگزارند که احساسات آنها را از هدف اصلی شان دور سازد. تبعیض یک پدیده تاریخی است و یک شبه قابل حل نیست. سیاهان باوجود اینکه رییس جمهور امریکا یک سیاهپوست است، مورد تبعیض قرار میگیرند، باوجودیکه سالها از شروع مبارزه لوترکینگ و مالکوم ایکس میگذرد. راه تفوق بر تبعیض طولانی و پر از دست انداز است و نباید نا امید شد. این راه سالها زمان نیاز دارد و یک عالم مبارز عقیل و خونسرد. کاریکه فعلا میشود انجام داد، رسیدگی به خانواده شهدا و زخمیها است و دوام مبارزه در قدم بعدی. جنبش روشنایی باید ادعاهای مبنی بر شلیک گلوله بر معترضین را نیز بررسی و مستندسازی نماید تا صحت و سقم این ادعا نیز روش گردد. ازحکومت بخواهد تا هرچه زودتر عوامل انفجار مشکوک دهمزنگ را شناسایی و مورد بازخواست قرار دهد. از جامعه جهانی نیز بخواهد که در قبال محدود شدن آزادیهای فردی، حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی و جنبه های اجتماعی پول تمویل کنندگان بی تفاوت نباشند. اینها کارهایی اند که زخمهای قربانیان و خانواده های آنها را اندکی التیام می بخشد.