جوابی به حرمت شکنی سازندگان برنامهی «تلک»
و گپی دوستانه با مسؤولان محترم تلویزیون نورین
عبدالواحد رفیعی
چندی قبل مصاحبهای داشتم با یکی از نشریات محلی کابل در مورد طنز و طنزنویسی در افغانستان و بهقدر توان هرآنچه که در مورد طنز میدانستنم گفته بودم و طنز را از دیدگاه خود تعریف و در مورد وضعیت طنزنویسی در کشور اظهار نظر نموده، نظرشخصیام را بیان نموده بودم. در جریان این مصاحبه بهمصداق عبارت «الکلام یجرالکلام» گریزی به نمایشهای کمیک بعضی از تلویزیونها زده ـبا حفظ احترام و حسن نظرـ گفته بودم تعدادی از این نمایشها که بهنام طنز در تلویزیونها ارائه میشوند طنز نه که نمایشهای کمدیست که صرفا برای خنده و تفریح تولید میشوند. هدف از این رأی و نظر خیرخواهانه ـ صرفاـ روشنگری و بهبودی و اصلاح بود، هرچند میدانیم که «کوشش بیفایده است وَسمه بر ابروی کور».
ولی از آنجاکه در این کشور، در چنان عمقی از بیمایگی و کمظرفیتی قرارداریم که اگر به کسی بگویی بالای چشمت ابرو است، بیدرنگ خنجری از قهر بر روی تو برمیکشند و همین اندک انتقاد هم به مذاق یک عده خوش نمیآید. چنانچه دستاندرکاران یکی از این تلویزونهای محلی و بادآوردهی کابل در برنامهای با عنوان «تلک»، بر این مصاحبه با زبان بسیار سخیف تاخته و به جای ارائهی دلیل و برهان برای رد نظر من یا اثبات و توجیه شاهکاریهای خود، حدود پانزده دقیقه در برنامهی تلک به فحاشی و دشنام علیه ما؛ یعنی من و مصاحبهکننده و نشریهی موردنظر، پرداختهاند. در این برنامه از تعبیراتی نظیر «افعی» به جای رفیعی، یا «مُلی» به جای علی و... استفاده نموده، بر کارنامه سراسر فتنه، توهین و حرمتشکنیشان افزودهاند. در تعجبم از اینکه چرا به گناه من مصاحبهکنندهی محترم سوخته است و به باد دشنام گرفته شدهاست و درعین حال چرا نشریه؟ بگذریم، من در مقامی نیستم که در پی دفاع از آنان باشم.
برای خیلیها پیش میآید كه در چنین موقعیتی گیر بیفتند و مورد بیحرمتی قرارگیرند. مشکلی که خداهمه را از آن حفظ کند. اما مسألهی مشکلتر و بغرنجتر واکنش در برابر آن و مقابله با آن هجمه است؛ انسان درمیماند که چکارکند. از یکسو شاید که به مصداق عبارت معروف «جواب ابلهان خاموشیست» بنا را بر سکوت بگذارند، واز طرفی ممکن است کسی به مصداق این آیهی قرآن «و عبادالرحمن الذین یمشون علیالارض هونا و اذا خاطبهمالجاهلون قالوا سلاما» (فرقان، آیه 63): و بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند كه بر روی زمین راه بهتواضع و فروتنی روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب (و عتابی) كنند با سلامت نفس (و زبان خوش)جواب دهند. به این نتیجه وتصمیم برسد که جواب ابلهان را با سلامی گرم وتذکری مودبانه بدهد .
به باور من خاموشی در برابر تجاوز و بیادبی ممکن است از طرف این قشر از افراد، چنین تلقی گردد که آنان حقبهجانب بوده است و با احساس پیروزی، بر عمل وقیحانهی خود اصرار ورزیده، پاچهگیری را جزء کار و حرفهی خویش قرار داده، از آن به عنوان وسیلهای برای رسیدن به نام و نان استفاده نمایند. از این رو، دستکم برای تأدیب، تذکر و تنبیه هم که شده، بهحکم آیهی مذکور در پاسخ «های و هوی» ابلهان، سلامی هدایتگر باید داد؛ اما نه با زبان و ادبیات غیراخلاقی آنان که با زبان و روش خود. به قول سعدی:
اگر نادان بهوحشت سخت گوید/خردمندش بهنرمی دل بجوید
هرچند که احتمال تأثیر آن بسیاراندک و بهسان آتشی در هیزم تر و آیینهای در محلت کوران است. درعین حال ـاماـ اگر پاسخی ارائه نشود باز از آنجایی که مسأله به فرهنگ و فضای عمومی مربوط است، احساس مسؤولیت، انسان را به واکنش وامیدارد. به قول سعدی علیه رحمه:
گرچه دانی که نشنوند، بگوی/هرچه دانی ز نیکخواهی و پند. نیز به مصداق توصیه حکیمان که گفته است: بلغ ما علیک فان لم یقبلوا ماعلیک (آنچه بر تو است ابلاغ کن اگر نپذیرفتند ترا گناهی نیست).
پیش از هرچیز، میخواهم نکاتی را یادآوری کنم: نخست اینکه اینجانب ـخوشبختانه!ـ نمیتوانم با زبان و ادبیات و روش و منش گردانندگان برنامهی تلک حرف بزنم؛ چه اینکه نه به آن اندازه فحش و دشنام بلدم و نه به آن پیمانه بیادبم که عفت کلام را شکسته، قلم را به زشتی آلوده، از طریق یک رسانه جمعی جار زنم. درعین حال ترسم از آن است که ـناخواسته!ـ در ورطهی بیحرمتی، پردهدری و وقاحت اینان بیفتم.
نکتهی دیگر اینکه بنده در این نوشته در مقام دفاع از خود هم نیستم که نه خلافی رفتهام و نه هتک حرمتی کسی را کردهام تا در مقام دفاع برآمده، برخطایم اصرار ورزم. از طرفی این را نیز میدانم که گزافهگوییهای آنان نیز ـبه مصداق همان مثل معروف «رود دجله و زبان سگ» به جایی برنمیخورد. صرفا به علت روشنی موضوع برای کسانی که برنامه تلک را دیدهاند و مصاحبه را نخواندهاند یا کسانی که مصاحبه را خواندهاند و تلک را هم دیدهاند، همچنین کسانی که مصاحبهی مرا خواندهاند، به این وسیله میخواهم به دستاندرکاران تلویزیون نورین، بهخصوص تهیهکنندگان برنامهی تلک تذکر دهم تا اگر بازهم خواستند به کسی توهین روادارند، حداقل کمی حرفهایترعمل کنند و بهگونهای نباشد که با دیدن آن هرکسی که پای تلویزیون نشسته است به همه عوامل تلویزیون نفرین کند. اما مشکلاتی نیز برسر راهم وجود دارد که تصور میکنم این مقال، در این مجال، به جایی نرسد.
مشکل اصلی این است که گروه مواجه با من، نه چندان سوادی دارند که بتوان با آنها بحث علمی کرد و نه چندان ادبی که بشود با آنها حتی در سطح عوام حرف زد. مشکل دیگر اینکه من با این گروه سر یک مسأله علمی و ژانر ادبی که اقتضای بحث علمی را دارد، مواجه شدهام که اینان نه عالم به مسألهاند و نه ادیب و آگاه به ژانرهای ادبی، از این رو نمیخواهم به اصل مسأله؛ یعنی طنز و برنامههای مضحک نمایشی اینان بپردازم که ارزش وقتگذاری و پرداختن ندارد. بلکه صرفا هدفم انتقاد و اعتراض به روش و رفتاراینان است که با هوچیگری و شارلاتانبازی هیچحدومرزی اخلاقی و وجدانی را بهرسمیت نمیشناسند.
مشکلتر اینکه اینان به جایگاه و شخصیت خودشان نیز واقف نیستند؛ بلکه در نادانی و جهل مرکب به سرمیبرند، درحالیکه پنبه همه را زده رشته میکنند، پنجه بر صورت هرصاحبنامی میکشند، به همه توهین رواداشته و به هرکسی دشنامی نثارمیکنند، به عیبها، کاستیها، ناتوانیها، بیمایگی و بیدانشی خود آگاه نیستند. به قول مولانا:
داند او خاصیت هرجوهری/در بیان جوهر خود چون خری
قیمت هرکاله میدانی که چیست/قیمت خود را ندانی، احمقیست.
از این رو، همچنانکه گفتهاند:
آنکه نداند و نداند که نداند/در جهل مرکب ابدالدهر بماند.
با توجه به آنچه نوشته آمد، گویا کار من نیز آب در هاون کوبیدن است. با اینهمه ـاماـ باید چیزی گفت!
این گروه، تهیهکننده برنامههاییست که بهزعم خودشان طنز و انتقادیست، ولی در عمل بیشتر توهین به افراد و اشخاص، همچنین توهین و افترابستن به اقشار مختلف مردم بوده است که مصداق کامل هجو و هزل توام باریشخندی و هوچیگری و شارلاتانیسم است. برای آگاهی این عزیزان باید عرض کنم که در تعریف هجو آمده: هجو یعنی به تمسخرگرفتن عیبها و نقصها بهمنظور تحقیر و تنبیه از روی غرض شخصی، و در تعریف هزل آمده: هزل یعنی شوخی رکیک بهمنظور تفریح و نشاط در سطحی محدود و خصوصی، همچنین فحاشی و دشنام مستقیم را نیز هزل میگویند. بر این اساس، دستاندرکاران و تهیهکنندگان برنامهی تلک به مسخرهگری و ریشخند مشغولند، ولی خودشان متوجه نیستند که که دارند به ریش بابا میخندند و «عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند.» آنهم از طریق یک رسانه جمعی که اصولا رسالت آن اصلاح و فرهنگسازیست.
و اما سخنی بامدیران و مسؤولان محترم تلویزیون نورین:
اینجانب مطمئنم که در تلویزیون نورین انسانهای فرهیخته و بافرهنگی حضور دارد که میتوانند سیر را از پیاز تشخیص دهند، بنده نمیخواهم خدای ناخواسته در اینجا به این عزیزان اسائهی ادبی روادارم. باید روشن کنم که روی حرف من با آنان نیست و قصد من خدای ناخواسته ایجاد نزاع و جنجال با کل کارمندان تلویزون نیست که نه کینهای نسبت به کسی دارم، نه دشمنی. به قول سعدی: دوعاقل را نباشد کین و پیکار/نه دانایی ستیزد با سبکبار. ولی ازمدیران و کارگردانان اصلی تلویزون نورین این شکوه را دارم که چرا اجازه میدهند یکعده افراد تازهکار، با حیثیت و اعتبار چنین رسانهای بازی کنند و یکتعداد آدم خام غیرحرفهای، این رسانه را وسیله نموده، با حیثیت مردم بازی کرده، شأن، منزلت و کرامت انسانی آنان را نادیده بگیرند؟. به باورمن، مدیران اصلی تلوزون نورین کار بزرگی را به عهده یکتعداد کارناآزموده و بیمسؤولیت سپرده است که تدبیر و مدیریتِ به جایی نیست. به قول سعدی:
ندهد هوشمند روشنراه/به فرومایه، کارهای خطیر
بوریاباف اگرچه بافندهاست/نبرندش به کارگاه حریر.
عزیزان مشغول در برنامهی تلک هرچند بلدند شکلک درآورند و دلقکبازی کنند ولی هرگز در آن سطح و مقام نیستند که به کار طنز بپردازند. به قول حافظ:
«هزار نکتهی باریکتر ز مو اینجاست/نه هرکه سر بتراشد قلندری داند.» و ترسم از این است که گروه تلک با این شیوه و روش، به حیثیت کلی افراد بافرهنگ مشغول در این رسانه صدمه بزنند و مردم نیز، به اعتبار تلک، به قضاوت در مورد مدیران و در مجمووع کارنامه تلویزیون نورین بنشینند.
این مشکل از سیستم حاکم بر رسانههای افغانستان است، که ملاکها و معیارهای حرفهای برای استخدام و گزینش اشخاص برای پیشبرد یک رسانه و برنامه، در آن نادیده گرفته میشود. این اشخاص نیز همینکه در رسانهای استخدام شده، مایکبه دست، جلو دوربین قرار گرفتند، نه خدا را بندهاند و نه بنده را حیا؛ شروع میکنند به هتاکی و توهین، و بهصرف اینکه شنیدهاند علیآباد شهریست و آزادی بیان وجود دارد، بدون درنظرگرفتن ابتداییترین اصول رفتارحرفهای، اخلاق رسانهای، عرف و اخلاق عمومی، به حریم شخصی افراد تجاوز میکنند و به بهانه آزادی بیان، به آزادی، کرامت و منزلت انسانی انسانها، بیحرمتی روامیدارند، باورهای ملی مردم را زیرپا میگذارند و با حیات انسانها بازی میکنند. چه ینکه دچار یک نوع توهم خودبزرگبینی میشوند و چون تشخیص درست از وضعیت ندارند همهچیز را از پشت عینک خود تحلیل و بررسی میکنند. به گفته شیخ اجل:
نبیند مدعی جز خویشتن را/که دارد پردهی پندار در پیش
در پایان دو نکته را یادآوری میکنم:
نخست، نمیخواهم این بحثوجدل به همین سیاق ادامه پیداکند؛ امیدوارم دوستان ما در تلویزیون نورین باروش دوستانه و انتقادی باتوسل به منطق و حفظ حرمت به مسأله جواب بگویند.
دو دیگر اینکه، برای آنعده از خوانندگان عزیزی که برنامهی تلک را ندیدهاند بهصورت خلاصه تلک را معرفی میکنم. تصور کنید برسر چهارراهی سه، چهار نفرآدم آنچنانی ایستاد شوند، بعد به هرکسی که از راه رد میشود، چیزی بگویند و بخندند؛ برای یکی بهخاطر لباسش فرزه بیندازند، به کسی دیگری بهخاطر کلاهش متلک بگویند و به کسی بهخاطر ریش و سبیلش و... برنامهی تلک عین همین قضیه است، با این تفاوت که تصویر شخصی درصفحه تلویزون را میآورند، بعد باصدای بلند از یک رسانه با مخاطب عام، کلمات توهینآمیز بار و نثارش میکنند.
اهدنا الصراط المستقیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر