Pages

چهارشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۰

جشن نوروز در شغنان افغانستان


گلدست مهر آور، خبرنگار محلی در بدخشان تاجیکستان
نوروز امسال را گلدست مهرآور خبرنگار محلی بی بی سی در میان ساکنان شغنان، یکی از ولسوالیهای بدخشان افغانستان گذراند.

مردم شغنان افغانستان نوروز را عمدتا سال نو می‌گویند و از آن با احترام خاصه استقبال می‌گیرند.
آن گونه که لیلی شاه ولد ظهورعلیشاه محقق محلی و ساکن ولسوالی شغنان می گوید نوروز را در منطقه با نام شاگون، خیدیر، ایام، جشن بزرگ و یا جشن بهار نیز یاد می‌کنند و آمادگی به استقبال آن زمان طولانی را در بر می‌گرفته است.
اما به گفته آقای ظهورعلیشاه در حال حاضر تجلیل نوروز در ولسوالی شغنان سه روز را در بر می‌گیرد.
در انتظار “ساعت سعد”
نذریشاه شاه عطا، یک محقق کهنسال محلی می‌گوید، نوروز زمانی جشن گرفته می‌شود که شب و روز برابر می‌شوند. در تقویم محلی که “آفتاب در مرد” نام دارد، آفتاب از دیگر عضوهای بدن حرکت کرده به مقام دل می‌رسد که از همه گرمتر و محض در همین دوره دانه در زمین ریخته می‌تواند، سبزش پیدا کند.
آقای شاه عطا می گوید هرچند مردم فرا رسیدن نوروز را می‌دانند، ولی برای مشخص ساختن زمان تحویل سال به خلیفه یا ملای قریه مراجعت می‌کنند.
خلیفه بر اساس کتب نجوم ساعت و لحظه فرارسی نوروز را به اهل ده اعلان می‌کند. هدف اصلی ساعت پرسی از جانب ساکنان ده “جلوگیری از ساعت یا روز نحس و استقبال نوروز در روز یا ساعت سعد” بوده است. آقای شاه عطا گفت، خلیفه با اعلام “ساعت سعد” به مردم، بستن و آماده کردن “ویدیرم” (جارو) و خانه پاکی را نیز اعلام می‌دارد.
روز اول نوروز
غذای نوروزی
شاید مهمترین چیز باشد. صاحب خانه صبح بروقت از خواب برخاسته، همه را بیدار می‌کند. خرد و کلان تا برآمدن اولین نورهای آفتاب از خواب می‌خیزند.
معمولاً صاحبخانه‌و کدبانوی خانه، (آرد) خمیر کرده به آماده کردن نانهای مخصوص نوروزی که قماچ (qamaach) نام دارند. برای این نانها از قبل در بالای سنگ بلبلاک (سنگ کلان سفته کلوله) حیاط، گردو و توت را نرم و آرد می‌کند.
سپس این دو را آمیخته درون خمیر نان انداخته آنها را در آتشدان با خاکستر گرم می‌پوشانند. آتشدان را برای این کار معمولاً مردها روشن می‌کند.
در دیگ آتشدان در این روز همه معمولاً “کاچی-شیراتاله” می‌پزند. وقتی کاچی می‌پزد، به آن روغن زغیر و روغن زرد انداخته تمام خانواده از آن تناول می‌کنند.
سنت است که صاحبخانه از این کاچی به همسایه‌‌ها، پیران و برجاماندگان و همسایه‌‌های مسکین و فقیر نیز بفرستد.
جاروبندی
وقتی کاچی خورده شد، مرد خانه رستنی مخصوص جارو را که در پاییز از کوهها چیده است، گرفته و بیرون می‌رود. در بیرون او دو نمود (نوع) جارو را می‌بندد. یکی را که چوبدسته دراز دارد “سوار جارو” می‌نامند و دیگری بی دسته “پیاده جارو” نام دارد.
وقتی جاروها در بیرون آماده می‌شوند، صاحبخانه از بیدی دو شاخه (حتماً جفت باشد) گرفته جاروها در دست به خانه می‌درآید و می‌گوید:
- شاگون بهار مبارک!
صاحبخانه‌زن در آستانه در خانه ایستاده به کتف او گرد آرد می‌پاشد و می‌گوید:
- بر روی شما مبارک!
از اینجا سنت نوروزی خانه تکانی آغاز می‌شود. در این لحظه‌ها به خانه درآمدن کسی ممکن نیست و این را پیچیرامچ (pichiraamch) گویند. صاحبخانه‌زن با "سوار جارو" شفت (دیئارهای) خانه و با پیاده جارو فرش خانه را تازه و پاکسازی می‌کند.
گُلکاری خانه
وقتی خانه کاملاً پاک شد صاحبخانه به گُلکاری خانه مشغول می‌شود. او در دیوارها و ستونهای خانه با دستش و در چارخانه اتاق که بلند است، با شکلی که در چوب دسته بسته شده است، گل می‌پرتابد (پرت می کند) و گلهای دیوارها و شفت خانه از آرد سفید پرتافته می‌شوند.
اجازت شاه ولد سعیدسرور، استاد لیسه محلی می‌گوید که در شغنان افغانستان سه نمود گلهای آردی نوروزی معمولند.
صاحبخانه‌زن پنجه دستش را گشاده در آرد انداخته سپس در دیوار یا ستون خانه می‌زند. بعد این عمل پی دستش می‌ماند. این گل پنجه‌ای نام دارد. گل دوم را توسط طاقی در دیوارها می‌کشند. طاقی را سه قت کرده پره‌های دایره آن را درون آرد می‌زنند و سپس در دیوار پخش می‌کنند.
در روی دیوار نقشهایی پیدا می‌شوند که شکل دل یا نعل اسپ را می‌مانند. گل دیگر از چوب دایره‌شکلی که با متاع تازه پیچانده شده است و از بینش دو چوب دیگر چلیپا گذرانده شده‌اند، عبارت است.
این دایره به چوبدست دراز بسته شده است و با آن عمدتا چارخانه خانه را که بلند است، گُلکاری می‌کنند. گل آن بیشتر به آفتاب شباهت دارد.
آقای اجازتشاه می‌گوید، همه این نقشها فقط از آرد درست می‌شوند و معنی اصلی‌اش سفیدی، آرامی، آسایشتگی، سفیدی علیه سیاهی است.
رفع کدورت
وقتی پاک‌کاری انجام می‌یابد، صاحبخانه‌زن چنگ و غبار پارساله را در تشتی جمع آورده از درون صدا می‌کند که همه از پیش راهش دور شوند. وقتی از خانه بیرون آمدن او باید کسی از پیش رویش نبراید، زیرا امکان دارد از این کدورت به آن آدم آفت رسد.
زن کدورت پارساله را در جای پناهی پرت کرده سپس آب‌بازی می‌کند و تن و جانش را کاملا پاک می‌سازد. بعد لباسهای تازه و عیدانه در بر کرده به خانه می‌درآید و در لعلی آرد گرفته منتظر اهل خانواده می‌شود. تا این زمان اعضای دیگر خانواده در بیرون پلاس و نمد را خوب می‌تکانند و خوب پاکشان می‌سازند.
تبریکات نوروزی
زمانی که پاک‌کاری خانه انجام می‌شود، اهل خانواده یکتایی فرش، ظرف یا چیزی دیگر در دست به خانه می‌درآیند. در دست هر یکی از آنها شاخه بریده است. پوست آن از هر سو کارد زده شده به بالا خمیده شده است و آن باقلای پرگل را به خاطر می‌آرد. هر یکی از آنها وارد خانه شده، صاحبخانه‌زن را با آمدن بهار نازنین تبریک می‌گوید:
- شاگون بهار مبارک!
صاحبخانه‌زن سر کتف آنها گل آرد پاشبده نیز تبریکشان می‌گوید:
- بر روی شما مبارک!
صورت کشی
کودکان به صحن حیاط برآمده در روی دیوارها با خاکه زرد یا سفید رسمهای گوناگون می‌کشند.در این تصویرها عمدتا رمه حیوانات اهلی، چوپان، سگ چوپان، نخچیر کشیده می‌شوند.
آقای جمعه یک نفر از ساکنان این منطقه می‌گوید که سگ نشان آرامی و آسودگی است.
نخچیر در تصور شغنیان افغانستان حیوان مقدسیست که رسم آن به خانه برکت وارد می‌کند. به عقیده آقای جمعه رسم کشی در روی دیوارها نیت مردم و طلب آنها از سال نو سیری و پری است. او گفت به باور ساکنان، هر کسی که رسم هر چیزی را در دیوار زیادتر کشد در همان سال همان قدر بیشتر این چیز نصیب او می‌شود.
عیدی‌طلبان
شب نوروز رسم کیلو غوزغوز (kiloghuzghuz) صورت می‌گیرد.
نذریشاه شاه عطا، ساکن ده سرچشمه می‌گوید، این رسم رسم عیدی‌طلبان است. به گفته او در این روز حتی کسی از کس دیگری دخترش را به خواستگاری طلب کند و یا اسب و برزه‌گاوش را بخواهد آن نفر حق ندارد که رد کند.
به گفته آقای نذریشاه بسیاری از جوانان که به دختری عاشق شده‌اند و به پیروز‌ی خود باوری کمتر دارند، محض امیدشان را به همین روز فیروز می‌بندند.
به گفته آقای نذریشاه رسم این طور است. طلبنده وقت شام به بالای خانه کسی که می‌خواهد از او چیزی را طلب کند، می‌برآید و رویمالی را از روزن خانه بلندش به خانه و پرتاب کرده این ابیات را می‌خواند:
نوروز شد و لاله خوش‌رنگ برآمد،
بلبل به تماشای دف و چنگ برآمد،
مرغان هوا جمله بکردند پرواز،
مرغ دل من از قفس تنگ برآمد،
روز نوروز است و عالم سبزه‌زار،
زنگ دل را می‌برد بوی بهار،
ای پدر برخیز و نوروزی بده،
تا ترا رحمت کند پروردیگار.
باجک بیار، کر-کر بکن،
روغن بیار شر-شر بکن،
طاقین بیار بر سر بکن،
شاگون بهار مبارک!
از پایان صاحب خانه مطلبش را می‌پرسد. اگر شخص طلبنده حتی دختر آن کس را هم به ازدواجش بپرسد، او ناچار است رضائیتش را دهد.
روز دوم نوروز
بام برایان
این روز دیشید نخعتید (disheednakhteed) یا بام برایان نام دارد.
آقای لیلیشاه مرد مسن از دهه سرچشمه می گوید در گذشته یکچند خانواده با برآمدن آفتاب در بالای بامی جمع می‌شدند.
هر کس از خانه‌اش موافق توانش به بالای بام غذایی می‌برارد. هر کسی هر چیزی و در کدام اندازه‌ای که آورد، قبول می‌شود و کسی زیر طعنه و ملامت قرار نمی‌گیرد. رسم این طور است که تمام غذا که به روی بام برآورده می‌شود باید غذای دهقانی یا خود زراعتی باشد.
ولی به گفته آغای لیلیشاه حالا رسم بامبرایان معمولاً در بالای زمین تجلیل می‌شود. او گفت، در رسم بام برایان آنها 63 خانواده روستا شرکت خواهند کرد و بزم در صحن میدانی خواهد گذشت.
تمام این روز به خوشحالی و شادمانی می‌گذرد. بعد صرف طعام سرودخوانی و رقص انجام می‌شود که در آن تمام اهل ده شرکت می‌کنند. کودکان مشغول بازیهای معمولی ارغُنچک‌بازی، سقابازی، چشمبندک، بوبوگولک، نخچیر بوقبوق، ورجت مغع و غیره می‌شوند.
باج
در شب روز دوم تمام خانواده‌ها غذای باج را آماده می‌کنند.
به گفته جمعه، استاد مکتب محلی ده سرچشمه برای جشن نوروز خانواده‌های دولتمند عمدتا گوسفندی را قبلاً در پروای ویژه قرار می‌دهند و این گوسفند را ایامیج یا عیدانه می‌نامند. آن را روز جشن سر می‌زنند و یک قسمت گوشت را با کله و پاچه برای تهیه باج، مهمترین غذای نوروزی در شغنان کنار می‌گذارند.
برای پختن باج گندم نوع بهترین جدا می‌کنند. گندم در بلبلاکسنگ کوفته شده، کوفته‌های درشت از نرم جدا می‌شوند. وقتی شب فرا می‌رسد، برای پختن باج مرد خانه با سطیل برای آب می‌رود. از روی تصورات مردم شغنان این مرد باید طوری آب را آورد که کسی از همسایه‌‌ها و رهگذران او را نبیند.
شرط این است که او آب را از رود باید با یک کشیدن بگیرد. صاحبخانه‌زن دیگ را روی آتش می‌ماند. بزرگتر خانه گوشت و اوول گندم کوفته درشت را به دیگ می‌‌اندازد. تا به جوش آمدن باج برآمدن کسی از خانه ممکن نیست. وقتی دیگ باج به جوش می‌آید، مرد خانه بیرون می‌آید و با همین پیچیرامچ دوم را می‌شکند.
او در بیرون از درخت میوه‌دار (این شرط حتمیست) شاخه ای را گرفته به خانه می‌آید و با آن همه را «شاگون بهار مبارک» می‌گوید و شاخه را به آتشدان می‌پرتاید.
باج را تا دیر جوشانده، سپس در کوزه کلان گلی می‌ریزند و کوزه را درون آتشدان بالای لخچه‌ها می‌مانند. باج نرم-نرم تا صبح می‌جوشد. صبح قبل از به ظرفها کشیدن باج مرد از خانه بیرون می‌آید و وقت بازگشت، زمانی شرفه پای او از پشت در شنیده می‌شود، صاحبخانه‌زن می‌پرسد. (گفتگو به زبان فارسی انجام می‌شود):
-کیستی؟
-منم عطار.
-چه بار کردی؟
-اشتر به قطار.
-چه آوردی؟
-غله بسیار.
-از کجا آوردی؟
-برکتی زیباک و شیکاشم.
-باز چه آوردی؟
-نمک کلوگان.
بعد این اعضای خانواده‌ها باز همدیگر را تبریک و شاگون بهار مبارک می‌گویند و به سر خان می‌شینند.
روز سوم
اگر سال کم برف باشد، در روز سوم نوروز کوهستانیان شغنان افغانستان معمولاً جشن دهقان را استقبال می‌گیرند. این جشن ادامه ‌نوروز بوده، ویژگیهای خودش را دارد. این جشن را برزه‌گاوبراران (kheejziwest) می‌نامند.
اکثر ساکنان ولوسوالی شغنان نوروز را از دوستداشتنی ترین و محبوب ترین جشنهای مردمی این منطقه ارزیابی می‌کنند.
اما طوری عسکرعلی، یکی از ساکنان این منطقه گفت، طول بیش از سی سال که حکومت منطقه شغنان را گروههای مختلف سلاح‌بدست در دست داشتند و نظام و امنیت خوبی در منطقه وجود نداشت، بسیاری از رسمهای کهن نوروزی از بین رفته‌اند. او گفت، بعد پایدار شدن حکومت واحد در کشور افغانستان، مردم نواحی دورافتاده امکان پیدا کرده‌اند، برای احیای فرهنگ ماضی خود کوشش به خرج دهند.
شغنان دورترین ولوسوالی افغانستان از مرکز در ولایت بدخشان محسوب می‌شود. آن در قسمت شمال و شرق افغانستان واقع بوده در ساحل چپ دریای پنج یا آمو واقع است.
شغنان در مرز افغانستان با تاجیکستان قرار داشته نزدیکترین همسایه شغنان، ناحیه مرزی بدخشان تاجیکستان است. اهالی شغنان مسلمانان شیعه بوده، زبان خانوادیگیشان شغنیست. طبق آمار رسمی افغانستان ولوسوالی شغنان از 25 قریه عبارت بوده که در آن جا بیش از 32 هزار جمعیت به سر می‌برد.

سه‌شنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۹

بازشناسی نقش زنان افغانستان در مبارزات آزادیخواهی زنان

تجربه ها در شمار زیادی از کشورها نشان می دهند که جنبش زنان از کرکتر های متفاوت فکری و سیاسی تشکیل شده است. به بیان دیگر زنان صرف نظر از موقعیت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و نگره های فکری خویش در یک ائتلاف، جنبش های گسترده اجتماعی را به میان آورده اند و در راستای به دست آوردن حقوق برابر و برابری جنسیتی به نام یک گروه اجتماعی که منافع مشترک دارد، دغدغه های خویش را مطرح کرده و بی عدالتی ها را به چالش کشیده اند. زنان باید با درک این که دارای خواسته ها و منافع مشترکی اند که تنها با همبسته گی و درک شعوری از موقعیت فرودستانه شان در برابر سیاست ها و شیوه های فرادستانه جامعه پدرسالار به پیروزی و تحقق می رسند، جنبش زنان را سامان دهند. در این شکی نیست که زنان بنابر وابسته گی های طبقاتی و نژادی به گروه های مختلف با منافع متفاوت صنف بندی می گردند ولی با وجود همین تفاوت ها در جنبش های برابری خواهی، آرمان های مشترک می یابند و در نتیجه برای دریافت راه حل متحد می گردند. از آن جایی که زنان یک گروه اجتماعی اند نه طبقه، برخی پژوهشگران بر این باور اند که تعریف مشخصی از منافع و جایگاه آنها صرف با تعریف از جایگاه اجتماعی آنها که ناشی از ستم جنسیتی می شود، دشوار است. درحقیقت همین امر سبب پراگنده گی در ارائه دیدگاه منسجم و موجب دریافت متفاوت در راستای تعیین درجة تبعیض جنسیتی و ستم اجتماعی می گردد.

عامل تاریخی شی واره گی و شی انگاری زنان در حوزه اقتدار مردانه ریشه در استبداد تاریخی، خشونت سیستماتیک و ساختاری، انگاره های دینی و اسطورة تاریخی قدرت مردانه دارد. جنگ و فرهنگ جنگ، بی امنیتی، شقاوت های تاریخی، بنیادگرایی دینی، محدودیت های اجتماعی و تفکر سنتی مسلط مردانه، عواملی اند که بیشترین آسیب ها را بر زنان وارد می نمایند. در عین حال، دولت های پدرسالار و حوزه های قدرت که بیشتر با اشتراک مردان شکل گرفته اند، به زن و موقعیت او نگاه ابزاری دارند. جدا از سایر مولفه ها، حقوق زنان، سوژه به شدت سیاسی است و در نتیجه در تقابل با سیاست های پدرسالارانه جوامع قرار گرفته و در تقابل با قدرت و تفکر سیاسی حاکم و نهاد های بازتولید کننده آن عملا امکان تبارز نیرومند نمی یابند از این رو کسب حقوق زنان در یک فرایند برابری طلبانه صرفا می تواند در متن یک کارزار فراگیر سیاسی و اجتماعی معنا و مفهوم بیابد.

مبارزات و اندیشه های کسانی چون ماری ولستون کرافت، ویرجینیا ولف، کلارا زتکین، سیمون دوبوار، جولیا کریستوا و یا به سخن دیگر مبارزات برابری خواهی موج های سه گانه فمینستان در طول تاریخ موجب تغییرات بنیادین در زنده گی زنان غرب و سامان بخشی هنجارهای مبارزه گردیده است. در بیشتر کشورهای جهان مبارزات زنان با تظاهرات عمومی، راه اندازی گفتمان های اجتماعی در حوزه عمومی، تشکیل حزب ها و گروه ها از لایه های مختلف جامعه شکل گرفته است. تظاهرات زنان در امریکا در روز هشتم مارچ سال 1857 میلادی یا همین روز در سال 1917 میلادی برای به دست آوردن حقوق مدنی و سیاسی و برابری جنسیتی، و در فرجام به رسمیت شناختن روز همبسته گی زنان در سال 1977 میلادی از سوی سازمان ملل متحد نشانه های گویای این مدعا اند. تاریخ جنبش های زنان نشان می دهد که زنان روشنفکر دارای برخاستگاه های گوناگون اجتماعی با آفرینش تیوری های سیاسی جنبش های زنانه، در تعمیم تجارب مبارزاتی زنان نقش به سزایی داشته اند.

و یا پایه گذاری نهاد جدید "زنان سازمان ملل متحد" در سال 2010 میلادی نمادی از تاثیر گذاری نهاد های مدنی، جنبش های زنان و حمایت سیاست مداران زن از کشورهای مختلف و پذیرش نهادینه ساختن جنبش های برابری طلبانه زنان در ساحت جهانی می باشد.

همبسته گی زنان به معنای همسویی نگرش های متفاوت سیاسی- اجتماعی آنان نیست؛ بلکه بیشتر همصدایی آنها علی رغم تفاوت ها در ایجاد برابری و حقوق مساوی در ساختارهای جامعه و تبعیض ستیزی است. بدون شک روش های متفاوت و یافته های ناهمسان در متن یک جنبش وجود دارند. ولی این تفاوت ها در رویکرد ها و هنجارها کمتر می توانند مانع همصدایی زنان در جنبش های رهایی بخش گردند. در جنبش های زنان، استراتیژی های متفاوت با دورنمای مشابه تبارز می یابند و در آن، زنان سکولار، مذهبی، زنان مدرن و سنتی با وجود تعلقات سیاسی ناهمسان و نگره ها و دغدغه های متفاوت در کنار هم می ایستند و در برابر پیوسته گی مردانه و نهاد های تحکیم حاکمیت آنها که بیگمان غیرعادلانه است، قرار می گیرند.

ادامه مطلب در وبلاگ شهرنوش...

دوشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۹

هشتم مارچ


از هشتم مارچ بعنوان روز بین المللی زن تجلیل میشود. این روز نیز مانند خیلی مناسبت های تاریخی دگر ریشه در مناسبات اجتماعی غربی ها دارد. انقلاب صنعتی در غرب باعث شد تا سیل از کارگران وارد کارخانه ها شوند و زنها نیز تعداد قابل ملاحظه ی این کارگران را تشکیل میدادند. این کارگران زن در ساعات طولانی  و با مزد بسیار ناچیز کار میکردند. درامریکایی نو ظهور وضع خیلی بدتر از جاه های دگر بود. این بود که درسال 1908میلادی  هسته های اولین جنبش اعتراضی زنان در نیورک شکل گرفت. حدود پانزده هزار زن کارگر درنیویورک دست به اعتراض زدند و علیه مزد کم و ساعتهای طولانی کار و همچنان اعطای حق رای برای زنان شوریدند. اما کلارا زتگین آلمانی اولین زنی بود که مبتکر طرح نامگذاری یکروز برای زنان بود. او درسال 1910 و در کنفرانسیکه تحت عنوان "کنفرانس بین المللی زنان کارگر" در کوپنهاگن دنمارک تدویر یافته بود، روی نامگذاری یک روز مشخص بنام روز بین المللی زن تاکید کرد. هرچند تا سال 1913 از روز زن در کشورهای مختلف و در روزهای مختلف تجلیل میشد تا اینکه درهمین سال هشتم مارچ بعنوان روز بین المللی زنان برسمیت شناخته شده است و امسال صدمین سال تجلیل از روز بین المللی زنان است.علاوه بر روز بین المللی زن، ملتهای جهان بمناسبت های دگر نیز تحت عنوان والنتاین، روز مادر و... تجلیل میکنند. 
ادامه این نوشته را در لینک زیر تعقیب کنید:ادامه...

سه‌شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۹

باميان ، گمشده در قبيله وجغرافيا !

نويسنده: دايزنگي

این یک واقعیت انکار ناپذیر درعرصۀ سیاست افغانستان می باشد که ساختارقدرت در جامعۀ ما قبیلوی است. قبیلوی بودن ساختار قدرت، نه تنها درمعادلات روز وتعاملات سیاسی قابل شناسایی می باشد ؛بلکه حتی آنرا در قانون اساسی کشور نیز بگونۀ میتوان مشاهده کرد. بودن دو معاونت در ریاست جمهوری و درعمل اختصاص گرفتن معاونت اول به تاجیک ها و دومی به هزاره ها، گویای این واقعیت است.

از سوی دیگر در معادلات سیاسی روز نیز قبیلوی بودن قدرت وسهم گیری بر مبنای قومیت و از سوی عکس العمل ها بر مبنای قومیت برای همگان واضح است. نمونه های روشن آنرا در مسألۀ رأی عدم اعتماد به کاندید وزیران پیشنهادی هزاره درپارلمان گذشته و جنجال پیش آمده درتعیین رئیس پارلمان جدید میتوان به روشنی دید.

پس با اثبات این واقعیت که ساختار قدرت در افغانستان قبیلوی است؛ پرسش مطرح شده این میباشد که سهم بامیان درساختار کلی قدرت بصورت عام و در معرفی افراد انتصابی در مشرانوجرگه بصورت خاص در کجااست؟ وقتی میگویم بامیان هم در ساختارقبیلوی قدرت و هم درجغرافیای این سرزمین نا پدید گردیده این ادعا بصورت یک واقعیت تلخ بر دلایل ذیل متکی است:

1- مجموعۀ افراد حاضر در یک دور درمشرانوجرگه 102 نفر میباشد و 68 نفر آن از طریق شوراهای ولایتی و ولسوالی به مشرانوجرگه راه پیدامی کند؛ چون فعلا شورای ولسوالی نداریم هردو نفر ازطریق شورای ولایتی به مشرانوجرگه میرود. طبق ماده 84 قانون اساسی کشور یک ثلث اعضای مشرانو جرگه را رئیس جمهور بصورت انتصابی معرفی میکند که درآن معیار افراد معرفی شده، خبیر بودن و تجربه داشتن در عرصه های قانونی وسیاسی میباشد ویک ثلث انتصابی آن 34 نفرمی باشد.

درست است که درقانون تصریح نشده که افراد انتصابی باید از هر ولایت باشد ولی 34 نفر مساوی است به 34 ولایت کشور وبقیه افراد نیز بر مبنای ولایات (جغرافیا) و نفوس ولایت ها معرفی میشوند. پس بامیان هم به لحاظ قبیلوی مرکز ثقل یک قوم است و هم به لحاظ جغرافیای یک ولایت. ولی متأسفانه درهردو بخش فراموش گردیده و درغبار کاروان خویش و فامیل به فراموشی سپرده شده است.

2- بامیان یک زون درمناطق مرکزی است؛ ولی در نحوۀ معرفی افراد انتصابی به مشرانوجرگه، این زون فراموش گردیده وحق آن به ولایات همجوار داده شده است. البته نه ولایاتی که زیر مجموعۀ این زون است بلکه به ولایت غیراز آن.

3- بامیان پرورشگاه و مأمن کسانی بوده اند که امروز حق این مردم را باخویشخوری و خویشپروری اکنون غصب می کند. نکتهء جالب نیز در همین جا نهفته است؛ وقتی قانون حق مردم را مشخص می کند و به عنوان یک ولایت باید نماینده داشته باشد و در تصمیم گیری هایی کشور سهیم باشد ولی دست پروردگان این مرزوبوم این حق را از مردم بامیان می گیرد. راستی جای بسی تأسف است که وقتی تاریخ مبارزات حق طلبانۀ مردم را مطالعه می کنیم که چه جانفشانی ها نموده اند ولی اکنون وارث نماهای آن جریان حق طلبانه، تمام تلاشش متمر کز به این است که چگونه فامیل خویش را بجای حق یک قوم و یک جغرافیا (زون) جاگزین نماید؛ و بامیان را به فراموشی بسپارد و از اینروست که بامیان نه جزء قبیله (قوم) میاید و نه جزء جغرافیا درمعادلات سیاسی کشور. و ازسوی دیگر واضح است که در این جا مقصر کیست؟
----------------------------------------------------

قطعنامۀ شهر وندان بامیان در اعتراض به نحوۀ معرفی اعضای انتصابی سنا (مشرانو جرگه)



« بنام یگانه دادار دادگر »


پوشیده نیست که بامیان تنها سر زمینی در متن هزاره جات است که تاریخ زیبا و پر آب و رنگی از خون و جهاد و مقاومت و مردی و مردانگی دارد . مسلم است جایگاهی که سالیان سال تاریخ را در مردانگی هویت یافته باشد یکی از بر جسته ترین های تاریخ و جغرافیا خواهد بود. که متأسفانه بامیان ، این بر جستگی ها را امروزه از دست داده است و هم میدهد. این فراموش شد گی بامیان نیز نتیجۀ همان تاریخ و رشادت های است که آنها را همواره در خود داشته است. اگر بامیان دایماً کسان را بر ناکسان ترجیح میداد به قطع که به این مشکل نمی رسید اما بد بختانه که دستخوش بازی نا کسان فرزندان دست پرورد خویش شده است که باید امروز این بهارا به این سنگینی وسختی بپردازد.

میدانید که انتخاب اعضای انتصابی مشرانو جرگه در کشور از یکسوی سهم قومی و ملیتی بوده و از سوی دیگر 34 تن باید باشد که با هرگونه جمع و تقسیمی یکی مربوط مردم دایکندی ودیگری مربوط بامیان خواهد شد اما از روی تأسف باطراحی ها ومشاوره های عمال قدرت وارباب نیرنگ ، این انتصاب تبدیل به سناریویی تازه یی گردیده که در صحنه بازیهای سیاسی محترم رئیس جمهور کشور به نمایش کشیده شده و پرده برداری میشود.در حالیکه قانون اساسی کشور احکام متمایز با این بازی را به تصریح پرداخته تنها درآن خبرگی و کار آزمودگی افراد نامزد سناتوری در مشرانو جرگه معیار بوده و هیچ معیاری بالاتر ازین ندارد.

پس با این ملاک براستی در میان سناتوران هزاره تبار کسی خبیرتراز آقای " یاری و آقای پروانی" نیست؟! که آن یکی لافوگ و دیوانه و این دیگری پیر فرزانۀ این حکومت و این دستگاه است وبس. عجب که کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش یک تیم است ویک قماش و یکخانواده؟! دیگر بس است به این ستم که از یک سوی بر ما وارد میشود و از سوی دیگر آندو پیران خبره و فرزانگان توش و توان رفته بار این ستم توأم با منّت را میکشند.

آیا مگر راست نیست که بامیان معّرف هویت تاریخی هزاره جات است ، پس چرا اینگونه بی اهمیت سهم حد اقل بیشتر از بیست در صد ما در حوزه سیاست کشور بدست یک دیار و یک تبار افتاده وما بامیانیان همچنان به رانده شدگان درگاه رحمت رحمانیۀ رئیس جمهور و مغضوب غضب قهاریۀ محترم معاون و هم چنان مشاور ریاست جمهوری کشور تبدیل می شویم.

بنا بر این ، ما شهر وندان عدالتخواه بامیان طی همایشی آرام و مسالمت آمیز از مقام محترم ریاست جمهوری کشور، مشاورین و متنفّذین سیاسی ارباب حکومت و قدرت ، نهاد های مدنی ملّی و بین المللی ( کمیسیون مستقل حقوق بشر و دفتر سازمان ملل متحد ) می خواهیم تا به خواسته های بر حق و مشروع ما که ذیلاً مشخص میشود رسیدگی نمایند. تا باشد که ما نیز سهم خویش را درین آشفته بازار سیاست باز یابیم.

1. اعضای انتصابی سنا که در مجموع 34 تن تعیین گردیده است از هر ولایت یکنفر باشد.

2. اگر اعضای انتصابی سنا واقعاً با در نظر داشت قومیت معرفی میشوند. نیز سهم بامیان مشخصاً از بامیان باشد زیرا که بامیان معرف هزاره جات است نه پروان و میدان.

به امیدی که چینین باشد.

دوشنبه 9/12/1389

از طرف شهروندان و فعالین مدنی بامیان