Ads 468x60px

شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۸

کشف پیکره تاریخی بودا در کابل


سران وزارت فرهنگ افغانستان از کشف پیکره بودا در جنوب شهر «کابل» خبر دادند.
بلندای پیکره بودا که به تازگی در جوار تپه موسوم به «نارنج» در منطقه «شهدای صالحین» کابل کشف شده است به یک متر می رسد.
مسئولان وزارت فرهنگ افغانستان می گویند : این پیکره 15 قرن قدامت تاریخی دارد.هنوز اما جزئیات کشف این پیکره اعلام نشده است.
پیش تر رئیس اداره اطلاعات و فرهنگ «قندهار» افغانستان از کشف مجسمه تاریخی بودا در این ولایت ، سخن به میان آورده بود.
«عبدالمجید بابی» گفت : پلیس افغانستان وقتی متوجه شد یکی از ساکنان «قندهار» می خواهد مجسمه باستانی را 200 هزار دلار به قاچاقچیان پاکستانی بفروشد به تعقیب او پرداخت.
وی ادامه داد : بدین ترتیب مجسمه بودا که طبق ارزیابی باستان شناسان بیش از 1500 سال قدمت دارد در منطقه مرزی «ژیری» کشف شد و مجرمان بازداشت شدند.گزارش ایسکانیوز می افزاید،مجسمه مورد نظر از موزه «بامیان» دزیده شده بود و قیمت واقعی آن بیش از یک میلیون دلار برآورد می شود.
یادآور می شود «طالبان» دو مجسمه 1600 ساله بودا را سال 2001 به توپ بست.


پنجشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۸

معارف ولسوالی ورس قربانی سیاست بازی های نمایند ه گان شان

نویسنده: آروین بامیانی

ولسوالی ورس یکی از دورترین و صعب العبورترین ولسوالی های ولایت بامیان به حساب میرود ودارای یکصدو شصت هزار نفوس اند که اکثری مردم این ولسوالی تحت ستم چندلایه قرار دارند. ستم طبقاتی ، ستم مذهبی ، ستم نژادی ، ستم قومی وستم حزبی که درین سه دهه جنگ و خونریزی تمام هست و بود مردم این مرزوبوم توسط قمندانان و افراد زورگو نیست و نابودشدند ولی مردم هیچگاه نا امید و مأیوس نه شدند بلکه راه برون رفت تمام مشکلات خویش را در روشنی نور علم و معرفت میدند مگر آنچه مردم محروم وستمکش ورس میخواستند نه شد بلکه تقریباً برعکس آن نصیب آنان شد یعنی بعد از جلسه بن تا امروز هیچ گونه کاری اساسی و صحیح درولسوالی فوق الذکر درزمینه های معارف ، صحت ، اقتصاد وغیره صورت نگرفته چون گروها و احزاب که درین جا مستقر اند یکی درمقابل دیگر بر خواسته ومانع میشوند . درین ولسوالی حزب وحدت به رهبری خلیلی ، حزب وحدت به رهبری اکبری ، بقایای شورای اتفاق به رهبری سید فکوری و غیره موجود اندو همیشه درمقابل هم بودند بخاطری منافع شخصی خویش دست به کاری که خواسته باشند میزنند.

این ولسوالی با داشتن 160000 نفوس 97 باب مکتب دارند که 13 باب آن لیسه و بقیه متوسطه و ابتدائیه اند و از جمله 97 باب مکتب صرف 2 باب لیسه آن مربوط قشر نسوان میشود و 97% معلمین آن غیرمسلکی و از 25% الی 30% شان فارغ صنف 12 اند بقیه همگی شان فارغ صنف 9 و صنف 6 اند با وجودیکه ازچهارنفر وکیل که ولایت بامیان در مجلس نمایندگان فرستاده 3 تن آن از ورس است که هرکدام نماینده حزبی است نه مردمی چون جوادی عضوی شورای مرکزی حزب وحدت خلیلی است و اکبری رهبری وحدت مردم که در اصل سپاهی است وسید فکور هم بنام رهبری شورای اتفاق است و مهم ازهمه که تمامی اینان مزدوران و جیره خوران ایران هستند وهمیشه گوش به فرمان ارباب خود خامینۀ بودندو هستند منافع ایران را نسبت به منافع مردم و وطن ترجیع داده و میدهند. درین سالهای اخیر باسقوط حامیان جهل و نادانی نیروی قرون وسطی طالبان زمینه برای رشد مغزهای جوان نسبتاً مساعدشد وجوانان ومحصلین ورس بخاطری پشرفت و ترقی ، برابری ومبارزه علیه فساد ، جهل و نادانی با هم نشتند بعد از بحث وگفتگوهای زیاد به این نتیجه رسیدند هرمحصل ورسی بعد از فراغت از دانشگاه یک سال را باید درمکاتب ورس درخدمت مردم ونسل جوان باشند این پروسه را یک دوره بسیار با موفقیت انجام دادند مگرزمانیکه این اجینت های فرومایه به ماحیت کار پی بردند مانع آنان شد چون محصلین مردم را آگاه ساختند و اذهان مردم را نسبت به عملگردهای این خااینین که تا امروز بنام مذهب ، قوم ، نژاد ، زبان و سمت انجام دادند و هنوزهم به آن ایدامه میدهند روشن ساختند واین سخت به ضرر این سالوسان تمام شد چون مردم از تمام کارها ی تنظیم ها مستقر درولسوالی بی زارشدند ودیگربه گفته های دروغین آنان اعتماد نمیکردند بناً امسال این جنگسالاران تمام تضادهای که داشتند کنارگذاشتند و برای زدن معارف و محصلین و خواست های مشروع مردم باهم مشترگاً فردی سفاک ترو مزدورتر ازخودرا به حیث مدیرمعارف ورس فرستادند این فرد مزدور بنام سلطان علی که سالها درخدمت سی آی ای ، کی جی بی وغیره بوده وبا اسناد جعلی وارد موسسات مسلکی کشورشد وبعد ازفراغت از دارالمعلمین بدون کدام تجربه کاری بحیث مدیرمعارف تعین شد این یک آدم فاسد ، بد اخلاق ، جاسوس ، قاچاق بری آثاری تاریخی وده ها موارد دیگر با شواهد و مدارگ موجود است مگراز حمایت باندهای جنایت کارکه در راس آنان خلیلی ، اکبری ، فکوری وغیره اند برخوردار است پس هرچه دلش بخواهد انجام داده ومیدهد به همین لحاظ 200000 دوصدهزارافغانی برای قتل محصلین جوان وروشن جایزه تعین کرده . البته اینرا کورخوانده اومیخواهد با کشتن آن جوانان مبارز و آگاه حقیقت را با مرگ آنان یکجا دفن کنند که یک خیال بیش نیست واین آرزو را سلطان علی و حامیان او به گورخواهد برد. همین قسمیکه فعلاً اکثریت معلمین دست به اعتراض زده وظایف شانرا لغوه قرارداده تا برکناری سالوس بچه سلطان من از تمام مردم ستمکش و رنجدیدو علم پرور ورس خواهشمندم اتحاد و یکپارچگی خویش را حفظ نمود ونگذارند افراد بی شخصیت ، فاسد با سرنوشت دلبندهای شان بازی نماید و تمام آنانرا جاسوس وطنفروش تربیه کند

چهارشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۸

مدیریت کشاورزی

اهميت و ضرورت وجود يك بخش كشاورزي فعال

رشد بخش كشاورزي به عنوان بستري براي كسب اهداف توسعه در كشورهاي در حال توسعه امري ضروري قلمداد مي شود . در ميان اهداف مورد نظر ، بهبود و تقويت رشد اقتصادي و كاهش فقر، بهبود امنيت غذايي و حفظ منابع طبيعي بسيار مهم هستند.

كاهش فقر از طريق رشد اقتصادي

در كشورهاي كم درآمد ، بخش كشاورزي به دليل گستردگي و پيوند هاي قوي با ساير بخش هاي اقتصادي ، به عنوان موتور و محرك اوليه رشد اقتصادي عمل مي نمايد. كشاورزي در اين كشورها بيشترين سهم نيروي كار را به خود اختصاص داده و با 68 درصد اشتغال و 24 درصد توليد ناخالص داخلي جايگاه ويژهاي دارد. اغلب جمعيت فقير به طور مستقيم به اين بخش به اين بخش وابسته بوده و از طريق كشاورزي گذران زندگي ميكنند . افزايش ميزان بهره وري در بخش كشاورزي باعث ارزان تر شدن مواد غذايي شده و كمك قابل توجهي به اقتصاد خانوارهاي فقير مي كند . همچنين كشاورزي نوين با اشتغال بيشتر در واحدهاي فرآوري همراه شده و عرضه ي خدمات و نهاده هاي بيشتري را در بازار به دنبال دارد . اين روند به شكل غير مستقيم به ايجاد اشتغال در مزارع منجر خواهد شد.

به اين ترتيب بخش كشاورزي به طور مستقيم از طريق توليد بيشتر و صادرات و به صورت غير مستقيم از طريق افزايش تقاضا براي خدمات و كالاهاي صنعتي در جوامع روستايي ، به رشد اقتصادي كمك نموده و در نتيجه موجب خلق فرصت هاي شغلي جديد مي گردد.

رشد در بخش اقتصادي نتايج مثبتي بر " فقرزدايي" به خصوص در مناطق روستايي دارد و ذكر اين نكته نيز ضروري است كه روند كاهش فقر شهري را مي توان از طريق رشد بخش روستائي ، به ويژه در بخش كشاورزي تسريع كرد. به طور كلي رشد كشاورزي به صورت غير مستقيم به بهبود وضعيت خانوارهاي شهري و روستائي كمك كرده و با افزايش دستمزدها، كاهش قيمت مواد غذايي و تقاضاي بيشتر براي كالاها و خدمات واسطه اي همراه مي شود. اين پديده به ترغيب و توسعه ي فعاليت هاي زراعي ، افزايش سرمايه هاي توليدي به قشرهاي زحمت كش و بهبود كارايي بازار عوامل خواهد انجاميد . يك مطالعه در سال 1997 پيرامون 35 كشور نشان داد كه يك درصد افزايش توليد ناخالص داخلي سرانه ي كشاورزي ، 1.61 درصد افزايش در درآمدهاي سرانه ي 20 درصد فقيرترين قشرهاي جمعيت را به همراه خواهد داشت.

اهميت كشاورزي در كشاورزي در كشورهاي در حال توسعه از بعد تاريخي ، در فرآيند توسعه ، سهم كشاورزي در توليد و نيروي كار كاهش مي سابد. اين فرآيند باعث شده تا برخي كارشناسان توسعه ، بخش كشاورزي را به عنوان يك عامل فرعي در راستاي توسعه به شمار آورند. از اين رو كاهش فرآورده ها و نيروي كار اين بخش را مي توان ناشي از سياست هاي تبعيض آميز (يك سو نگر) داخلي و سازو كارهاي تجارت بين الملل دانست. بخش كشاورزي ، به عنوان محرك رشد اقتصادي ، به ويژه در كشورهاي در حال توسعه ي فقير مطرح بوده است و "كشاورزي" نقش مهمي در توليناخالص داخلي و اقتصاد روستايي ايفا كرده و بخش قابل ملاحظه اي از جامعه ي فقيران را تحت تاثير قرار مي دهد.

يك بخش سازمان يافته و يكپارچه ي كشاورزي مي تواند به بهبود امنيت غذايي ، كاهش قيمت محصولات غذايي ( به خصوص به نفع جمعيت فقير مي باشد كه سهم نامتناسبي از درآمد خود را صرف غذا مي كنند.) ، افزايش ميزان اشتغال و درآمد ، ايجاد پيوندهاي اقتصادي مهم در زنجيره ي توليد ، و ايجاد تاثيرات مثبت در محيط زيست كمك شاياني كند.

در طول دهه ي 1990، حمايت بين المللي توسعه بخش كشاورزي كاهش يافت زيرا بر اساس شواهد موجود بودجه هاي تخصيص يافته به پروژه هاي كشاورزي و تحقيقات از سوي دولت ها و سازمان هاي بين المللي مرتبط يافته است . با وجود چالش هاي موجود و روند سياست هاي تجارت كشاورزي در كشورهاي صنعتي ، شدت فقر روستايي و نقش مهم كشاورزي در رشد اقتصادي كشورهاي در حال توسعه به ظهور نيازهاي فوري و اضطراري براي تاكيد مجدد به اين بخش و نيز استفادهاز مزيت هاي نسبي در محصولات كشاورزي اين كشورها منجر شده است.

با توجه به فقر گسترده در روستاها و فعاليت هاي زيست محيطي زيان بار ، بايد يك چارچوب توسعه براي كشاورزي و با توجه باصول برابري و پايداري تدوين شود. اين چارچوب حداقل شامل موارد زير است:

· سياست هاي اقتصادي در كشورهاي در حال توسعه كه در برابر توليدات و صادرات عمده تبعيض آميز و يك سو نگر نيستند.

· سياست هاي تجاري در اقتصادي ثروتمند كه در قبال كشورهاي در حال توسعه تبعيض آميز نيستند.

· سرمايه گذاري خصوصي و دولتي در زير ساخت ها ، توسعه فني و اعتبار كه براي مدرن سازي توليد و بهبود رقابت ضروري هستند.

بهبود در امنيت غذايي

در مقياس جهاني ، نياز به مواغذايي و تغذيه، روندي رو به افزايش و وسيع داشته و اكنون تحت تاثير جمعيت و درآمدهاي رو به رشد و نيز تقاضاي حجيم براي خوراك دام قرار دارد. گزارش هاي انتشار يافته از سوي مؤسسه بين المللي پژوهش در سياست غذايي دلالت بر لزوم بازبيني مجدد در سرمايه گذاري هاي دولتي و خصوصي و تدوين برنامه هاي كلان در بلند مدت دارد، تا بتوان قيمت هاي غذايي را تا سال 2020 كاهش داد و اهداف هزاره ي سوم را براي كاهش فقر و سوء تغذيه محقق كرد. در سطح ملي ، رشد اقتصادي از طريق افزايش درآمد جمعيت فقير سهم قابل ملاحظه اي در ميزان دسترسي آنان به مواد غذايي خواهد داشت.

حفاظت از منابع طبيعي

بخش كشاورزي، بزرگترين مصرف كننده ي منابع طبيعي و در عين حال بيشترين نقش را در حفظ آن بر عهده دارد. تخريب منابع آب و خاك در بسياري از مناطق ، از جمله نگراني هاي توليد كنندگان بوده و آگاهي هاي عمومي نسبت به محيط زيست ، باعث ظهور و بكارگيري راهكارهاي حفاظتي شده است . در برخي كشورها استفاده ي زياد از مواد شيميايي و آفت كش ها كه با تاسف بايد اظهار داشت با پرداخت يارانه هاي مختلف همراه است ، مشكلات زيست محيطي بسياري را به وجود آورده است . خذف يارانه ها و افزايش درآمد كشاورزان از طريق بهبود بهرهوري از جمله راهبردهاي مؤثر در كاهش روند تخريب منابع هستند.

آزاد سازي تجاري ضامن موفقيت

تعامل و يكپارچگي با اقتصاد جهاني مي تواند روند رشد و فقر زدرا تقويت كند. در اغلب كشورها ، آزادسازي تجاري گسترده و سهولت در مناسبات تجاري باعث تقويت روند رشد درآمدها و محصول خواهد شد. انديشه ي تجارت باز و سياست سرمايه گذاري همواره تعامل با محيط تجارت جهاني و نيز واردات فناوري هاي متنوع و نوين را در جهت بهرهوري هرچه بيشتر ، تسهيل ميكند. به ويژه آزاد سازي تجارت با رشد هرچه بيشتر بخش كشاورزي همراه بوده است.در مقايسه ي فرآيندهاي مختلف اصلاح سياست هاي تجاري ، استنباط مي شود كه اگر تلاش هاي آزاد سازي ادامه يابند ، در آن صورت بخش كشاورزي در يك دوره ي چهار ساله بعد اصلاحات از يك نرخ رشد متوسط 5.7 درصدي برخوردار خواهد شد و اين نرخ در مقايسه با نرخ 2.8 درصدي پيش از آن قابل توجه به نظر مي رسد.

رفع موانعي مانند تعرفه هاي سنگين واردات محصولات كشاورزي و مواد غذايي از ابعاد مهمي در چرخه يفقرزددايي برخوردار است.اين پديده سبب مي شود تا قيمت مواد غذايي پايين آمده و درنهايت ، مصرف كننده بهره مند شود. از آن جا كه جمعيت فقير ، بخش قابل ملاحظه اي از درآمد خود را صرف غذا مي كند، به دنبال كاهش موانع تجاري، اين گروه از منفعت بيشتري بهره مند خواهند شد.

با هدف حمايت از روند رشد كشاورزي و فقرزدايي، لازم است تا نظام اقتصادي در حال توسعه از طريق حذف يا كاهش موانع تجاري با اقتصاد جهاني تلفيق و همراه شده و به موضوع تجارت چند جانبه در ميان خود و يا با كشورهاي توسعه يافته بپردازند. كشورهاي در حال توسعه براي ايفاي نقش رقابت آميز ، بايد مزيت ها و بهره وري محصولات كشاورزي خود را از طريق اعمال تغييرات لازم در الگوهاي مناسب كشت ، بهبود فناوري هاي توليد ، ارتقاي كانال هاي بازاريابي و ديگر راهكارهاي تكميلي افزايش دهند تا از منافع واقعي ناشي از آزاد سازي تجاري بهره مند شوند. اين به معني آن است كه اين كشورها بايد در مذاكره هاي تجاري خود ملاحظه هاي لازم و ويژه اي را در نظر گيرند. همچنين، بايد نسبت به اعمال ساز و كارهاي تضميني براي مواجهه با اثرات شديد ناشي از انطباق اين مذاكره ها با اقشار آسيب پذير ، از جمله كارگران روستايي اهميت دهند. به طور اساسي اهداف بلند مدت مورد نظر در كاهش موانع تجارت بايد براي كشورهاي د رحال توسعه و توسته يكسان باشد.

منتظر نظرات و انتقادات شما هستيم

انواع مدیریت-سیر تحولی مدیریت-اصول مدیریت-چهار اصل تیلور:

انواع مدیریت:

1.مدیریت صنعتی(تغییر شکل کالا)

2. مدیریت(خرید و فروش و معاوضه)

3. مدیریت(بالا بردن لیاقت ها و شایستگی ها)

4. مدیریت(اداره کردن سازمان های دولتی)

سیر تحولی مدیریت:

1. مدیریت سنتی(استاد شاگردی)

2. مدیریت کلاسیک 1. بوروکراسی

2.علوم اداری

3.مدیریت علمی

فعالیت از نظر هانری فایول:

.1.فعالیت فنی(تغییر شکل کالا ها)

2. فعالیت بازرگانی(خرید و فروش و معاوضه)

3. فعالیت مالی(تهیه منابع مالی)

4. فعالیت ایمنی(افراد و اموال)

5. فعالیت حسابداری(تنظیم صورت های مالی)

6. فعالیت اداری(برنامه ریزی و سازماندهی)

اصول مدیریت:

1.اصل وحدت مدیریت

2. اصل وحدت فرماندهی

3. اصل سلسله مراتب

4. اصل تقسیم کار

5. اصل تناسب اختیار

6. اصل تعادل

7. اصل انعطاف پذیری

8. اصل کارائی

9. اصل ضابطه نظارت

وظایف مدیران:

1.برنامه ریزی

2.سازمان دهی(مشخص کردن آدمها)

3.کار گزینی(هر کس را در جای خود قرار دهیم)

4.کنترل

5.هماهنگی

6.گزارش دهی و گزارش گیری

7.بودجه بندی

8.فرماندهی(صدور دستور)

چهار اصل تیلور:

1.برای هر کاری مناسبترین و بهترین راه وجود دارد.

2.کسانیکه کار انجام می دهند باید آموزش ببینند یا تخصص داشته باشند.

3.تقسیم بین مسولیت و اختیار بطور مساوی

4.طوری با کارکنان رفتار شود که بتواند مسائل و مشکلات را با مدیر مطرح کند

دوشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۸

علل "جاويد"انگي آمدظاهر


به بهانه شصت سومین سالروز تولد و سی امین سالروز رحلت آمدظاهر
رستم پیمان
دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل

بیست و چهار جوزا مصادف بود به چندمین سالروز تولد آمدظاهر مرحوم و همچنان مطابق بود به چندمین سالروز رحلت آمدظاهر. آمدظاهر در چند دهه قبل در این روز چشم به جهان گشود و در چند دهه قبل در این چنین روز چشم از جهان بست. ولی، آمدن و رفتن آمدظاهر برخلاف آمدنها و رفتنهای سایرین که فقط برای آمدن آمدند و برای رفتن رفتند، آمدن و رفتن عادی نبوده بل، آمدن و رفتن آمد ظاهر دارای یک سیری ویژگی های خاص خویش است که در آمدنها و رفتنهای آمدیها و رفتگیها وجود ندارد.
آمدظاهر چون سایری یکبار آمد و مانند دیگران یکبار برفت اما، برخلاف سیر طبیعی آمدن سایرین و رفتن دیگران که فقط آمدن و فقط رفتند، آمد ظاهر یکبار آمد و "جاوید"انگی خویش را با خویش بیاورد و "جاوید" شد و یکبار رفت و برای همیش هم "جاوید"ترشد.
آمد ظاهر تنها "جاوید" تاریخ بشریت نبوده، نیست و هم نخواهد بود بل، تاریخ بشریت ده ها، صدها، هزاران و تعدادی بیشماری "جاوید"ها را در بطن خویش دارد که، "جاوید"انگی هر کدام ناشی از علت و یا علل متفاوت و مختلف میباشد. "جاوید"انگی ارنستو چه گوارا چرگ انقلابی ناشی از نیرو و احساسات مظلوم دوستی و ظالم ستیزی او میباشد که اصلاً و قاعدتاً نمیتوانست در حدود از قبیل رنگ، نژاد، دین، زبان، رنگ، جغرافیای سیاسی و ... محدود گردد بل، همیشه چون سر سرکش سر را از نقاط مختلف جهان بالا میکشید. گاه سر را از کنار مظلومان هم وطن آرجنتاینی اش بلند مینمود و گاه سر را ار کنار فیدل کاسترو نماد ظلم کشی معاصر از کوه های سانتیاگوی کیوبا بالا مینمود و گاه دست در دست مظلومان کانگویی در آفریقا میداد و گاه خبر شهادتش را از جنگل های بولیوا به سمع جهانیان مخابره مینمود و گاه هم تصویر معروف "چریک انقلابی" اش نشان هر طغیان عدالت خواهی و عداوت کشی در هر نقطه از دنیا میشد، میشود و خواهد شد. و علت "جاوید"انگی امام حسین هم ناشی از انقلاب سرخ حسینی اش برای زودودن انحرافات و ظلم های یزیدی در مقابل یزید به هدف نجات دین رسول الله و مظلومان از زیر انحرافات یزیدی و ظلم های امویی درکنار سایر عوامل از قبیل اولاد علی و فاطمه بودن و نواسه رسول خدا بودن میباشد. ولی علت و یا علل آمد ظاهر در چی و کجا نهفته است؟ سوالی است که تعدادی معدودی از مالکان قلم را مجبور به قلم فرسایی نموده است و هر کدام مطابق وسعت و تنگی زاویه دید خویش برای "جاوید"انگی آمد ظاهر علت و یا علل را برشمرده اند. بسا این علل را ذیلاً بیان مینمایم.
اکثریت به کل مالکان قلم نامدار و خواننده دار هنر آمد ظاهر را تنها علت "جاوید"انگی آمد ظاهر پنداشته و ادعا دارند که، اگرآمد ظاهر هنر اش را برای دید مردم به نمایش نمیگذاشت و یا هنرمند نمیشد و هنرمند نمیبود، "جاوید"انگی که امروز از خویش به ارث گذاشته و در چانته کارنامه اش دارد و همیش بنام زنده یاد و همیشه جاوید یاد میشود، در چانته نخواهد میداشت و القاب زنده یاد و همیشه جاوید هم از پس و پیش نامش، نامش را دنبال نخواهد میکرد ولی بنده به عنوان یک جوان افغان که شدیداً به هنر آمد ظاهر علاقه و به شخصیتش احترام دارم به این عقیده ام که، درست است هنر آمد ظاهر بزرگتری علت "جاوید"انگی آمدظاهر است ولی، هنر آمدظاهر تنها علت "جاوید"انگی آمدظاهر نیست بل، هنر آمدظاهر ناشی از علل مختلف است که دلیل آنهم چند بعدی بودن شخصیت آمدظاهر و آئینه هرکس بودن آمدظاهر است.
آمدظاهر در کنار داشتن هنر عالی از احساس فقیر دوستی و غریب پروری والای هم برخوردارد بوده و آنانیکه چندی صبای با آمدظاهر گذشتانده اند، از فقیر دوستی ها و غریب پروری های آمد ظاهر قصه ها و خاطرات فراوانی دارند که احساس فیقر دوستی و غریب پروری آمد ظاهر هم یک علت از علل "جاوید"انگی آمد ظاهر میباشد.
آمدظاهر با وجود داشتن "خود" بزرگ،هیچگاه از خودگذری برای آنچیزها و آنانکه برای "خود" آمدظاهر ضرورت داشتند، دریغ ننموده بل همیشه خویش را در راه آرمانهایکه که آن ایمان و عقیده داشت و برای آنانکه برای آمدظاهر ضرورت داشتند، قربانی نموده است که آمدن آمدظاهر از آدرس یک فامیل سیاسی با ولدیت نخست وزیر و رئیس پارلمان در روی استج و قرار گرفتن در عقب آلات موسیقی و آواز خواندن درعصر که هنرمند شدن ننگ و هنرمند شدن یک عضو فامیل سیاسیون در کنار ننگ بی ننگی بود، مُثَبِت خودگذریهای آمد ظاهر در راه هنر و اخصاً هنر موسیقی افغنستان که آمدظاهر به آن ایمان و عقیده داشت، میباشد پس خودگذری های آمد در راه هنر افغانستان در زمانیکه هنر برای بقایش به اینچنین خودگذری ها و از این آدرس ها شدیداً نیاز داشت و برای آنانکه برای آمدظاهر در وقتی که جز با خود خدا کسی یا چیزی دیگری نداشت، ضرورت داشتند نیز یکی از علل "جاوید"انگی آمدظاهر است. که با جرئت میتوان مدعی موجودیت دین آمدظاهر بر گردن هنر و هنرمند و جامعه افغانستان بدلیل از خودگذری های آمدظاهر شد که امید دارم ما بیتوانیم این دین را بصورت شاید و بایدش ادأ نماییم
آمدظاهر در کنار داشتن شخصیت چند بعدی، از خصوصیت آئینه هرکس بودن هم بر خوردار بوده که این خصوصیت هم یک علت از علل "جاوید"انگی آمد ظاهر است. هرکسی خویش را در روی این آئینه خویش میدید و میبیند و نه بیگانه.
آنانکه میخواستند و میخواهند خییر به معنی حقیقی خییر باشد نه به معنی واقعی خییر که امروز مود روز شده و برای یک افغانی خیرات ده ها افغانی دیگر تبلیغات میشود، کوشیده اند و میکوشند که از الگوی خییر بودن آمدظاهر تقلید نموده و خیر خویش را در آئینه خیرات آمدظاهر بینند که مطابق اصول این الگو، در زمان خیر کردن دست راست از خیر کردن دست چب مطلع نگردد و از خیر نمودن هر قدری که مقدور است هم دریغ نشود.
آنانکه میخواهند تازه در دنیایی موسیقی پا بگذارد و هنر مند شوند، با آهنگ های آمد ظاهر دنیایی موسیقی را آغاز مینمایند و سعی میکنند تا هنر خویش را در رور آئینه هنر آمدظاهر پرتاب نموده و برای دید مردم به نمایش بگذارند و اکثریت به کل اینها میخواهند تا آمدظاهر ثانی گردنند ولی افسوس و صد افسوس که آمدظاهر یکبار ظهور کرد و آمدظاهر شدن ثانی مقدور نیست و آنهایکه این حکم طبیعت را درک کرده اند بجای آمدظاهر شدن به تقلید از شیوه و سبک آمدظاهر میپردازند.
پس: "جاوید"انگی آمدظاهر ناشی از علل مختلف است که بیان همه این علل در حوصله این چنین مقالات نمیگنجد و هدف از نبشتاراین چند سطر هم بیان تمام علل "جاوید"انگی آمدظاهر نبوده و نیست بل، هدف آن ادای نسبی دین این هنرمند است که در گردن هر شهروند این کشور سوار است.

یادداشت: دلیل استفاده "آمدظاهر" که همان گویش توده یی "احمدظاهر"است، توده یی بودن احمدظاهر است نه بدلیل کدام دلیل دیگر.

پنجشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۸

گردهمایی


اولین گردهمایی دانشجویان افغانستانی سراسر ایران

اهتمام به امور دانشجويان غير ايراني مقيم، به خصوص دانشجويان فعال در عرصه سياسي وفرهنگي همواره مورد توجه بوده است. با نگاهی گذرا در ميان دانشجويان خارجي مقيم ایران به وضوح مشاهده می شود که بيشترين تعداد آنها از ميان دانشجويان افغانستاني وعراقي بوده كه در رشته هاي مختلف دانشگاهي تحصيل مي كنند، از طرفي اين دانشجويان همواره مورد بي توجهي مسئولين نهادهاي فرهنگي قرار گرفته وتقريبا شامل هيچ گونه برنامه منسجمي براي اين قشر از دانشجويان وفارغ التحصيلان كه جمعيتي بالغ بر 3000 نفر را شامل مي شوند صورت نگرفته است. فلذا در طرح مذكور اولين دوره اردوي آموزشي سياسي فعالين دانشگاهها واعضاي تشكل ها وNGO هاي دانشجويي با تكيه بر اهداف ذيل برگزار مي گردد.

اهداف:
ايجاد زمينه فرصت گردهمايي وتقويت انسجام تشكيلاتي درون دانشجويان افغانستاني شاغل به تحصيل در ايران
بستر سازي آموزش كادر وساماندهي فعاليتهاي پس از بازگشت دانشجويان افغانستاني
تقويت بنيه فرهنگي وديني دانشجويان با توجه به فرصت حضورشان در جمهوري اسلامي
آگاه سازي نسبت به شرايط حال حاضر جهان اسلام، تعهدها وتكاليف قشر تحصيل كرده
آشنايي وبهره مندي از مباني آموزش سياسي در جهت تقويت بنيه تشكيلاتي
فراهم نمودن فرصت نشاط ومفرح وسازنده براي دانشجويان در كنار همديگر


زمان برگزاری: ۱۹ تيرماه الي ۲۴ تير ماهمكان: دانشگاه بوعلی سینا همدان

با حضور دانشجويان فعال سياسي، اعضاي شوراي مركزي تشكل ها وكانونهاي دانشگاهي از دانشگاههاي تهران وشهرستانها...

چهارشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۸

زندگی نامه زنده یاد احمد ظاهر بلبل حبیبیه و عقاب قلبها


به بهانه شصت سومين سالروز تولد و سی امین سالروز رحلت احمد ظاهر
منبع: ويكيپديا
احمدظاهر در بیست چهارم جوزای (خرداد) سال ۱۳۲۵ خورشیدی در کابل یا به قولی در ولایت لغمان زاده شد.احمد ظاهر آواز خوانی را از مکتب آغاز نمود و اولین آهنگش را در لیسه عالي حبیبیه كه تا هنوز بزرگان كثيري براي جامعه افغانستان تقديم نموده است؛ خواند و به بلبل حبيبيه ملقب گرديد كه تا هنوز با اين لقب ياد ميگردد. وی پس از نشان دادن استعداد در موسیقی در رادیو افغانستان برنامه‌هایی اجرا نمود.احمد ظاهر پس از گذراندن دوره دانشسرا (دارالمعلمین) راهی هندوستان شد تا به تحصیلات موسیقی بپردازد. شاید او اولین کسی بود که آلات موسیقی غربی را با موسیقی افغانی وفق داد و سازهای آکاردئون، ارگ و ترومپت و غیره را به موسیقی افغانی هدیه آورد. آوازه او از طریق موسیقی از شهرت پدرش که صدراعظم وقت افغانستان بود بالاتر رفت.شهرت او آنقدر بر سر زبانها بود و هست که مردم افغانستان هنوز فکر می‌کنند او بهترین آواز خوان افغانستان تا هم اکنون بوده‌است. او در سال ۱۳۵۱ خورشیدی لقب بهترین آوازخوان سال افغانستان را به دست آورد.احمد ظاهر سه بار ازدواج کرد و ازین سه ازدواج دو فرزند دارد، یکی «شبنم» و دیگر «احمد رشاد» که هر دو خارج از کشور در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کنند.احمد ظاهر بخاطر درگیری‌های خانوادگی راهی زندان شد و درین هنگام بود که مادرش درگذشت. روایتی وجود دار که وی پس از رهایی از زندان، در عروسی دختر زمامدار وقت «حفیظ الله امین» بنابر اصرار دخترش، شرکت کرد و آواز خواند. بسیاری بر این عقیده‌اند که این واقعه باعث شد تا حفیظ الله امین به فکر قتل وی گردد و از همین روی، قتل احمد ظاهر را که در سالنگ صورت گرفت را نیز به امین نسبت می‌دهند. پیکر او ابتدا در مسجد حاجی مجید در سردخانه نگهداری و سپس در گورستان "شهدا صالحین" به خاک سپرده شد.احمد ظاهر نماینده موسیقی کلاسیک افغانستان شمرده می‌شود که آهنگ هائی با مفهوم و جاندار را برای شنوندگان عرضه داشت.احمد ظاهر بیشتر کوشش می‌کرد تا از بهترین، زیبا ترین و معتبر ترین اشعار در آهنگ‌های خود استفاده کند و از همین روی، علاقه او به حافظ، مولانا، سعدی، خیام، بیدل، پروین بهبهانی، عشعری و غیره شعرای زبر دست زبان فارسی بوده‌است. احمد ظاهر به زبان‌های فارسی، پشتو، هندی و انگلیسی آواز خوانده‌است.آهنگ‌های "خدا بود یارت"، "مادر من"، "از پیش من برو که دل آزارم"، "برایم گریه کن امشب"،"عجب صبری خدا دارد" از جمله آهنگ‌های مشهوری است که افغانها با خود زمزمه می‌کنند.احمد ظاهر هم عصر شهرت و آوازه گوگوش در ایران بود و عده‌ای این دو را رقیب سالم می‌دانستند. از احمد ظاهر آهنگ‌های زیادی به یادگار مانده‌است که در چهارده آلبوم تدوین گردیده و به شکل صوتی در بازار عرضه گردیده‌است. از احمد ظاهر فقط دو آهنگ تصویری ثبت شده‌است و سایر آهنگ‌های تصویری وی مقتبس از همین دو آهنگ و یا هم عکس‌های وی اند.احمد ظاهر نه تنها در افغانستان، که بلکه در دو کشور تاجیکستان و ایران نیز علاقه مندان خود را دارد. این علاقه در تاجیکستان به شکل بسیار بالائی وجود دارد و آهنگ‌های وی هنوز هم از بهترین‌ها به حساب می‌رود.احمد ظاهر نام کهنه‌ای در افغانستان نیست و آهنگ‌های وی هنوز هم علاقه مندان بی شمار خود را دارد، طوری که بیشترین مخاطبان رادیو‌ها آهنگ هائی از احمد ظاهر فرمایش می‌دهند و این باعث شده‌است تا به منظور فرصت دادن به سایر خوانندگان، مجریان برنامه‌های موسیقی آهنگ‌های احمد ظاهر را در برنامه‌های بهترین موسیقی به رقابت نگذارند، زیرا می‌دانند در صورت وجود آهنگ احمد ظاهر، وی برنده بلا منازع خواهد بود.سالانه از سالروز شهادت احمد ظاهر در افغانستان و تاجیکستان تجلیل بعمل می‌آید. در افغانستان رسم بر این است که در سالروز شهادت وی، رادیو‌ها و تلویزیون‌ها برنامه هائی را در مورد وی پخش می‌کنند و تنها و تنها آهنگ‌های احمد ظاهر را به نشر می‌سپارند.

چهارشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۸

سخنرانی باراک اوباما – رئیس جمهوری ایالات متحده ی امریکا به مسلمانان جهان

سخنرانی باراک اوباما – رئیس جمهوری ایالات متحده ی امریکا به مسلمانان جهان

برگرداننده: الهام عمر هوتکی


من افتخار دارم که در شهر جاودان قاهره قرار داشته و از جانب دو پوهنتون عالی مهمان شده ام. ‏پوهنتون الازهر، بیشتر از هزار سال چراغ راهنمای مطالعات و دانش اسلامی بوده و پوهنتون قاهره ‏اضافه تر از یک قرن منبع ترقی و پیشرفت مصر می باشد. یکجا با هم، شما همآهنگ کننده ی عنعنات ‏و رسوم و پیشرفت و ترقی می باشید. من از مهمان نوازی شما و مردم مصر سپاسگزار ام. من ‏همچنان افتخار دارم که پیغام حسن نیت مردم امریکا و اجتماع های مسلمانان کشور خویش را به شما ‏تقدیم می نمایم: السلام علیکم!‏
ما شاهد بحران هایی میان ایالات متحده ی امریکا و مسلمانان در سراسر جهان بوده ایم که این بحران ‏ها و تنش ها از خشونت های تاریخی که قدم فراتر از مباحثات و مناقشات سیاسی فعلی گذاشته اند، ‏سرچشمه می گیرند. مناسبات و روابط میان جهان اسلام و غرب در تشریک مساعی قرن ها پهلوبه ‏پهلو با بحران ها و جنگ های مذهبی وجود داشته اند. اخیرا"، از اثر سیاست های مستعمراتی که ‏اکثرا" مسلمان ها را از حقوق و فرصت های شان محروم می ساختند و یا در جریان جنگ سرد که به ‏آراء اکثریت کشورهای مسلمان توجهی قائل نمی شدند، تنش ها زیادتر شده است. علاوه بر این ‏تغییراتی بسرعتی که از اثر تجدد و گلوبلایزیشن (جهانی شدن) بمیان آمده است، اکثرا" مسلمان ها، ‏غرب را دشمن عنعنات و رسوم اسلام می دانند.‏
افراطی های تندرو، از این تنش ها بهره برداشته اند. حملات 11 سپتمبر سال 2001 و سعی و تلاش ‏های متداوم افراطی ها برای بکار بردن تشدد و ظلم در مقابل افراد بیگناه ملکی، در کشور من عقایدی ‏را بوجود آورده اند که بعضی ها تصور می نمایند که اسلام مانند دشمن ناچار نه تنها برای امریکا و ‏کشورهای غربی است، بلکه برای تمامی بشریت می باشد. این عقاید، ترس و بیم و بد گمانی را به ‏بار آورده اند.‏
تا زمانیکه روابط ما بر اساس اختلافات استوار باشند، ما به آنهایی که به جای صلح، تخم نفرت را می ‏پاشند و به آنهایی که به جای همکاری و تشریک مساعی، بحران را ترجیح می دهند، قدرت و اختیار ‏می دهیم. این دور سوءظن و بدگمانی و ناسازگاری باید پایان یابد تا مردمان کشور های ما به عدالت، ‏انصاف و شکوفائی دست یابند.‏
من به اینجا آمده ام تا آغاز جدیدی را میان ایالات متحده ی امریکا و مسلمان ها در سراسر جهان ‏جستجو نمایم؛ که از یکسو استوار بر علایق و احترام متقابل بوده و از سوی دیگر استوار بر حقیقتی ‏باشد که امریکا و اسلام منحصر بفرد نیستند و هیچ نیازی به این نیست که آنها در مسابقه و هم ‏چشمی بسر ببرند. درعوض آنها باید فصل مشترکی را آغاز نمایند و تمامی اصول عامه را با هم شریک ‏سازند – اصول عدالت، انصاف، ترقی، تحمل و بردباری و احترام به تمامی انسانها.‏
من همچنان تصدیق می نمایم که چنین تغییراتی رانمی توان در یک شب بوجود آورد. یک نطق و ‏سخنرانی نمی تواند که سوءظن سالهای دورودراز را ریشه کن سازد، و همچنان من هم نمی توانم که ‏در حال حاضر به تمام مسائل و سوالات مغلق و پیچیده پاسخی ارائه نمایم که نتیجه ی نهایی داشته ‏باشد. اما من معتقد هستم که در آینده، ما باید هر آنچه را که در قلبهای خویش داریم و هر آنچه که ‏اکثرا" در عقب درهای بسته گفته می شوند، آشکارا و واضح اظهار نمائیم. ما باید سعی نمائیم تا ‏یکدیگر را با تحمل و حوصله بشنویم، از یکدیگر بیاموزیم، یکدیگر را احترام نمائیم، و منافع مشترک را ‏جستجو نمائیم. طوریکه در قرآن مجید برای ما گفته می شود: "همیشه با خبر از خدا باش و همیشه ‏حقیقت و راست بگو." این همان چیزی است که من می خواهم آنرا انجام دهم – حد اکثر سعی نمایم ‏تا حقیقت را بگویم، و در مقابل وظیفه و امری مهمی که در پیشرو داریم از فروتنی استفاده نموده، و ‏عقیده دارم که منافعی را که ما منحیث انسان ها با هم شریک می نمائیم، به مراتب قویتر از نیروهایی ‏هستند که ما را از هم جدا می سازند............

ادامه را دراینجا بخوانید

یکشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۸

دوسال پس از قتل ذکیه ذکی


فراموشی مقامات افغانستان! دوسال پس از قتل ذکیه ذکی پرونده هیچ پیشرفتی نداشته است

گزارشگران بدن مرز در دومین سالروز قتل ذکیه ذکی سردبير راديو " صدای صلح" در شبانگاه ١٥ جوزا ١٣٨٦تاسف عميق خود را از عدم پيشرفت تحقيقات و مجازات آمران و عاملان قتل وی اعلام مي کند. عبدالاحد رنجبر همسر وی به گزارشگران بدون مرز بازهم تاکید کرده است که به دلیل نفوذ آمران قتل در قدرت پرونده هیچ پيشرفتی نداشته است.

گزارشگران بدون مرز در اين باره اعلام می‌کند " ما یاد و نام ذکیه ذکی را که نماد تولد دوباره رسانه‌های مستقل در افغانستان است، فراموش نخواهیم کرد. وزارت داخله همچنان ناتوان از توضیح در باره پیشرفت پرونده است. ما خواهان اجرای عدالت هستیم. دولت افغانستان باید در باره قتل خبرنگاران تحقیق کند. نمی‌توان بدون مبارزه با مصونيت از مجازات آزادی فعالیت روزنامه نگاران و به ویژه خبرنگاران زن را تضمین کرد."

عبدالاحد رنجبر همسر ذکیه ذکی به گزارشگران بدون مرز اعلام کرد " هیج کاری برای پیشرفت در پرونده انجام نشده است. علاوه بر آن خبرنگاران رادیو و خود من هم تهدید شده ایم. به ریاست امنیت ملی اطلاع داده ایم، و شماره تلفن های که ما را تهدید می کنند به آنها داده‌ایم، ولی پلیس به دستور وزارت داخله از حفاظت ما ابا می کند. امسال خانواده و دوستان به شکل خصوصی مراسم ختم و خیرات برگزار می‌کنیم. از حکومت‌داران که هیچ کاری نمی‌کنند خسته شدیم و در این فضای انتخابات نمی خواهیم از ما استفاده کنند."

در سال گذشته به همت خانواده در ١٦ جوزا مرکز فرهنگی ذکيه ذکي با حضور شخصيت های فرهنگي، سياسي و برخي از دولتمردان افغاني بازگشايي شد. عبدالاحد رنجبر به گزارشگران بدون مرز گفته بود " اين مرکز فرهنگي را ذکيه ذکي بنياد گذاشت، کاری بود که او مي خواست انجام دهد و بعد از شهادتش من کار را پيگيری کردم ."

در شبانگاه ١٥ جوزا ١٣٨٦ ( ٦ ژوئن ٢٠٠٧) دست کم سه مرد مسلح ناشناس وارد خانه ی اين روزنامه نگار شده و با شليک هفت گلوله وی را در برابر چشمان پسر دو ساله‌اش تیر باران کردند. ذکیه ذکی سی و پنج ساله که مديريت يک مدرسه را نيز بر عهده داشت از هشت سال پيش و در زمان حکومت طالبان سردبير و گوينده ی اين راديو بود. در سال ٢٠٠٢ و در بعد از سرنگوني طالبان مديريت راديوی مستقل صدای صلح را بر عهده گرفت. برنامه های اين راديو عمدتا در باره ی حقوق بشر و آموزش به زنان و همچنين در باره مشارکت زنان در جامعه بود. ذکیه ذکی راديو صدای صلح را "خانه ی همه ی شهروندان" مي دانست و مي گفت "اينجا تنها جايي است که مردم آزادانه مي توانند سخن بگويند." اين روزنامه نگار و همکاران اش بارها از سوی جنگ سالاران محلي مورد تهديد قرار گرفته بودند.ذکیه ذکی روزنامه نگاری متعهد و منتقد بود، وی علنا از جنگ سالاران و طالبان انتقاد مي کرد. در سال ٢٠٠٢ وی در ملاقات با نمايندگان گزارشگران بدون مرز بر تهديدات و فشار های اعمال شده بر وی و راديو صدای صلح سخن گفته بود. در مارس ٢٠٠٥ ذکیه ذکی از جمله چهار زن معروف افغانستان بود که از سوی فيلم مستندی با همکاری يونسکو به سراسر چهان معرفي شد.

منبع: گزارشگران بدون مرز

پنجشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۸

باز رفتی و رفتی ز خویش


رستم پیمان
دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل

آتش زدی سوخته ها را
فروختی فرش زیر پارا

باز کردی کردار پیش
باز رفتی و رفتی زخویش

کرزی و کوچی و سیاف آنست که بود
مردم بهسود بیکس و بی هست بود

بهسود و بامیان چی شد؟
اعتصاب آب و نان چی شد؟

کاه و ِگل، ِگل کند جاده را
جاده مردم همسایه را

نیلی و ورث، جز این وطن نیست؟
باچه بامیو، گل این چمن نیست؟

تو که رفتی، برو ز کنار مردمت
مردمت منفور ز شاخ و پا و دُمَت

دست مردم جمع در دامنت
حق مردم شا سُوار گردنت

این امید را مده بر باد هیچ
تا نَشد، قصه ما در تاپ و پیچ

مردمم بیسواد توده است
حق مردم بر گلویم بسته است

عهد بسته ام با خدای خویش
تا زنده ام عهدم رود پیش

چهارشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۸

وضعیت بدِ معارف در ولسوالی ورس ولایت بامیان

معارف ولسوالی ورس ولایت بامیان توسط نمایندگان گروه ها در شورای ملی به تباهی کشانده میشود

ورس باداشتن یک صدوشصت هزار نفوس دردورترین موقعیت ولایت بامیان قرارداردکه این ولسولی از چشم حکومت همیشه به دور بوده وچندان توجهی درآن صورت نگرفته است .ورس داری تقریبا 97 باب مکتب بوده که 13باب آن به سویه لیسه بوده ومتباقی آن به سویه متوسطه وابتدائیه میباشد کیفیت درسی درین ولسولی خیلی پاین بوده که تقریبا حدود 97% معلمین آن غیر مسلکی بوده که از آن جمله درحدود تقریبا 25 تا 30 فی صد آن به سویه دوازده بوده ومتباقی آن از سواد کافی برخوردارنیست .

ورس به تعداد سه نفر درمجلس نمایندگان و یک نفر درمجلس سنا شورای ملی دولت جمهوری اسلامی افغانستان داردکه هرکدام شان نماینده حزب مربوطه شان بوده واصلا نماینده مردم آن ولسوالی نمیباشد زیرا آنها به جای اینکه مشکلات مردم را به مراجع مربوط برساند برای مشکلات مردم راه حل وتدابیری اتخاذ نمایند ,مشکلات مردم آن ولسولی را به مراتب بیشتر نموده وبیشتر مردم آن ولسولی را دچارمنازعه وجنجال ساخته است زیرا سه نماینده ازسه جناح به شورای ملی راه یافته اند, که هرکدام شان تلاش دارند در جلب وجذب افراد درپست های دولتی ازاقوام ووابستگان تنظیمی شان حمایت نمایند وپایگاه حزبی شان را تقویت بخشند که به همین خاطر کاری را که یکی شان انجام میدهند دیگران شان به ضد آن کارنموده وتلاش میکند تا آنرا به هرنحوی که باشد خراب کند.

چنانچه درسال 1387 تمام دانشجویان ورس تصمیم گرفتن که درمقابل بی عدالتی وفساد مبارزه کرده ,درتقویت ورشد معارف تاحد توان تلاش کنند که به همین منظور فیصله کردند که هر دانشجوی که از دانشگاه فارغ میشوند باید افتخاری به لیسه ها رفته تدریس کنند وضمن آن شخصی را به اسم حسین (هاتف) درپست مدیریت معارف کاندید نمودند که وی توانست کارهایش را برای احراز پست مدیریت از وزارت خلاص کند ولی درمخالفت شدید وکلا قرار گرفتند وهمه شان درتلاش سرکوبی دانشجویان شدند,هریکی به نوبه خود کوشش نمودند که مانع رشد معارف و قشر تحصل کرده شوند زیرا هرقدر یک جامعه رشد کند کمتر از آنها اطاعت میکند به همین اساس همه شان باروحیه بنیادگرای و ارتجاعی شان همیشه درصدد سرکوبی قشر تحصیل کرده بوده ومانع ترقی ورشد دریک جامعه میشوند چنانچه درسال جاری یعنی (1388) همه شان روی یک توافق کلی یک شخصی که کاملا فساد پیشه میباشد به اسم( سلطان) به حیث مدیرمعارف مقررنموده که بارفتن آن به عنوان مدیر معارف تمام لسانسه ها مکاتب را به رسم اعتراض ترک گفته اند وفعلا تمام شاگردان دوره لیسه از تعلیم به دوربوده وبدون سرنوشت میباشد ومدیر تازه تقرر مصروف مهمانداری وهمایش میباشد واصلا از مکاتب خبرندارد که چه وضعیتی درآنجا حاکم است.

و وکلای محترم نیز به خیال راحت درفکرمعاش دالری بوده وخوشحال اند که توانسته اند نفر مورد خواست شانرا درپست مدیریت معارف رساندند.وتازمانی این آرامش خواهد داشت که کدام ملازمی خلاف میل شان به یکی ازمکاتب تعین گردد درین صورت است که همه شان دست پاچه شده درصدد برکناری آن ملازم بی چاره میبرآیند چنانچه درسال 1387به تعداد چهارنفرازوکلا وسناتوران درطی یک فصله خواستاربرکناری محمدامیر میثم ملازم لیسه شینیه تخت وزس گردید زیراوی خلاف میل شان بود.

اگر به گذشته مدیرخان مدیردست نشانده ای وکلا نظر اندازی شود وی کسی است که دوران کودکی را همراه باخارجی ها سپری نموده یعنی نفر پیش خدمت (میری) که یک زن خارجی است بود .بعد از آنیکه اداره موقت روی کار آمد وی بایک سند تقلبی در امتحان کانکور شرکت و شامل دارالمعلمین سید جمال الدین افغان شده باسند که از انجا بدست اورده است به اساس روابط درپست مدیریت معارف خودرا رسانده که از سواد نسبی نیز برخوردارنیست ونمیتواند یک نامه ساده رابنویسد چه برسد که مدیریت کند.

نویسنده: کامبیز(ورسی)

دوشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۸

رهایی بخش سرزمین


نام من گویاتان است، هفت ساله هستم و 750 کیلو گرام وزن دارم. در یکی از قریه های ولایت سرپل کشور افغانستان چشم به دنیا گشودم. مادرم بعد از تولد من دار فانی را وداع گفت و من شدم یک گوساله منحوس بعدها فهمیدم که چرا مرگ مادرم برای شاجان (صاحبمان) اینگونه دردناک بود. بله مادرم یک ماده گاو تنومند و قوی بود که روزانه 20 کیلو شیر برای شاجان هدیه می کرد و شاجان خیرندیده هم با اضافه کردن 5 کیلو آب، آن را به قیمت خوبی سودا می کرد. علاوه بر آن مادرم در قلبه کردن زمین هم نقش به سزایی داشت و نکته مهمتر اینکه چندین خواهر و برادر دیگر هم به دنیا آورده بود که نمی دانم آنها کجا هستند و یا اینکه تا حال زنده هستند یا اینکه به قابلی پلو و یا دو پیازه تبدیل شده اند. این بود که تولد من مصادف شد با آغاز شوم بختی و کار طاقت فرسا. آن روزها را به یاد دارم که این شاجان ناجوان با بی رحمی به من قلبه کردن را می آموخت و به این خیال بود که من یک شبه به اندازه مادرم می شوم. چند بار مریض شدم به نحوی که از من قطع امید کردند و می خواستند مرا به قصابی محل بفروشند اما چانس با من یار بود که شاجان طمع کار با نرخی که قصاب می داد جور نمی آمد و از فروشم منصرف می شد. راستی یادم رفت بگویم که من هم یک ماده گاو هستم.
از آنجایی که به غیر از قریه خود جای دیگری را ندیده بودم فکر می کردم که دنیا همین است و من در همین جا خواهم مرد اما بخت با من یار بود و من شروع به سفر کردم. اولین سفرم در سطح قریه های همان ولسوالی مان بود. شاید سوال کنید که چطور. خوب یادم هست که بار سنگینی را بر من سوار کردند. نمی دانستم که چی بود فقط کمی بوی رنگ می داد. خوب این بارهای سنگین را به این سو و آن سو می بردم. روزی رسید که این بار را دوبرابر ساختند و من که توان بردن آن را نداشتم بعد از پیمودن نیمی از راه، بار را به بهانه ای به زمین انداختم و ماااااااااااااااااااای بلندی سر دادم که ایهاالناس من دیگر طاقت این همه جور و جفا را ندارم. در حین سر دادن فریاد های اعتراض چشمم به بوجی پاره شده ای افتاد که خودم آن را چپه کرده بودم. داخل بوجی ها تصویر مردی را دیدم که یک دست خود را به نشانه سلام بالا کرده و با دست دیگر چپن خود را نگه داشته. چهره خندان و سرشار از مهربانی. کلاه قره قلی اش هم به چهره اش نمود می داد. یک آن فکر کردم که... ادامه در اینجا