Ads 468x60px

دوشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۹

آشکار سازی ستارگان عظیم

منبع: سایت انجمن نجوم افغانستان

جدا از زیبایی خاص این تصویر که تلسکوپ فضایی هرشیل گرفته، زیبایی دیگر در این تصویر ستاره های اند که قبلأ ندیده بودیم. نکته جالب دیگر اینکه این ستاره ها در سحابی روزتا بسیار عظیم اند که هر یک ده برابر بزرگتر از خورشید می باشد. به گفته فردریک موت از آزمایشگاه اه ای ام پاریس " مناطق تولید کننده ستاره های بزرگ یا سنگین بسیار کم اند، بنابرین اخترشناسان باید سالهای سال منتظر می ماندند تا تلسکوپ فضایی مانند هرشیل تولید و به فضا پرتاب شود.


تصویر فروسرخ از ابر مولیکولی روزتا که توسط رصد خانه فضایی هرشیل گرفته شده.

سحابی روزتا حدود 5 هزار سال نوری از زمین فاصله دارد. هر رنگ این تصویر از یک دمای مختلف گرد و غبار که بین 263 درجه زیر صفر ( فقط ده درجه بیشتر از صفر مطلق) در تابش های سرخ و دمای منفی 233 درجه به رنگ آبی می باشند، حکایت میکند.

لکه های سیاه در این سحابی، پیله یا زایشگاه های گرد و غباری اند که در نهایت به ستاره های بزرگ تبدیل میشوند و در آنصورت هم ده مرتبه بزرگتر از خورشید می باشند. لکه های کوچک نزدیک به مرکز و در مناطق سرخ رنگ این تصویر پیش ستاره هایی کم جرم اند که برابر با خورشید می باشند.

این تصویر تقریبأ نیم سحابی روزتا را نشان میدهد. رصد خانه فضایی هرشیل میتواند به درون ابر های عظیم گرد و غبار نفود نموده و در نتیجه چیزی را آشکار سازد که هرگز چشمان ما قادر به دیدن آن نیست. این تصویر به کمک آرایه بزرگ فتومتریک و دریافت کننده طیف سنجی و تصویر سنجی رصدخانه فضایی هرشیل گرفته شده.

جمعه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۹

قرارداد جدید وزارت داخله با پنچرگیری های کابل

از وبلاگ گفتنی ها (افغان نوشت)
سلام
اخیراً مطلع شده ایم که جناب آقای اتمر به جهت ازدیاد درآمد یک جایی از وزارت داخله (البته معلوم نیست کجای وزارت داخله) قراردادی را با نماینده پنچرگیری های کابل به امضا رسانده است (هویت این نماینده هنوز بر خبرنگار ما و حتی شخص کرزی معلوم نیست). بر اساس این قرارداد من بعد نیم عواید غیر خالص هرگونه پنچری مستقیماً به وزارت داخله رفته (باز هم تأکید می کنیم نمی دانیم به کجای وزارت داخله) و نیم دیگر آن به پنچرگیرها تعلق خواهد یافت. به اساس خبرهای واصله از منابع غیر معلوم در وزارت داخله که نامشان هیچ وقت فاش نمی شود، مذاکرات طولانی بین آقای اتمر و نمایندگان پنچرگیری های کابل بر سر اینکه چگونه می توان درآمد وزارت داخله را افزایش داد به طوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب رخ داده است. به قرار معلومات واصله قرار بر این شده است که چون پنچرگیرهای کابل جزو طبقه غریب بیچاره هستند و اگر بخواهند نصف درآمد خود را به همان جای نامعلوم وزرات داخله بدهند دیگر چیزی برای خودشان باقی نمی ماند لذا پولیس کابل موظف شده است که این کسر درآمد را جبران کند تا هم خدا راضی باشد، هم وزیر صاحب. (این که گفتم خدا راضی باشد به این خاطر است که چون پنچرگیرها جزو خلق خدا هستند و رضایت خدا در رضایت خلق است لذا راضی بودن ایشان به مانند راضی بودن خدا خواهد بود. اینکه بقیه ملت راضی باشند یا نه به عهده آقای اتمر نیست. همینی که هست می خواهید خوش باشید می خواهد نباشید.)
بر اساس این طرح پولیس کابل موظف گردیده است در اواخر شب زمانی که مردم در خانه های خود به استراحت مشغولند و توانسته اند یک روز دیگر را از دست انتحارکنندگان زنده بمانند به سراغ موترهای آنان رفته حداقل دو تایر هر موتری را که جلوی دروازه خانه ها ایستاده است پنچر نماید. این کار البته بدون سر و صدا و در کمال سکوت انجام می شود تا خدای ناکرده مزاحمتی برای مردم نداشته باشد. گزارش شده است که شخص وزیر نیز در این پنچرکنی شخصاً حضور داشته و بر روند اجرای کامل و دقیق آن نظارت کامل دارد و حتی برخی موترها را خود پنچر می کند.
البته همانگونه که در افغانستان مرسوم است همه در برابر قانون برابرند ولی بعضی ها برابرتر هستند. لذا موترهای زورمندان حتی اگر تمام یک کوچه یا سرک را بسته باشند از این امر مستثنی است و این می شود عین عدالت و امنیتی که آقای اتمر به دنبال آن می گردد و وعده آن را به غیر خلق الله (یعنی همه به جز پنچرگیرها) داده است. تنها موترهایی شامل این طرح می شوند که صاحبان آنان توان خرید یا اجاره خانه ای که بتوانند موترهایشان را در داخل پارک کنند ندارند.
این طرح از چند جهت قابل تأمل است:
1- از آنجایی که این پروسه در اواخر شب انجام می شوند مزاحمتی برای مردم ندارد.
2- از آنجا که وزیر صاحب داخله می داند در کابل این همه خانه جادار یا حتی پارکینگ عمومی و خصوصی وجود ندارد که همه موترداران بتوانند موترهای خود را داخل خانه یا پارکینگ پارک کنند، لذا مشکلی از جهت کسب درآمد برای وزارت داخله وجود نخواهد داشت.
3- از آنجا که تنها مردم غریب بیچاره در خانه های کوچک زندگی می کنند و البته صدای همین مردم است که به گوش هیچ کس نمی رسد یا اگر برسد اثر ندارد، لذا وزیر صاحب می تواند در کمال آرامش و آسایش به کسب درآمد برای یک جایی از وزارت داخله ادامه دهد.
4- چون با این کار می توان باعث تأخیر در زمان بروز انتحار شد، لذا انتحار کنندگان مجبور می شوند بعد از ساعت 10 صبح در زمانی که همه در سطح شهر حضور دارند کار خود را انجام دهند. و چون تمام کدر پولیس کابل در شب قبل تا نیمه شب مشغول پنچر کردن موترها بوده و دیر وقت خوابیده اند برای استراحت و بیدار شدن وقت کافی دارند تا بر سر پست های خود حضور یافته، مانند گذشته با شادابی و بدون احساس کسالت به دنبال انتحارکنندگان بگردند (یک تیر و دو نشان).
5- با افزایش درآمد وزارت داخله درآمد پولیس کشور نیز افزایش یافته و باعث کاهش میزان رشوت و فساد اداری می شود.
6- وزارت انکشاف شهری و شهرداری کابل مجبور می شوند از این به بعد تنها به خانه هایی مجوز ساخت بدهند که برای حداقل چند موتر جا داشته باشند. بدین وسیله مشکل ازدحام کوچه ها (نه سرکها) حل شده، ترافیک کوچه های کابل سهل تر و سبک تر می گردد. (مسلم است که حل معضل ترافیک کابل به عهده وزارت داخله نیست. همین اندازه که کوچه ها خالی تر شوند وزارت داخله را بس است). تا زمانی هم که چنین خانه هایی به اندازه کافی ساخته شود چند ده سال طول می کشد. تا آن زمان کی مرده کی زنده. وزیر صاحب در آن زمان احتمالاً در سواحل هاوایی در هتل شش ستاره ای که برای خود خواهد ساخت زندگی خواهد کرد و دیگر مشکلی از بابت سر و کله زدن با این ملت را ندارد. (هتل شش ستاره نوعی هتل است که بعضی چیزهای دیگری را که در افغانستان به وفور یافت می شود در آنجا می توان استعمال نمود)
7- چند مورد دیگر نیز هست که بنا به دلایل امنیتی قابل گفتن نیست. مگر شما می خواهید افغان بلاگر را پشت میله های زندان ببینید؟

خميده قد ازآن گشتم پيران جهان ديده


جواني هم بهاري بود و بگزشت

به ما يك اعتباري بود و بگزشت

بقيه عكسها در اينجاست

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۹

سحر بافنده تابلو فرش افغانی

سحر، دختری است که زندگی‌اش را با تار و شانه رنگ می‌زند. از وقتی یادش می‌آید، با این فضا پیوند عمیقی دارد. زیرا زندگی‌اش را در همین حال و هوا و در صدای شانه زدن‌هایی ممتد، نفس کشیده‌ است.
ادامه این داستان " بصیرسیرت"

دوشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۹

دیدار سفیر امریکا از مرکز فوتوژورنالیزم چشم سوم

سفیر ایالات متحده امریکا در کابل به روز یکشنبه به هنگام دیدار از نمایشگاه دایمی عکس چشم سوم، عکاسانی را که در این نمایشگاه عکس های از افغانستان را به نمایش گذاشته بودند، مورد تشویق قرار داد.
در این نمایشگاه حدود 150 تابلو عکس از گوشه های مختلف زنده گی، کار و فرهنگ افغانها، از سوی مرکز فوتو ژورنالیزم موسوم چشم سوم در منطقه کارته سه کابل راه اندازی گریده استآقای آیکن بیری سفیر ایالات متحده امریکا در افغانستان با ابراز قدر دانی از کارهای هنری عکاسی نجیب الله مسافر ، رضا یمک ، رضا ساحل ، مهدی مهرآیین ، علی امید و بصیر سیرت که این نمایشگاه را راه اندازی کرده اند گفت: «افغانستان یک کشور با سابقه فرهنگی طولانی است که داشته های فرهنگی آن بخشی از افتخارات جهان شناخته می شود.» وی که از تماشای عکس های این نمایشگاه خرسند به نظر می رسید، هم چنان گفت که در نظر دارد بیشتر با عکاسان افغان آشنایی حاصل کرده و با آنان در آینده نیز صحبت کند.
سفیر ایالات متحده امریکا که یک جا با خانمش از این نمایشگاه دیدن می کرد، از سوی مرکز فوتو ژورنالیزم چشم سوم و بنیاد هنر و فرهنگ یک قالینچه یی و دو تابلو عکس را نیز به طور تحفه دریافت کرد .
در همین حال نجیب الله مسافر مسوول مرکز فوتو ژورنالیزم چشم سوم به رادیو آزادی گفت: «در این نمایشگاه حدود یکصد و پنجاه عکس را به نمایش گذاشته ایم که می تواند جنبه های مختلف زنده گی و کار مردم افغانستان را به نمایش بگذارد.» نجیب الله مسافر هم چنان ابراز داشت که آنان به هدف آشنایی بیشتر مردم با گوشه های مختلف کار و زنده گی و ساحات دور افتاده کشور و هم چنان آشنایی خارجی های که در داخل افغانستان هستند، این نمایشگاه را به طور دایمی برگزار کرده اند.
مرکز فوتو ژورنالیزم چشم سوم از چندین سال به این طرف در کابل فعالیت دارد. این مرکز در عین حالی که عکس تهیه می کند، دوره های آموزشی برای برای دختران و پسران علاقمند به حرفه عکاسی آموزش می دهد.

یکشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۹

جشنواره گپ جوان

اگر شما جوان وبلاگ نویس 15-24 ساله هستید، شما میتوانید به آموزش، امتیازات مالی و به یک رقابت که شامل جوایز است دسترسی بیابید. 

به سایت جشنواره صدای جوانان افغان بروید و مشترک شوید. 


با تشکر از جناب کبیر تابش بخاطر خبر کردن موضوع فوق

جمعه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۹

تجربه دو ساله وبلاگ نویسی یونس انتظار


اگر اشتباه نکنم اولین" Web log" را که خواندم صفحه در پرشین بلاگ سایت ایرانی از دوست خوب ما آقای جعفر عطایی بنام " فرزند آهن " بود که مرا از طرز نوشتن و تحیلی سیاسی اش خوشم میامد و سپس خیلی زود با وبلاگ های دیگر و بعد با نسیم فکرت و سایت " سهراب کابلی " آشنا شدم.
اولین وبلاگی که ساختم بنام http://www.entezar1.blogfa.com/ بود که شبیه کتابچه خاطرات شاگردان نوجوان پسر و دختر مکتب بود که مملو از گل های رنگارنگ بود گاهی قبلم تیر خورده بود. اما با گذشت مدت کوتاهی دریافتم که وبلاگ فضایی خیلی جالب و آزاد است که میتوان نظرات و اندیشه های خود را بدون سانسور و محدودیت فضای واقعی نوشت و خیلی گپ هایی جدی را نشر کرد. سعی میکردم بیشتر بخوانم تا بنویسم. تمام وبلاگ هایی را که میخواندم ، بیشتر صفحه نظرات و تقابل و رد بدل شدن نظرات که برایم ذهنیت و مفکوره خوبی میداد.ساعت ها وبلاگ خوانی میکردم و دنبال وبلاگ های افغانی بودم.القصه کم کم با نوشته های ساده و محکم نسیم عزیز آشنا شدم و خیلی زود به خواندن هر روزه آن معتاد شدم .
بالاخره با تلاش زیاد توانستم نسیم فکرت را در دفتر " نما " دیدم و یک فورمه را که در صفحه کانون نشر کرده بود ،پر نمودم و برایش فرستادم. خیلی زود اولین کارگاه وبلاگ نویسی افغانستان توسط نسیم فکرت با حضور جوانان فعال و پرنوشته فضای مجازی فعلی که لیست شان ذیلا خواهد آمد آغاز شد و برای دو روز ادامه یافت.
در این مدت دو سال صفحه "انتظار" حدود 50 مطلب ، گزارش ، خبر ، تحلیل و عکس نشر کرد.پر خواننده ترین مطلبم یک گزارش تصویری از استحمار هزاره ها بود و در مجموع بیشتر از چهارده هزار خواننده و حد اوسط خواننده گانم در روز را 50 نفر تشکیل میداد. گاهی با مشکل خواندن وبلاگ از سوی آی تی دفتر ما میشدم که بجای کار وبلاگ میخوانم وگاهی هم مورد تمسخر و بیکارگی متهم میشدم. ولی کار در این فضا برایم جالب و آموزنده و پرهیجان آمیخته با ترس از دست دادن کارم بود.
دو آخرین مطلبی را تهیدیدم کردند ، پاک کنم ورنه کشته خواهم شد مربوط میشد به موضوعات اتنیکی و مناسبات درون اجتماعی افغانستان که با وساطت رییس امریکایی ام ، نجات یافتم. کار در وبلاگ حوصله میخواهد و انرژی که باید هر روز بروز شود ولی زیاد دنبال تعداد بینندگان و خوانندگان آن نبودم. راستی یادم رفت که گاهی تشویق و گاهی هم بخاطر بعضی مطالب بی ربط و کم اهمیت و حساسیت بر انگیزم از طرف نسیم جان نیز مورد نصیحت قرار گرفته ام که ممنونش هستم. چند تلفن تشویقی و تهدید آمیز نیز از داخل و چند ایمیل هم از خارج از افغانستان در مورد مطالب و نظراتم گرفتم که زیاد محکم نبودند تا بروم و به یک کشور پناهنده شوم.
چیزهایی را که از طریق وبلاگم یاد گرفتم ، این بود که اگر گپی برای گفتن دارید این وسیله بسیار خوبی است که میتوان خود را به راحتی بیان کرد و ارتباط ایجاد کرد. آخرین باری که سفارت امریکا در کابل از یک تعداد وبلاگنویسان دعوت به عمل آورد ، حقیر فقیر نیز مفته خر زیارت سفارت امریکا در کابل شد.
اگر میخواهید ادامه دهم و این صفحه خوبتر شود ، لطفا مورد نظراتم قرار دهید و به اصطلاح " کامنت"بگذارید و اگر نیاز به تغییرات و اصلاحات است ، صفحه نظرات از خود شما و برای خود شماست. چون این فضای اصلاح شدن و تغییر است. پس بیایید برای اصلاح و تغییر خویش خودمان را ارزیابی ، تشویق و نقد کنیم. در سال آینده سعی خواهم کرد ، جدی تر و منظم تر بنویسم. و به همین خاطر صفحه انگلیسی ام را بیشتر فعال نگه خواهم داشت زیرا به کمتر مطالب وبلاگ های افغانی به انگلیسی ترجمه میشوند. پس اگر میتوانید، تلاش کنید انگلیسی نیز بنویسید تا همکاران بین المللی نیز از قضایای افغانستان خوبتر خبر شوند.
در این دو سال به این نتیجه رسیده ام که در وبلاگ ها نباید خیلی طولانی نوشت. باید نوشته ها ساده ، کوتاه ، دقیق و جذاب باشند وبا کمترین کلمات ، بیشترین پیام رسانیده شود. راستش این صفحه خیلی چیز ها به من یاد داد که در فضای واقعی کمتر میتواند نصیب آدم شود و هم این کار خوب را به کمک شما ادامه خواهم داد.
باز هم دوسالگی وبلاگم را برای خودم و شما تبریک میگویم.
وبلاگهای انتظار

www.entezarworld.blogspot.com
www.afghanentezar.blogspot.com

راهنمای ثبت نام در کانون وبلاگ نویسان افغانستان

مرحله نخست:
اگر شما دعوتنامه ای از کانون دریافت کردید، متن نامه به شکل زیر به ایمیل شما ظاهر خواهد شد. لطفا روی لینک کلیک کنید

(برای بزرگ نمایی عکس ها لطفا روی آنها کلیک کنید)



مرحله دوم:
یوز آکونت خود را همراه با پسورد وارد کنید و بعد روی دکه پذیرش دعوت نامه کلیک کنید



مرحله سوم:
در این مرحله شما به کانون دسترسی پیدا می کنید. لطفا روی "پیام جدید" کلیک کنید.



مرحله چهارم:
در این مرحله، لطفا همه چیز را به دقت انجام دهید. هرچند در بخش برچسب شما می توانید موضوع بندی کنید اما بهتر است اسم خود را وارد کنید تا هر نوشته تحت نام خود تان ظاهر شود. یکی از مزیت های انتخاب نام در برچسب این است که جستجوگر گوگل مطالب شما را طبق برچسب که همان نام نویسنده است پیوست می کند.



برای هر بار ورود به سایت کانون کافی است یوزنم و پسورد تان را وارد کنید.

پنجشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۹

معرفي رئیس جديد كميسون مستقل انتخابات


محمد یاسین عثمانی رییس کنونی اداره عالی نظارت بر تطبیق راهبرد مبارزه با فساد اداری به سمت رياست کمیسیون مستقل انتخابات و ذکریا بارکزی، معاون سابق دارالانشای کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان که به عنوان سرپرست دارالانشای این كميسون كارمي كرد و در زمان انتخابات ریاست جمهوری مسولیت اداری و مالی کمیسیون مستقل انتخابات را به عهده داشت به عنوان رئيس دارالانشاي اين كميسون از طرف رئيس جمهور انتصاب شده اند.
اين درحاليست كه روساي سابق كميسون مستقل انتخابات و رئيس دارالانشاي اين كميسون به اتهام تقلب كه بالاي شان بود از مقام هاي خويش استعفا دادند وهم چنان بالاي آقاي باركزي هم خالي ازين اتهام ها نبود و به گفته آقاي بشردوست : بارکزی مهره اصلی رییس جمهور کرزی در کمیسیون انتخابات بوده و هیچ فردی در آن کمیسیون بدون هماهنگی کامل با وی اجازه انجام کاری را نداشت

سه‌شنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۹

جنتري سفيد

جنتري سفيد

دختر چادری آبی رنگ بر سر دارد. وقتی راه می رود، چادریش در عقبش می رقصد، گاهی با باد کلوله می شود و در عقبش شکل های عجیبی می کشد. داخل اتاق تاریک که می شود، روبند چادری را بالا می زند، اطرافش را می بیند و چوکی کوچک را از زیر میز می یابد. دلش می خواهد مثل هر روز از پنجرۀ کوچک اتاق، درخت تنها را تماشا کند، وقتی چوکی را برمیدارد، چوری های سرخ رنگش صدا می دهند، چوکی را پای دیوار جا به جا می کند، پنجره یک متر بیشتر از قدش قرار دارد و نور کمی از آن به داخل اتاق تاریک می ریزد. قد بلندک می کند و از پنجره به بیرون می بیند. درخت بید کوچکی در برابر پنجره با باد می رقصد. دختر لبخند می زند. لبهایش سرخ رنگ اند. از چوکی پایین می شود و چرخی می زند و در برابر آیینه به خودش می بیند. یک دقیقه به خودش خیره میشود، نه! و بعد با گوشۀ چادرش که دور گردنش است، رنگ لبهایش را پاک می کند.

***

چادری را از سرش بر می دارد و به میخی که روی دیوار سیاه را خراشیده است می آویزد. دوباره در برابر آیینه می ایستد، دور خودش می چرخد و در برابر دیوار دود زده که جنتري سفیدی بر آن آویزان است، می ایستد. به جنتري روی دیوار چشم می دوزد. بعد قلم شکستۀ را بر می دارد و در اولین خانه می نویسد:

- تولدم. من زن ام.

دختر دوباره لبخند می زند و با دستش که چوریهای سرخ دارد چادرش را پشت گوشش می اندازد. چوری ها صدا می دهند و گوشواره در گوش دختر تکان می خورد.

در خانۀ دوم می نویسد:

- تولد برادرم، او مرد است.

دوباره لبخند می زند و دور خودش می چرخد.

خانۀ سوم:

- اولین تمرین: باید برادرم را نگهداری کنم.

روی خانۀ چهارم مکث می کند و بعد می نویسد:

- همه کارهای خانه را بلد شده ام،

در خانۀ پنجم تردید نمی کند، آن را به خوبی به یاد دارد:

- برادرم را به مکتب شامل کردند،

دختر دوباره به پنجره می بیند و در برابر نور چشم هایش را می بندد.

خانۀ ششم:

- بد قدم یعنی چه؟

با دو انگشتش سیاهی دیوار را می خراشد، روی دیوار دو خط موازی راه می کشد. لبهایش را روی هم می فشارد و چشمانش را تنگ می کند.

خانۀ ، هفتم، هشتم و نهم را خط می زند و در خانۀ دهم می نویسد:

- نگو، نشنو، نکن، نه، نه،... برادرم موهایم را کند.

دستش را بالا می برد و دستۀ مو را که از چادر بیرون زده است، زیر چادر پنهان می کند.

به خانۀ یازدهم که می رسد، لبخند می زند:

- خاله نفس به خواستگاری می آید،

لبخند روی لبهايش می دود و چشمانش می درخشد و باز چوری هایش صدا می دهند. گره گوشۀ چادرش را باز می کند و گردنبند نقره یی را به گردنش و انگشتر را به انگشتش می اندازد، به انگشترش که در آفتاب می درخشد می بیند و آن را و دور انگشتش می چرخاند.

خانۀ دوازدهم، با انگشت روی زخم دستش می کشد و می نویسد:

- دستم شکست. نباید او را از بالای دیوار می دیدم.

دختر بند دستش را با چوری های سرخ رنگ می گیرد و می فشارد، چوری ها می شکنند. روی پیشانی دختر خط می افتد.

در خانۀ سیزدهم می نویسد:

- قیمت من پنج لک.

دختر آه می کشد و سرش را تکان می دهد. گوشواره را از گوشش می کشد و گردن بند را از گردنش باز می کند و پیش روی پنجره می ماند.

در خانۀ چهاردهم سوالیه می گذارد و در خانۀ پانزدهم می نویسد:

- زنده گی یعنی چه؟

اشکی از چشمان سیاه زن روی گونه اش راه می افتد. انگشترش را بیرون می کند و پهلوی گردنبند و گوشواره می ماند.

خانۀ شانزدهم:

- می خواهم بمیرم.

زن به پنجره می بیند. باد آن را به شدت باز می کند و موهای زن را به هم می ریزد.

خانۀ هفدهم را با دستان لرزان می نویسد:

- اگر پسر نزاییم؟

زن چشمانش را به هم می زند و آه می کشد و با دستش شکم توپ مانندش را نوازش می کند. از پنجره یک رشته نور کمرنگ به دیوار دود گرفته می ریزد.

خانۀ هژدهم و نوزدهم را بازهم خط می کشد و در خانۀ بیستم می نویسد:

- دخترم فریده را زاییدم.

دستان زن می لرزد و بر قلم فشار می آورد. نوک پنسل می شکند. نگاهش دور اتاق برای یافتن چیزی که با آن بتواند خانه ها را پر کند، می گردد. اجاق خاموش است و از آن تکه ذغالی برمی دارد و در خانۀ بیست و یکم از دختر دومش می نویسد:

- مریم تولد شد.

پیشانی زن باز هم چین می افتد چند تار موی سفید روی سرش برق می زند.

خانۀ بیست و دوم:

- نذر کردم اینبار پسر باشد. خدایا....

زن با احتیاط قدم بر می دارد. بازهم چوکی را در برابر پنجره می گذارد و لرزیده لرزیده بالای چوکی می رود. درخت تنومند بید با باد می رقصد و موهای زن که چند تاری سفید دارد را بازهم به هم می ریزد.

زن به فکر فرو می رود، سرش را به دیوار دود زده می گذارد و اشکهایش روی صورتش خط می کشند. چین های کنج چشمانش عمیق شده اند. در خانۀ بیست و دوم می نویسد:

-یادم نیست. شاید بس بانو تولد شده باشد.

خانۀ بیست و سوم، دستانش می لرزد:

- سرم شکسته بود، بی هوش بودم،

خانۀ بیست و چارم:

-کَی بود؟ چِه بود؟ چه شد؟

زن دستانش را که ترک برداشته اند به دیوار می کشد و گِلهای دود زده را می کند، باد به شدت کلکین را می بندد. برگهای درخت با باد می ریزند و از پنجره نور نمی آید. زن دیگر چیزی به یادش نمی آید. ذهنش خالیست. خانه های بیست و ششم و ... تا سی ام را سیاه می کند. سیاه سیاه. مثل رنگ دود زدۀ دیوار. مثل پنجرۀ که دیگر نور ندارد.

زن سرد و خاموش است، مثل اجاق خاموش، مثل پنجرة تاريك.

تهدید وبلاگ نویس مهاجر افغان

شیر محمد حیدری (میر افغان) مدیر وبلاگ دلنوشته های غربت از تهران در وبلاگش نوشته است که کامنتی تهدید آمیز ( گویا از طرف دولت ایران ) دریافت نموده است.

اگر چه؛ همانطور که حیدری نگاشته ممکن است این تهدید شوخی یا دروغ باشد اما با توجه به فضای امنیتی حاکم بر کشور ایران لازم است که همه ما نگران امنیت این وبلاگ نویس بوده و وضعیت وی راتا رفع تهدید  دائما" رصد نماییم.

دوفیلم با یک نگاه



نگاهی به فیلم سینمایی "سیبی از بهشت"
رحمان پویا فیلمساز مقیم انگلستان
دریکی ازعصرهای بارانی لندن برای دیدن فیلم " سیبی از بهشت" به کارگردانی "همایون مروت" راهی یکی از تالار های شهر لندن شدم. همراه با سایر مشتاقان فیلم وسینما فیلم " سیبی از بهشت" رادیدم و بعد از نمایش فیلم هنگام خروج، دی وی دی دیگر ازیک فیلم افغانی راهم خریدم تا درفرصت دیگری تماشا کنم اسم این فیلم بود " آشیانه" به کارگردانی ، تهیه کنندگی وبازیگری فاضل حکیمی
به هرحال وقتی به خانه آمدم این فیلم را هم دیدم و نتیجه تماشای این دوفیلم مرا برآن داشت تا نه به عنوان یگ نقد جدی بلکه برداشتهای شخصی ام را با شما وسازندگان این دوفیلم درمیان بگذارم. تماشای هردوفیلم ، مرا در دوصحنه متفاوت وجدا ازهم قرارداد ، به تعبیر دیگر دیدن فیلم ها از دوجریان سینمایی برایم نمایندگی کرد، سینمایی که می شود اورا سینمای " پیرو" ودیگری را سینمای پیشرو خواند. ادامه مطلب

یکشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۹

یک سلام بعد از چیزی کم دو سال....

سلام !

بعد از چند ماه ترک این خانه امروز وقتی میلم را چک می کردم دیدم نظری در مورد این خانه داده که باید یک سال و نیم پیش اون نظر را می گذاشت این جا. کمکی کنایه آمیز بود راست هم گفته بود چون در ابتدای ایجاد این خانه گفته بودم که می نویسم اما این کار را نکردم. برای همین فکر کردم یک بار دیگر خودم را امتحان کنم که می توانم این جا باشم یا نه، بنا بر این تصمیم گرفتم که هر از گاهی اینجا را ملاقات کنم و اگر کدام حرفی در دل داشته باشم که برای هیچ کس نگفته باشم در این جا بگذارم. همین و بس تا بعد.....

جمعه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۹

همایش بین المللی بزرگداشت رابعه بلخی در زادگاه رودکی

نویسنده: صادق عصیان

کنفرانس علمی، بزرگداشت رابعۀ بلخی،زیرنام« رابعۀ بلخی وجایگاه او درشعر و ادب پارسی» باحضورجمعی از پژوهشگران،نویسندگان وشاعران سه کشورهم زبان ـ افغانستان،تاجیکستان وایران،درشهردوشنبه پایتخت کشورتاجیکستان برگزارگردید.

این همایش ازجانب بخش تشکیلات جمعیتی بین المللی "استقبال" کشورتاجیکستان طی دو روز(از31مارچ تا اول اپریل2010 برابربا11 و12 فروردین ماه 1389 خورشیدی)،درتالارهمایش های وزارت فرهنگ کشورمیزبان راه اندازی شد.

بخش نخست این همایش که ریاست آن را "گلرخسارصفی" شاعرتوانا ومردمی تاجیکستان به عهده داشت، با خوانش پیام هایی از وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان،سفارت افغانستان وسفارت ایران،گشایش یافت.

سپس مقالات تهیه شده درپیوند به این کنفرانس به ترتیب زیر،به خوانش گرفته شد:

ـ دخترکعب ازنگاه شیخ مهنه ـ مطلوبه میرزا یونس، ازتاجیکستان

ـ رابعه عدویه ورابعه بلخی ـ مهری تلخابی ودکترقدم علی سرامی، ازایران

ـ نخستین رساله مفصل درباره رابعه بلخی ـ شمس الحق آریانفر،ازافغانستان

ـ رابعه بلخی وعشق شورانگیزاوـ اکرم السادات مهر بخش، ازایران

ـ نمونه پرطغیان وشکست نابهنگام ـ آخانیازاف ورقه ،ازتاجیکستان

بخش دوم این همایش را که نماینده فرهنگی کشورایران دردوشنبه ، اداره میکرد، پنج مقاله به شرح زیربه خوانش گرفته شد:

ـ کشف آرامگاه رابعه بلخی ـ شیکبا فرهمند، ازافغانستان

ـ رابعه شاعرعارف یا عاشق؟ ـ زین العابدین درگاهی، ازرایران

ـ ستاره پرجلای بلخ ـ پروین ناهیدی ازایران

ـ نگاهی به خصوصیت های بدیعی شعررابعه بلخی ـ شمس الدین محمدی، ازتاجیکستان

ـ شرح یک غزل رابعه بلخی ـ حاکم قلندر ازتاجیکستان

دربخش سوم این همایش که ریاست این بخش از جلسه را دکتورشمس الحق آریانفرشاعر وپژوهشگرتوانای افغانستان به دوش داشت، این مقاله ها به خوانش گرفته شدند:

ـ رابعه شاعرعصرسامانیان،علی اکبر ونایی، ازایران

ـ رابعه بلخی درافغانستان ـ فریدون فرهمند ،ازافغانستان

ـ دریای کرانه نا پدید ـ علی اکبرقاسمی گل افشانی، ازایران

ـ بازتاب سیمای رابعه درالهی نامه عطار ـ اسدالله حارس، ازافغانستان

درهم آمیزی جان و هیجان درهوای رابعه ـ صادق عصیان ،ازافغانستان

ـ دو غزل،دو شاعر،یک رابعه ـ رضاستاری، ازایران

بخش اخیر این همایش - که بخش ویژه این گردهمایی بود - به خوانش شعر شاعران شرکت کننده اختصاص یافت.گلرخسار شاعر محبوب تاجیک به شیرین ترین شیوه به گرداننده گی آن پرداخت وشاعران شرکت کنندۀ سه کشورپارسی زبان ـ افغانستان، تاجیکستان وایران، هریک خالده فروغ و نگارندۀ این یادداشت،ازافغانستان،خانم لطافت صبرین،رعنا مبارز،رابعه،برنا ،خانم نقره وخانم گلرخساروچند تن دیگر ازکشورتاجیکستان،خانم پروین ناهیدی ویکی دو تن دیگرازکشورایران شعرهای شان را به خوانش گرفتند،که مورداستقبال اشتراک کننده گان قرار گرفت.

درلحظه های پسین این همایش اشتراک کننده گان ضمن بحث وبررسی مقاله های اریه شده،طی یک اظهارنامۀ پنج ماده یی علاوه ازاین که خواستارنام گذاری خیابان ها،مکتب ها، دانشکده ها ومراکز تعلیمی وفرهنگی با نام رابعه بلخی درکشورهای ذیدخل گردیدند،برگزاری سمپوزیوم شعربانوان درهر دو یا سه سال، تاسیس جایزه ادبی به نام رابعه بلخی برای بهترین مجموعه شعربانوان فارسی زبان،نشرمجله علمی ـ ادبی ویژه برای آثاربانوان فارسی زبان ومساعدت درنشروتهیه وتدوین آثار بانوان نویسند ه پارسی زبان و جهان به زبان فارسی را ازدولت های سه کشورفارسی زبان تقاضا نمودند.

کارهمایش با نمایش فیلم رابعه ی بلخی ـ که نزدیک چهاردهه قبل درافغانستان تهیه گردیده بودـ واجرای موسیقی تاجیکی ورقص سماع به پایان رسید.

روزدوم این همایش با دیدارشرکت کننده گان ازقلعه حصار ـ یکی ازبناهای معروف قرن 16میلادی درتاجیکستان ـ ونیزدیدارازآثارخانه ملی کمال الدین بهزاد وموزه باستان شناسی درشهردوشنبه تاجیکیستان به پایان رسید.

قابل تذکراست که مجموعه مقالات رسیده به این همایش و زند گینامه واشعار موجود ازرابعه بلخی ـ کتاب اولی به خط تاجیکی ـ سریلیک ـ وکتاب دومی به هردو خط ـ سریلیک وفارسی ـ که توسط نهاد برگزارکنندۀ این همایش به چاپ رسیده بود، برای اشتراک کننده گان توزیع گردید.

گفته میشود برای بارنخست است که یک چنین کتابی با کمیت این تعداد مقالات درمورد رابعۀ بلخی بصورت مدون به چاپ آراسته شده و به دسترس خواننده گان قرارگرفته است.

چهارشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۹

دوشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۹

بازتاب از لنز كمره من


نمايشگاه عكس حميد نوري بروز است!

تشویق وبلاگ نویسان

شرکت افغان هاستینگ در نظر دارد تا به وبلاگنویسان افغانی فعال به مدت 1 سال هاستینگ رایگان بدهد تا در این  راستا بتواند در زمینه رشد  وبلاگنویسان و هموطنان عزیز مشارکت داشته باشد برای دیدن اطلاعات بیشتر می توانید به سایت ما مراجعت کنید
 
 

Ali Akbar Alizadeh

یکشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۹

اطلاعیه "جایزه ایدز برای رسانه ها "



قابل توجه تمام وبلاگ نویسان و رسانه داران محترم ،
موسسه بین المللی فیوچرز گروپ و برنامه ملی کنترول ایدز افغانستان قرار است بزودی برندگان جایزه ایدز برای رسانه های افغانستان را اعلام نماید.

جایزه ایدز برای رسانه ها در ماه اپریل 2009 توسط فیوچرز گروپ و برنامه ملی کنترول ایدز افغانستان آغاز شد تا تا محتوای پیام ها و برنامه های تمام رسانه های تصویری،شنیداری،چاپی، آنلاین( وبسایت ها ، وبلاگ ها) و ژورنالیستان آزاد را در جریان سال 1388 نظارت و ارزیابی نموده و از بهترین ها و موفق ترین ها تقدیر نموده و در برنامه های آینده با آنان همکار باشد.

تمام وبلاگ نویسان محترم که از اپریل سال 2009 تا اپریل 2010 در باره اچ آی وی و ایدز و معتادین زرقی مواد مخدر کار های داشته باشند ، لطفا با آدرس های ذیل تماس حاصل نمایند.

یگانه واکسین اچ آی وی و ایدز "پیام رسانی و آگاهی" در باره ویروس این مرض و طرق سرایت و پیشگیری آن است. سکوت رسانه ها و کم اهمیت دادن به خطر پنهان این ویروس میتواند سلامت جامعه را صدمه بزند که اکنون فضای کار را برای رسانه داری میسر ساخته است.

ایدز را توقف دهید و به تعهد خویش پابند باشید !

یونس انتظار
کارشناس امور رسانه ها
موسسه بین المللی فیوچرز گروپ
ایمیل: yentezar@futuresgroup.com
موبایل: 0700295414

شنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۹

مسابقه بهترین وبلاگ

تا 14 آپریل پایان رأی دهی ششمین مسابقه جهانی وبلاگ نویسی جهانی دویچه وله یازده روز بیشتر وقت نمانده است.
وبلاگ " زندگی در بامیان" تنها وبلاگ از افغانستان است که در این مسابقه راه یافته است.
من چشم امید از هموطنان دارم که با رأی شان مرا یاری نمایند.

در اینجا رفته و مطابق دستور العمل بالای صفحه در قسمت بهترین وبلاگ های فارسی به زندگی در بامیان رأی دهید.

 

رشد وبلاگ نویسی میان روزنامه نگاران و اهل قلم افغانستان

تهیه کننده و گرداننده: اسدالله شفایی
منبع: بی‌بی‌سی
رشد وبلاگ نویسی میان روزنامه نگاران، شاعران و داستان نویسان و به طور کلی اهل قلم افغانستان در سالهای اخیر ابعاد چشمگیری یافته است. عمده مجله این هفته کنکاشی است در این عرصه. در ادامه از جایزه ادبی سیمرغ می شنویم و نگاهی خواهیم داشت به ساخت یک آهنگ تازه بر شعری با مفاهیم سیاسی و اجتماعی.



از زمانی که نخستین وبلاگها در اوایل دهه 80 خورشیدی سربرآورد زمان زیادی نمی گذرد، اما طی این مدت کار وبلاگ نویسی، هم در داخل افغانستان و هم در بیرون از آن، همزمان با افزایش دسترسی به اینترنت، گسترش زیادی داشته و برای هزاران مخاطب در فضای مجازی اینترنت مجال تازه ای برای سخن گفتن و سخن شنیدن فراهم آورده است. در وبلاگها همه چیز را می توان یافت: از شعر و ادبیات گرفته تا خاطره و داستان و از خبر گرفته تا تحلیل و مسایل اجتماعی.

وبلاگ نویسی، فضای رسانه ای افغانستان را نیز جلوه متفاوتی بخشیده و بسیاری از موانع و تابوها را به چالش گرفته است. سیر تحول در روند وبلاگ نویسی میان روزنامه نگاران و اهل قلم افغانستان را با چند روزنامه نگار به بحث می گیریم: عزیز حکیمی در بریتانیا، زهره نجوا و زهرا سادات در کابل و بتول محمدی در بامیان.

بتول محمدی می گوید که وقتی وارد بامیان شد، به این نتیجه رسید که باید با وبلاگ نویسی، وضعیت و شرایط آنجا را برای دیگران بیان کند و اکنون به نظر وی بامیان از دریچه دید وبلاگ نویسان آن برای همگان معرفی شده است.

به نظر عزیز حکیمی، رشد وبلاگ نویسی میان افغانها در داخل و بیرون این کشور رشد سریعی داشته است. طرح بسیاری از موضوعات در وبلاگها به تدریج باعث شده که رسانه به طرح مسایلی بپردازند که در شرایط عادی از پرداختن به آنها خودداری می شود.

زهره نجوا بر این باور است که وبلاگ نویسی فضای تازه ای را در اختیار جوانان قرار داده تا درک و برداشت خود را از جامعه و آنچه در آن می گذرد، بدون اعمال سانسور بیان کنند. همین امر تأثیر زیادی بر فضای رسانه در افغانستان گذاشته است.

زهرا سادات می گوید که اگرچه وبلاگ نویسی تجربه تازه ای برای جوانان افغانستان است، اما رشد آن در یک مدت زمانی کوتاه قابل توجه بوده و آنان احساس می کنند که بدون این که با محدودیتهایی مواجه باشند، می توانند حرف خود را بزنند.

در ادامه مجله از جایزه ادبی سیمرغ می شنویم که اخیراً مهلت ارسال آثار برای دریافت آن تمدید شده است. تاکنون صدها مقاله از نویسندگانی در ایران، افغانستان، تاجیکستان و فارسی زبانان از دیگر نقاط جهان به دبیرخانه این جشنواره رسیده است. روح الامین امینی شاعر و از دست اندرکاران جایزه ادبی سیمرغ درباره کم و کیف آن می گوید، این جایزه ادبی را بنیاد آرمانشهر درنظر داشته است که به مناسبت روز جهانی صلح برگزاری کند، و به همین از اهل قلم درخواست شده است تا مطالبی را که در ستایش صلح و در نفرت از جنگ است برای این مرکز بفرستند.

در پایان برنامه یک آهنگ تازه می شنویم، آهنگی که وحید قاسمی آوازخوان و هنرمند آهنگی ساخته بر شعر شطرنج محمد کاظم کاظمی، شاعر و منتقد ادبی. همکار ما شهباز ایرج که خود شاعر است و از دوستداران عرصه موسیقی، درباره این کار تازه می گوید: این آهنگ در واقع بر شعری ساخته شده که شاعرانش از شاعران برجسته روزگار ماست و این شعرها مخاطب زیادی داشته.

به نظر آقای ایرج، آوازخوانها معمولاً ترجیح می داده ا ند بر شعرهای عاشقانه و غزل که ماندگارترند، آهنگ بسازند، اما اگر شعر دارای مفاهیم اجتماعی و سیاسی که به دوره خاصی تعلق دارد، مانند شطرنج، خود زیبا باشد و آهنگ زیبایی هم بر آن ساخته شود، خود می تواند یک اثر را جاودانه کند.

سگ‌ها عف مي‌زنند


از 15 الي 22 حمل 1370 با سه نفر از انگور اده در مرز پاكستان تا نزديكي‌هاي بند سرده در غزني همراه بودم. اين سه نفر از اندر، يكي از ولسوالي‌هاي پشتون‌نشين ولايت غزني بودند. در اين جمع دو نفر از نفر سومي خود پرستاري مي‌كردند. نفر سومي مدت‌هايي را با يك قوماندان مشهور جهادي در اندر جهاد كرده و در جريان جهاد خود ديوانه شد. خانواده‌اش تلاش زيادي كردند كه او را تداوي كنند، اما او هيچگاهي سلامت خود را باز نيافت و هميشه احساس مي‌كرد كه سگ‌ها او را دنبال مي‌كنند و مي‌خواهند كه او را بدرند و گاهي هم فكر مي‌كرد كه آخرين قرباني او با نگاه‌هاي خود از دنبالش مي‌آيد. داستان ذيل از روي قصه‌هاي اين خانواده پرداخته شده است. از اين گونه قصه‌ها در مورد قوماندان اندر در طول دوران جهاد مي‌شنيدم و بعد از آن نيز اين قصه‌ها ادامه يافت. والله اعلم.

عزیز رويش


شب بود. آسمان پر از ستاره بود. در زير آسمان تنها خدا شاهد بود كه در زمين او چه مي‌گذرد. ستاره‌ها نيز گواهان بي‌شمار خدا بودند. اما آدم در روي زمين نه به خدا التفات داشت و نه به گواهان خدا.

گل‌عمر تفنگش را از شانه برداشت و با حالت عادي و بي‌تفاوت، مثل هميشه، در كناره‌ی ديوار تكيه داد. سپس، شروع به كار كرد؛ كاري عادي و هميشگي: دست و پاي آدمي را كه در برابرش با چشماني مضطرب و خوفزده نشسته بود، با ريسماني كوتاه محكم بست. صحنه‌ی دلخراش و غم‌انگيزي بود، اما براي گل‌عمر، از بس اين صحنه تكرار شده بود، هيچ احساس خاصي خلق نشد. گل‌عمر به چشمان قرباني نيز نگاه نمي‌كرد. خودش نمي‌دانست، اما نيرويي در درونش او را از نگاه كردن به چشمان قرباني باز مي‌داشت. هميشه همينطور بود. فرار گل‌عمر از چشمان قرباني از روي نفرت بود يا وحشت، خودش نمي‌دانست. نيروي مانع او چه بود؟... از كي بود؟.... از كجا بود؟ ... اين را هم نمي‌دانست.

آن شب نيز گل‌عمر، بدون نگاه كردن به چشمان قرباني زير دست خويش، ريسمان‌ را از ميان دست‌ها و پاهاي او عبور داد و بالاخره پس از پيچ محكم در نقطه‌اي گره زد. در وقت عبور دادن ريسمان از ميان دست‌ها و پاهاي قرباني فقط صداي خرخر كردن گل‌عمر شنيده مي‌شد. او نسبت به كار خود بي‌تفاوت بود، اما صداي خرخر كردنش نشان مي‌داد كه بايد با نيرويي در درونش گلاويز باشد. هر چند لحظه‌ بعد آستينش را نيز از زير بيني‌اش كش مي‌كرد و همزمان با اين عمل صداي فيش زدن بيني‌اش بلند مي‌شد. ادامه مطلب ...

پنجشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۹

رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد


رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد ....... وظيفه گر برسد مصرفش گلست و نبيد

به ديدن بهار بياييد

صدور احکام سنگین برای مهاجران افغانی بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات

سه شنبه, ۱۰م فروردین, ۱۳۸۹
سفارت افغانستان در تهران در تمام ماههای گذشته کمترین کمکی به آنها نکرده است. مهاجران افغان که در تظاهرات های اعتراضی مردم بازداشت شده اند ،در بازجویی هایی خود بارها گفته ا ند آنها تنها تاوان یک لحظه کنجکاوی خود کنجکاوی و تماشا ی تظاهرات مردم را از حاشیه خیابان می پردازند .
کلمه:بیش از ۱۲ مهاجرافغانی که در حوادث پس از انتخابات توسط نیروهای امنیتی ایران بازداشت شده اند ، همچنان در زندان اوین بسر می برند . اغلب این افراد در کنار خیابان نظاره گر تظاهرات مسالمت آمیز مردم بوده اند و فعالیت دیگری در حرکت های اعتراضی مردم ایران نداشته اند.
به گزارش کلمه در ۱۰ ماه گذشته این افغان های مهاجر که در کارگاه های ساختمانی در شهر تهران کار می کردند ، یکی از گروههایی هستند که آسیب فراوان دید ه اند و کمتر کسی هم یادی از آنها می کند .
هم اکنون این گروه فاقد هر نوع حمایت توسط دولت خودشان هستند . اتهام آنها اقدام علیه امنیت ملی ایران عنوان شده و برای تعدادی از آنها هم در دادگاه های انقلاب ایران حکم های سنگینی صادر شده است .
بسیاری از این افراد حتی قادر نیستند بخوانند و بنویسند . با این همه در بازجویی های متعددی که توسط بازجویان وزارت اطلاعات ایران از آنها انجام شده باید به این پرسش پاسخ بدهند که کدام یک از نامزدهای معترض انتخابات به آنها پول داده که در حوادث انتخابات ایران شرکت کنند .
سفارت افغانستان در تهران در تمام ماههای گذشته کمترین کمکی به آنها نکرده است. مهاجران افغان که در تظاهرات های اعتراضی مردم بازداشت شده اند ،در بازجویی هایی خود بارها گفته ا ند آنها تنها تاوان یک لحظه کنجکاوی خود کنجکاوی و تماشا ی تظاهرات مردم را از حاشیه خیابان می پردازند .آنها فقط می خواستند بدانند در خیابان های تهران چه خبر است و این همه سروصدا برای چیست و به خاطر این کنجکاوی نزدیک به ده ماه است که در زندان اند.
منبع: كلمه