رستم پیمان
دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل
آتش زدی سوخته ها را
فروختی فرش زیر پارا
باز کردی کردار پیش
باز رفتی و رفتی زخویش
کرزی و کوچی و سیاف آنست که بود
مردم بهسود بیکس و بی هست بود
بهسود و بامیان چی شد؟
اعتصاب آب و نان چی شد؟
کاه و ِگل، ِگل کند جاده را
جاده مردم همسایه را
نیلی و ورث، جز این وطن نیست؟
باچه بامیو، گل این چمن نیست؟
تو که رفتی، برو ز کنار مردمت
مردمت منفور ز شاخ و پا و دُمَت
دست مردم جمع در دامنت
حق مردم شا سُوار گردنت
این امید را مده بر باد هیچ
تا نَشد، قصه ما در تاپ و پیچ
مردمم بیسواد توده است
حق مردم بر گلویم بسته است
عهد بسته ام با خدای خویش
تا زنده ام عهدم رود پیش
دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل
آتش زدی سوخته ها را
فروختی فرش زیر پارا
باز کردی کردار پیش
باز رفتی و رفتی زخویش
کرزی و کوچی و سیاف آنست که بود
مردم بهسود بیکس و بی هست بود
بهسود و بامیان چی شد؟
اعتصاب آب و نان چی شد؟
کاه و ِگل، ِگل کند جاده را
جاده مردم همسایه را
نیلی و ورث، جز این وطن نیست؟
باچه بامیو، گل این چمن نیست؟
تو که رفتی، برو ز کنار مردمت
مردمت منفور ز شاخ و پا و دُمَت
دست مردم جمع در دامنت
حق مردم شا سُوار گردنت
این امید را مده بر باد هیچ
تا نَشد، قصه ما در تاپ و پیچ
مردمم بیسواد توده است
حق مردم بر گلویم بسته است
عهد بسته ام با خدای خویش
تا زنده ام عهدم رود پیش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر