میرحسین مهدوی
پرش از مخدوم رهین به کریم خرم نشانه چرخش آقای کرزی به اعمال سیاست های بنیادگرانه در وادی فرهنگ بود. آقای خرم در نخستین روزهای مدیریتش بر فرهنگ کشور، به خبرنگاران و به ویژه عکاسان نشان داد که وی کسی غیر از مخدوم رهین است. از نظر او عکس اسلامی داریم و عکس غیر اسلامی. همان گونه که هر چیزی در نظر این وزیر به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم شده است. آقای خرم در پس این تقسیم بندی قبل از همه چیز نا توانی و جهل خویش را پنهان کرده و می کند. ترویج اسلام به شیوه طالبان آنهم از منبر رسمی وزارت فرهنگ و آنهم در فضای سیاسی افغانستان نشان می دهد که هم آقای خرم و هم آقای کرزی بیشتر سرگرم یک معامله سیاسی اند تا مدیریت و هدایت فرهنگ کشور. کشاندن کشتی فرهنگ کشور به ساحل تاریک طالبانیزم تنها می تواند حاصل یک معامله سیاه با طالبان و دگم اندیشانی باشد که اسلام را سمبل ترس، وحشت، ترور و خفقان می دانند. آقای کرزی می خواهد به طالبان نشان بدهد که به اسلام آنان وفادار است و آنان نیز سخنی از در معرض خطر قرار گرفتن اسلام نگویند.
کارنامه آقای خرم، پر از توهین و افترا به روشنفکران، ترویج رسمی از درک تاریک دین، تهدید و تحقیر خبرنگاران و ... است. آنچه که البته در کارنامه وی جایی ندارد تولید و مدیریت در گستره فرهنگ کشور است.
کارنامه آقای خرم، پر از توهین و افترا به روشنفکران، ترویج رسمی از درک تاریک دین، تهدید و تحقیر خبرنگاران و ... است. آنچه که البته در کارنامه وی جایی ندارد تولید و مدیریت در گستره فرهنگ کشور است.
آخرین شاهکاری آقای خرم، تهدید تلویزیون های خصوصی به ترویج بت پرستی است. وی فلم های ترجمه شده هندی را عامل ترویج بت پرستی خوانده است. در حال حاضر فلم های هندی از پر بیننده ترین برنامه تلویزیون های خصوصی است. علاقمندی مردم به تماشای این فلم ها به حدی است که می توان شور و هیجان را در چهره آنان دید. این شور و هیجان هر دلیلی که داشته باشد برای آرامش جامعه تفنگ زده ما فوق العاده موثر است. جامعه ای خسته از تفنگ و تریاک اینک آهسته آهسته به چیزی به نام فلم و تولیدات هنری دلگرم و سرگرم می شوند. برای شادمانی بازیگران فلم می خندند و برای بد روزی های شان اندوهگین می شوند. تولسی، حنا، دلهن، کوم کوم و ... اینک نه به خانه ها که به دل های مردم نشته اند. بسیاری ها نگون بختی های خودشان را در سیمای بازیگران جوان یا پیر هندی می بینند. بسیاری از فلم ها بازگویی دوباره قصه زندگی مردم ماست. این نقاط اشتراک است که مردم را به توجه و درنگ واداشته است.
آقای وزیر که قصد ویران کردن این سرگرمی را دارند چه چیزی را می توانند جا نشین آن کنند؟ آیا رادیو تلویزیون دولتی افغانستان فلمی، سریالی، قصه ای و یا قصه گگی تولید کرده است؟ برنامه آقای وزیر برای سرگرم کردن مردم چیست؟ آیا آقای وزیر مایلند مردم سرگرمی تفنگی شان را از سر بگیرند؟
آقای وزیرکجای این فلم ها را مظهر ترویج بت پرستی دیده اند؟ صحنه هایی که بازیگران به زیارتگاههای شان می روند و دعا می خوانند؟ به راستی ایمان آقای وزیر به این پیمانه سست است؟ اگر بازیگر یک فلم به عبادتگاهش رفت به معنی دعوت همه تماشاچیان به تغییر دین است؟
آقای وزیرکجای این فلم ها را مظهر ترویج بت پرستی دیده اند؟ صحنه هایی که بازیگران به زیارتگاههای شان می روند و دعا می خوانند؟ به راستی ایمان آقای وزیر به این پیمانه سست است؟ اگر بازیگر یک فلم به عبادتگاهش رفت به معنی دعوت همه تماشاچیان به تغییر دین است؟
البته که تلویزیون های خصوصی مشکلات خاص خود را دارند و عیب های خود را. این عیب ها را با تهدید و توهین نمی توان حل کرد. باید به سازندگی برنامه ها در کنار تفنن و سرگرم کنندگی شان دقت کرد. اما جمع کردن سرگرمی و سازندگی، مثل جمع کردن دنیا و آخرت در زیر یک سقف دشوار و سخت است. آقای وزیر اگر یخن آخرت را - آنهم به تظاهر- رها کرده و قدری چشمان شان را باز کنند خواهند دید که چیزی به نام دنیا هم وجود دارد. مردم به سرگرمی احتیاج مبرم دارند. در کنار اخلاق و پند واندرز به آنان تنوع و سرگرمی نیز باید داد. وزرات اطلاعات و فرهنگ باید برخلاف رویه فعلی اش به کمک مراکز غیر دولتی شتافته و به آنان در خصوص بالابردن کیفیت کالاهای تولیدی کمک نماید.
حقیقت اینست که آقای وزیر از گسترش فعالیت های فرهنگی خارج از حوزه وزارت شان نگران است. مبالغه آمیز نخواهد بود اگر گفته شود که تمامی تولیدات فرهنگی ظرف دو سال گذشته خارج از دروازه های وزارت اطلاعات و فرهنگ رقم خورده است.
آقای وزیر از رخوت فرهنگ اسلام طالبانی عصبانی اند. همین و دیگر هیچ.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر