Ads 468x60px

یکشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۶

جدال مرگ آفرین ؛

نويسنده: احمد بصیربیگزاد

درحالیکه مقامات کابل و واشنگتن از پیروزی ارتش و نیروهای ائتلاف درجدال با تروریسم و برقراری حکومت دموکراتیک با قاعده ی وسیع درافغانستان یاد می کنند، مطبوعات جهان و برخی تحلیلگران مسایل افغانستان وضعیت موجو درا برای کشور مرگ آفرین خوانده و از فرورفتن دوباره افغانستان به کام هیولای هراس افکن بنیاگرایی و جبهه بندی های کاذب استراتژیک داخلی با اندیشه های سلطه گرایانه درجهت تجدید بحرانهای قوم محوری و تشدید بدنگری ها و بد آموزی های فرهنگی در تعامل رفتار اجتماعی حکومت داران کابل، هشدار می دهند.

سرکوب خونین مطالبات دادخواهانه و عدالتجویانه شهروندان شبرغان در اواخر ماه مه 2007، حادثه تلخ و مبهم جاده شمالی درماه ژوئیه و جهت دادن آن به سمت تکوین و ترتیب یک بحران قومی، هجوم مسلحانه کوچی ها درهمین ماه به مناطق امن هزارجات و آتش زدن خانه ها، مزارع و دارایی های هزاره ها دربهسود، بستن مکاتب و کوچاندن صدها خانوار ازمناطق مسکونی شان و برافراشتن پرچم سفید طالبان درمناطق تصرف شده ازسوی گروهای مسلحی بنام کوچی وبالاخره فاجعه خونین و پر ابهام کشتار بغلان در ششم نوامبر امسال، همگی حکایت از یک توطئه درهم تنیده، خطر ساز و خزنده ای دارد که در پشت پرده سیاست حلقه های کامجو، عظمت طلب، تمامیت خواه و قوم محور با اندیشه و فرهنگ انسان ستیزی و باورهای قبیله در راستای گسترش فرهنگ سلطه، دروغ و فریب در چهارچور حاکمیت به اصطلاح دموکراتیک با شعار دموکراسی، تهیه و تنظیم شده است.

رویکرد ناگهانی رییس جمهور کرزی پس از آخرین سفرش از واشنگتن، مبنی بر گفتگو با طالبان وحزب اسلامی و پافشاری بر حضور آنان در قدرت، کشور را با خطر فرورفتن مجدد به کام مرگ و بحران سیاسی و امنیتی دهه هشتاد (دهه بحران)، مواجه ساخت. هرچند این رویکرد ناسنجیده ارگ نشینان به هدف تهدید جبهه مخالف (اپوزیسیون) صورت گرفت، اما درعمل افغانستان را به دو جبهه وابسطه تقسیم کرد. نخست جبهه رییس جمهور(ارگ نشین) که گفته می شود از سوی آمریکا و برخی کشورهای غربی دیگر حمایت می شود، تبارز یافت که از آن به عنوان جبهه مورد حمایت بلوک غرب یاد می شود و جبهه اپوزیسیون تحت عنوان جبهه ملی که گفته می شود از سوی کشورهای روسیه، چین، ایران و برخی کشورهای مخالف سیاست های آمریکا حمایت میشود، شکل اجباری بخود گرفت که از آن به عنوان جبهه مورد حمایت بلوک شرق یاد می گردد.

باز تکرار همان پرادوکس دهه هشتاد، شکل گیری جبهه های قومی، تنظیم های جنگسالا، کتمان کردن ها در راستای تفاضلات قومی و فرهنگ استبداد به منظور احیای خاطرات ظلمت تاریخی این بار در قالب دموکراسی و شعارهای فربنده ی چون «مصالح ملی، مشارکت همه جانبه وعدالت اجتماعی» در خاطرات مردم ماتم زده افغانستان جان تازه بخود گرفت. جدال مرگ آفرین سیاستهای قوم محور شدت بیشتر پیدا کرد و باز شهرها و جاده ها مرگ آفرین شد.

مجموعه این رویدادها و نشانه ها، درک مطبوعات درست اندیش، نهادهای مدنی، مجامع روشنفکری بیدار و حلقات سالم و فارغ از بازی های کثیف سیاست دروغ، فریب و نیرنگ را از واقعیتهای تلخ جدال سیاسی بر مبنای تفاضلات مرگ آفرین قومی، به دو نکته اساسی هدایت می کند:
1- نظام سیاسی ای که قراربود آرمان ملی، حاکمیت مشروع و مشارکت پذیر و دمکراسی محور را در خرابه های سیاسی و ذهن مغشوش تاریخی جامعه چند قومی افغانستان، برمبنای توافقنامه بن، به پروسه ملت سازی استوار و پایدار تبدیل کند، بر اثر انحصار طلبی، توطئه گری، هوس های خام رهبران و نخبگان قومی و همچنان کژمداری و پریشان رفتاری روشنفکران شامل قدرت، در سراشیبی فرسایش مجدد و مرگ آفرین قرارگرفته است.
2- سیاست ها و عملکرد های گنگ، ابهام آمیز و ناتوان جامعه جهانی و قدرت های بین المللی حامی دولت نوبنیاد حامد کرزی، در برابر سرنوشت سیاسی، پیچیدگی مناسبات قومی، ساختار قدرت سیاسی و واقعیت های اجتماعی ـ فرهنگی افغانستان، زمینه و بهانه جریانات و رویدادهای کنونی را فراهم کرده است. این فعل وانفعالات، جامعه جهانی و کارشناسان مسایل افغانستان را نیز نگران نمود. طی سال گذشته میلادی تیم های زیادی تحت عناوین گروپ های حقیقت یاب از کشورهای آمریکا و انگلیس وارد افغانستان شدند. در کنار این تیم های دولتی، تیم های مدنی از سوی برخی کشورهای اروپایی نیز برای تهیه گزارش به این کشور سفرهای متعددی انجام دادند. به همین دلیل تحولات افغانستان در مطبوعات غرب بازتاب گسترده و متناقض یافت.

مجله فیگارو چاپ فرانسه در آخرین گزارش خود نوشت «افغانستان پس از سقوط حکومت طالبان در سال 2001 میلادی خونبارترین سال خود را درسال 2007 میلادی تجربه کرده که طی آن بیش از شش هزار نفر جان خودرا از دست داده اند».
این مجله به نقل قول از یک افسر ناتو در غرب افغانستان می نویسد «اوضاع رفته رفته از کنترل اردو، پلیس و قوت های ناتو درمناطق جنوب، خارج می گردد و ناتو نگران است که این ناامنی به سمت شمال و شمالغرب گسترش یابد». فیگارو همچنان نوشته: «دولت افغانستان به وعده هایش عمل نکرده و به همین دلیل اعتبار و اعتمادش را بیش از پیش از دست داده است». این مجله در آخر نتیجه گیری می کند: «دولت نوبنیاد حامدکرزی غرق در فساد اداری، مداخله در قاچاق مواد مخدر و بالآخره به باند مافیای اقتصادی برای تاراج و حیف میل کمکهای جامعه جهانی مبدل گردیده است. در واقع جدال در افغانستان، جدال با مرگ توام بوده است».

همچنان روزنامه لس آنجلس تایمز در یک گزارش تحقیقی خود، که توسط دو تن از کارشناسان استخباراتی و امنیتی ایالات متحده «جان کریاکو» و «ریچارد کلاین» انجام شده است، نوشته: «افغانستان در حال حاضر شباهت بسیار به قبل از دهم دسامبر 2001 دارد. پایگاه شورشیان محکم تر گردیده، قاچاق مواد مخدر افزایش چشمگیر یافته و فساد اداری از پایین ترین مراتب دولتی تا نهاد ریاست جمهوری گسترش یافته است».

نويسندگان اين مقاله تصریح میکنند: «به زبان ساده، افغانستان به یک آشفتگی مرگ آفرین دچار گردیده است، القاعده و متحدش طالبان كاملاً قلمرو خود را به دست آورده كه نيروهاي آمريكايي و افغاني، امدادگران و حتي خبرنگاران قادر به ورود به اين مناطق نيستند.» روزنامه می افزاید: «حملات خشونت‌ بار عليه منافع غرب به‏ صورت روزمره ادامه دارد. حتي كابل كه كاخ سفيد به عنوان سنبلي از آنچه كه در افغانستان ميسر است نگه داشته، محلي خطرناك براي سفارت‌خانه‌هاي خارجي شده. ديپلمات‌ها محل كار خود را ترك نمي‌كنند و در درون زره ‌پوش‌ها با جليقه ضد گلوله و محافظان مسلح مخفي شده‌اند. وحشت بر ساكنان كابل حاكم شده، خيابان‌ها پر از جنايت و مردان جوان بي‌ كار و اغلب تندرو گشته که دست به دزدي و جنايت مي‌ زنند تا بتوانند شكم خانواده ‌هاي‌ شان را سير كنند و مردم از بي‌كفايتي دولت به ستوه آمده‌ اند».

این دو مقام استخباراتی آمریکا به طنز از آقای رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا که گفته بود، در افغانستان دموکراسی تامین شده، امنیت کافی روی کار آمده و مردم در آرامش به زندگی خود ادامه می دهند، پرسیده اند «آقای رامسفلد! ازکدام افغانستان صحبت می کنید»؟!
این دومقام آمریکای نتیجه می گیرند: «با آنکه جامعه جهانی طی سالهای اخیر کمک های نسبتا خوبی به افغانستان کرده اند، اما دولتمردان کابل نه تنها این کمک ها را مدیریت نتوانستند که خود به معضل دیگر برای جامعه جهانی مبدل گردیدند. زیرا از یکسو در تشکیل ارتش و پلیس ناکام بودند و از سوی دیگر خود به باندهای خطرناک مافیایی تبدیل شده اند.

برخی از این تیم ها و کارشناسان مسایل افغانستان، تحولات در پاکستان را بر تحولات افغانستان تاثیرگذار خوانده، از موج افزایش ناامنی های موجود در دو طرف سرحد، به مناطق وسیع تر ابراز نگرانی کرده اند. یک مقام ارشد انگلیس در هلمند گفته است «اگر در پاکستان تاکنون ناامنی ها منحصر به مناطق قبایلی بود، اکنون آتش ناامنی ها به منطقه وسیعی از این کشور نیز دامن گسترده، و این همان چیزی است که القاعده همیشه در آروزی آن بوده است». هرچند ایالات متحده از گسترش ناامنی ها در پاکستان به شدت نگران شده و چندی قبل خبر از اعزام نیرو به پاکستان از سوی آمریکا داده شد، تا اوضاع رو به وخامت پاکستان را کنترل و مدیریت کند. اما این درخواست از سوی دولت پرویز مشرف تاکنون رد شده است. اگر وضعیت کنونی درپاکستان کنترل و مدریت نگردد بدون شک بر اوضاع شکننده افغانستان تاثیر مستقیم خواهد گذاشت .

گفته می شود با وخیم شدن اوضاع در پاکستان و انسجام مجدد طالبان درمناطق قبایلی دو طرف سرحد میان افغانستان و پاکستان و افزایش حملات انتقام جویانه از سوی افراطیون، نشانه هایی از بروز اختلاف میان اعضای ناتو در افغانستان مشاهده می شود که در صورت ادامه بحران، این اختلاف می تواند گسترش یابد. اختلاف میان نیروهای ائتلاف پس از اخراج دو دیپلمات برتانیایی از کابل آشکار گشت، زیرا برخی مطبوعات برتانیا اخراج این دو دیپلمات انگلیسی را به دستور مستقیم ایالات متحده آمریکا دانسته و مقامات انگلیس از این اقدام دولت افغانستان رنجیده است. این نکته می تواند مشوق خوب و خبر خوش آیند برای طالبان و القاعده به منظور گسترش دامنه ن امنی ها در افغانستان و پاکستان باشد.

از سوی دیگر تحولات روسیه در محاسبه القاعده و طالبان جایگاه خاص خود را دارد. فدراسیون روسیه که پس از فروپاشی اتحاد شوروی به مشکلات بزرگ مالی مواجه گردید و ملیاردها دالر مقروض شد، اکنون در اثر گران شدن بی سابقه نفت، نه تنها خود را از زیر بار قرض نجات داده بلکه موفق به بازسازی توان جنگی خویش نیز گردیده است. واضح است که روسیه از گسترش ناتو در منطقه ناراضی است و آقای پریماکوف نخست وزیر سابق روسیه از برخی سیاست های نیروهای ناتو در افغانستان مبنی بر برقراری ارتباط برخی اعضاء ناتو با طالبان و خصوصا برنامه مسلح سازی قبایل جنوب توسط آمریکا که درسفر آقای گیتس وزیر دفاع آن کشور با بودجه 86 میلیون دالری به بهانه نبرد با طالبان پشنهاد شد، به شدت انتقاد کرده و هشدار داد که این اقدام آمریکا، جدال مرگبار تازه ای را درمنطقه شعله ور خواهد ساخت.

بسیاری از تحلیل گران مسایل سیاسی درمنطقه، تحولات روسیه را نوعی بازگشت به دوران جنگ سرد می دانند. نزدیکی روسیه و ایران که با سفر پوتین به تهران تقویت شد، نا رضایتی مقامات کاخ سفید را در پی داشت. بنابراین این پرسش مطرح می شود، اگر حالتی شبیه به جنگ سرد در جهان رونما گردد، آیا عناصری در روسیه در صدد برنخواهند آمد تا انتقام شکست ارتش سرخ در افغانستان را در همان میدان جنگ از آمریکایی ها بگیرند؟

هیچ نظری موجود نیست: