نويسنده: علی اديب
در واپسين روزها, حکومت رييس جمهور کرزی گرايش بسيار گسترده و قويي, بسوی نظام رسانه ی (مطبوعاتی) استبدادی در سطح کشور داشته و اين وضعيت با تراکم و شدت در تمام ادارات دولتی مخصوصاً در دانشگاه ها اعمال مي شود. آنچه که مي تواند اين برخورد حکومت فعلی کابل را در قبال مطبوعات امروز افغانستان, از پيش آمد حکومت ها و نظام های قبلی مانند نظام سلطنتی مستبد نادرشاه, دوران اختناق صدارت محمد هاشم و رژيم ظالم حفيظ الله امين تا اندازه ی تميز داده و جدا سازد, همانا تغير تاکتيک و روش رويارويي مبارزه با رسانه هاست. استبداد و هدف همان است اما شيوه مبارزه و برخورد چيزی ديگر.
نظام های قبلی بخاطر رسيدن به اهداف مشخص سياسی شان, در حاشيه راندن ملت و سرکوب جنبش های متفرق و انگشت شمار قشر روشنفکر, بطور مستقيم خود اين طيف را هدف قرار مي دادند و تا مي توانستند از زوايای مختلف و با روش های مشخص آمرانه, فضا را بر آنها تنگ و تنگتر مي ساختند تا از فعاليت ها و آرمان های روشنگرانه شان دست بردارند. که اين عملکردشان بنا به گواهی تاريخ از زندانی کردن و شکنجه گرفته تا اعدام ها و کشتن های انفرادی و دسته جمعی همراه بوده است.
اما چيزی را که امروز رژيم فعلی کابل بعنوان يک ابزار جديد, قوی و مدرن برای مهار و کنترول رسانه ها در دست گرفته است, خود رژيم و ادارات مربوط است. به هر حال در شرايط موجود, جو سياسی حاکم بر منطقه و جهان تقاضا مي نمايد تا برخوردها و رويارويي ها, بمنظور سرکوب وسايل روشنگری نيز مدرنيزه شوند. پايبند ساختن رژيم به اصول و اساسات دموکراسی, متن ماده های ی 34 و 58 قانون اساسی در رابطه به آزادی بيان و حقوق بشر, قانون مطبوعات و فشارهای جامعه جهانی و بعضی مسايل ديگر از اين قبيل تا اندازه ی حکومت را به نحوی مجبور مي سازد تا مستقيماً نتواند بر حقوق شهروندان پا بگذارد. هرچند با موجوديت تمام اين راهکارها و اصول, دهها موارد تخطی را از زمان روی کار آمدن اين نظام مي بينيم که متأسفانه اکثراً قوانين نقض شده و قانون اساسی نيز لگدمال گرديده است. با آنهم حکومت مداران را مجبور و مکلف مي سازد تا به اين اصول و اساسات احترام بگذارند و حداقل دست گرفته کار نمايند و به نحوی مشروعيت دروغينی را برای شان بيابند. اين عملکرد رژيم خيلی Thud و بسيار ماهرانه است. به چند دليل حکومت, به ويژه شخص رييس جمهور از اين بابت آنقدرها نگران نيست.
يک: بيشترينه اعضای حکومت مخصوصاً کابينه, خيلی مطيع و فرمان بردارند.
دو: اکثر تيم کاری رييس جمهور در برابر يک سلسله تعهدات و وفاداری ها, به پست های شان انتصاب شده اند و به اين دليل زبان بسته اند.
سه: فقدان يک يا چند اپوزيسيون کارا و قوی بعنوان يک هشدار و رقيب.
چار: عدم توانايي و پخته گی جامعه مدنی (يا حداقل مساعد نشدن شرايط دادخواهی برای اين نيرو) بخاطر اعاده حقوق شان.
حکومت مي تواند با بستن دروازه های ادارات و شعبات تحت قيادت و کنترول خود, حتا دروازه های مکاتب و دانشگاه ها بر روی ژورناليستان و مطبوعات چيان به نحوی بخشی از سيه کاری های خود را حجاب پوشانده و نگذارد در انظار عامه ظاهر شوند. اينجا ديگر ضرورت نمي افتد تا ژورناليست و روزنامه نگار شکايت و حکايتی داشته باشد که مي دانيم شکايت شان به گونه های متعددی از جانب حکومت قابل توجيه است. دروغ که کم نيست. در شام پنج شنبه, سوم اسد 1386برنامه گفتمان را در تلويزيون طلوع مشاهده کرده باشيد که معين محترم وزارت معارف چه دروغ های شاخداری را برای توجيه اين پرسش ارائه ندادند! به گونه نمونه اظهار داشتند که ژورناليستان در مکاتب واسطه مي شوند تا اداره مکاتب, بعضی از شاگردان را که در آزمون ناکام مانده اند, کامياب سازند و يا بعضی از اقارب شان را بصفت معلم مقرر سازند و از اين قبيل که گفتن آن را من در شأن خود نمي دانم که از شأن يک وزير يا معين يک وزارت فرسنگها فاصله دارد(!)
مي دانيد که برای توجيه اين پرسش که چرا دروازه دانشگاه ها را بر روی ژورناليستان بسته اند چي ها مي توانند باشد؟ آنچه که من مي توانم حدث بزنم اين است که همان خطابه يا سخنرانی چند ماه قبل آقای کرزی در جمع استادان و دانشجويان دانشگاه کابل, مي تواند توجيه خوبی در برابر اين پرسش باشد.
در مجموع متن سخنرانی رييس جمهور حاوی عدم دخالت دانشگاهيان در امور سياسی مملکت بود که استادان به ويژه دانشجويان نبايد به سياست بپردازند يا گرفتار مسايل سياسی گردند. زيرا دانشگاه مکان و زمان خوبی برای خودسازی و ظرفيت سازی است.
بدين ترتيب محتوا و پيام اين خطابه مي تواند توجيهات گوناگونی داشته باشد تا به کمک آنها بتوان از ورود ژورناليستان و خانواده ی مطبوعات به دانشگاه ها و برملا کردن حقايق جلوگيری کرد.
برعلاوه اينکه من از آدرس يک دانشجو با پيام اين خطابه مخالفم و دانشگاه را بستر خوب و مناسبی برای هر جريان سياسی سازنده و مثبت مي دانم و اين در حالی است که بيشتر جريان های سياسی جهان از درون دانشگاه ها سربلند مي کنند, اين عملکرد حکومت را يک ضربه قوی فنی و حرفه ی بر پيکر مطبوعات و دانشگاهيان کشور مي دانم. باور کامل دارم که توجيهاتی از اين قبيل هيچگاهی نمي تواند روند رو به رشد بن مايه های تازه و نوپای سياسی را در بين تحصيلکرده های متعهد و دانشگاهيان ما بخشکاند. ممکن است از سرعتش بکاهد اما در تداوم آن شکست حتمی با حکومت خواهد بود.
تنها بديل مناسبی برای حکومت که مي تواند برای هميش بر روی خاليگاه ها و نقاط ضعف موجود پرده بيندازد, چيزی جز برخورد صادقانه و نيت نيک خدمت گزاری و بازسازی بن مايه های فرهنگی و اکادميک نمي تواند باشد. ديروز ملت در نبود و خلای آگاهانه دانشگاه و مکتب (از جانب امرای حاکم) با نيروی همت شان توانستند به نحوی به حقوق شان برسند, امروز که هم دانشگاه دارند و هم مکتب, به خوبی و آسانی مي توانند در برابر هر نظام مستبدی بيستند و خواستار اعاده ی حقوق شان شوند.
من فکر مي کنم که با بستن دروازه های دانشگاه حکومت نمي تواند به خواسته ها و اهداف نامشروع خود دست يازد و بايد بداند که اين آرزوی نادرست و بابخردانه, غده ی سرطانی خواهد بود که با هر عملی, بيشتر از پيش رشد خواهد کرد و باعث زوال آن خواهد شد. ديگر هر دانشجوی اين سرزمين رييس جمهور و وزير خويشتن است. دانشجوی امروز تجربه کرده است که مغز خر خوردن باعث فلج شدن انديشه و تفکر خواهد شد و يک انگشت را از يک سوراخ دوبار مار نخواهد گزيد. حکومت بايد ايمان داشته باشد که دانشگاه محل مقدس و عالی برای بارور شدن نطفه های نابغه ی سياست است. دانشگاهی امروز ديگر تنها نيست که هر کلاس صنف برایش پوليگونی باشد. با پوليگونی شدن يک دانشجو, سيلی از دانشجويان به جريان خواهد افتيد و از پوليگون پلچرخی گرفته تا ارگ و دهمزنگ همه را زير و رو خواهد کرد. بايد محتاط باشد که صاحبان انديشه هيچگاهی خلع سلاح نخواهند شد که سلاح انديشه صفت ذاتی اينهايند و خطرناکتر از بمب اتم.
(اديب, چارم اسد 1386, کابل)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر