همه چیز به آرامی پیش میرفت. پلانهای داوودخان
رییس جمهور سابق افغانستان یکی پشت دگری اجرا و به بهره برداری سپرده میشدند که
کودتای هفت ثور, خواب را از چشم افغانها ربود. جنگ, قتلهای بدون محاکمه و خشونتهای
مسلحانه جز تاریخ پس از کودتای پنجاه و هفت گردید. افغانها بیش از سه دهه است که
روی آرامش را بخود ندیده اند, جنگ, مهاجرت, فقر و در بدری جز لاینفک زندگی شان شده
است. امروز افغانها سرگردان اند و با قبول تمامی خطرات به دورترین نقاط این کره ی
خاکی که احتمال زندگی نسبتا آرام میرود, دست به پناهندگی میزنند. امروز بیش و ششم
دلو است؛ روز خروج نیروهای شوروی از افغانستان, روزیکه روسها با قبول یک شکست سخت
و سنگین و به فنا رفتن اعتبار بین المللی شان, افغانستان را ترک کردند و میلیاردها
دالر از پول و امکانات شان در افغانستان نابود گردید.
شکست شوروی و خروج آنها به نظر من اما, هیچ چیزی
از مصیبت افغانها کم نکرد. برای افغانستان اما, این نه یک پیروزی بلکه یک شکست دگر
بود. افغانستان پس از خروج شوروی با
زیرساختهای ویران, نابودی سرمایه های مادی, نابودی سرمایه های انسانی و فرار آنها
به جاهای امن در دگر نقاط جهان و صدها هزار معلول و شهید هنوز که هنوز است دست و
پنجه نرم میکند و باوجود ورود سیل از کمکهای جهانی هنوز هم کشور فقیر و درگیر جنگ
است.