Ads 468x60px

چهارشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۸

وضعیت بدِ معارف در ولسوالی ورس ولایت بامیان

معارف ولسوالی ورس ولایت بامیان توسط نمایندگان گروه ها در شورای ملی به تباهی کشانده میشود

ورس باداشتن یک صدوشصت هزار نفوس دردورترین موقعیت ولایت بامیان قرارداردکه این ولسولی از چشم حکومت همیشه به دور بوده وچندان توجهی درآن صورت نگرفته است .ورس داری تقریبا 97 باب مکتب بوده که 13باب آن به سویه لیسه بوده ومتباقی آن به سویه متوسطه وابتدائیه میباشد کیفیت درسی درین ولسولی خیلی پاین بوده که تقریبا حدود 97% معلمین آن غیر مسلکی بوده که از آن جمله درحدود تقریبا 25 تا 30 فی صد آن به سویه دوازده بوده ومتباقی آن از سواد کافی برخوردارنیست .

ورس به تعداد سه نفر درمجلس نمایندگان و یک نفر درمجلس سنا شورای ملی دولت جمهوری اسلامی افغانستان داردکه هرکدام شان نماینده حزب مربوطه شان بوده واصلا نماینده مردم آن ولسوالی نمیباشد زیرا آنها به جای اینکه مشکلات مردم را به مراجع مربوط برساند برای مشکلات مردم راه حل وتدابیری اتخاذ نمایند ,مشکلات مردم آن ولسولی را به مراتب بیشتر نموده وبیشتر مردم آن ولسولی را دچارمنازعه وجنجال ساخته است زیرا سه نماینده ازسه جناح به شورای ملی راه یافته اند, که هرکدام شان تلاش دارند در جلب وجذب افراد درپست های دولتی ازاقوام ووابستگان تنظیمی شان حمایت نمایند وپایگاه حزبی شان را تقویت بخشند که به همین خاطر کاری را که یکی شان انجام میدهند دیگران شان به ضد آن کارنموده وتلاش میکند تا آنرا به هرنحوی که باشد خراب کند.

چنانچه درسال 1387 تمام دانشجویان ورس تصمیم گرفتن که درمقابل بی عدالتی وفساد مبارزه کرده ,درتقویت ورشد معارف تاحد توان تلاش کنند که به همین منظور فیصله کردند که هر دانشجوی که از دانشگاه فارغ میشوند باید افتخاری به لیسه ها رفته تدریس کنند وضمن آن شخصی را به اسم حسین (هاتف) درپست مدیریت معارف کاندید نمودند که وی توانست کارهایش را برای احراز پست مدیریت از وزارت خلاص کند ولی درمخالفت شدید وکلا قرار گرفتند وهمه شان درتلاش سرکوبی دانشجویان شدند,هریکی به نوبه خود کوشش نمودند که مانع رشد معارف و قشر تحصل کرده شوند زیرا هرقدر یک جامعه رشد کند کمتر از آنها اطاعت میکند به همین اساس همه شان باروحیه بنیادگرای و ارتجاعی شان همیشه درصدد سرکوبی قشر تحصیل کرده بوده ومانع ترقی ورشد دریک جامعه میشوند چنانچه درسال جاری یعنی (1388) همه شان روی یک توافق کلی یک شخصی که کاملا فساد پیشه میباشد به اسم( سلطان) به حیث مدیرمعارف مقررنموده که بارفتن آن به عنوان مدیر معارف تمام لسانسه ها مکاتب را به رسم اعتراض ترک گفته اند وفعلا تمام شاگردان دوره لیسه از تعلیم به دوربوده وبدون سرنوشت میباشد ومدیر تازه تقرر مصروف مهمانداری وهمایش میباشد واصلا از مکاتب خبرندارد که چه وضعیتی درآنجا حاکم است.

و وکلای محترم نیز به خیال راحت درفکرمعاش دالری بوده وخوشحال اند که توانسته اند نفر مورد خواست شانرا درپست مدیریت معارف رساندند.وتازمانی این آرامش خواهد داشت که کدام ملازمی خلاف میل شان به یکی ازمکاتب تعین گردد درین صورت است که همه شان دست پاچه شده درصدد برکناری آن ملازم بی چاره میبرآیند چنانچه درسال 1387به تعداد چهارنفرازوکلا وسناتوران درطی یک فصله خواستاربرکناری محمدامیر میثم ملازم لیسه شینیه تخت وزس گردید زیراوی خلاف میل شان بود.

اگر به گذشته مدیرخان مدیردست نشانده ای وکلا نظر اندازی شود وی کسی است که دوران کودکی را همراه باخارجی ها سپری نموده یعنی نفر پیش خدمت (میری) که یک زن خارجی است بود .بعد از آنیکه اداره موقت روی کار آمد وی بایک سند تقلبی در امتحان کانکور شرکت و شامل دارالمعلمین سید جمال الدین افغان شده باسند که از انجا بدست اورده است به اساس روابط درپست مدیریت معارف خودرا رسانده که از سواد نسبی نیز برخوردارنیست ونمیتواند یک نامه ساده رابنویسد چه برسد که مدیریت کند.

نویسنده: کامبیز(ورسی)

هیچ نظری موجود نیست: