Ads 468x60px

شنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۹۲

فعالیت مدنی در کشور من

ناچارم بنویسم،

بنویسم به آنانی که در آشفته بازار افغانستان ناآگاهانه همه چیز را با هم می آمیزند و با افتخار می پندارند که درست می پندارند. حال آن که پندارشان ویرانگر و بنیان کن است.

به ویژه به دوستانی می نویسم که هنوز بر این تصمیم پافشاری شدیدی دارند که "می توان در کنار فعالیت مدنی، کار سیاسی هم کرد". در هیچ جای جهان این چنین نیست. ای روشنفکران و قلم بدستان و نویسندگان و زایندگان اندیشه، به زبان ساده، "به لحاظ خدایتان نه، به لحاظ فرزندان تان، کشور را ناآگاهانه به خاک و خون نکشانید."

سیاست را نمی توان با جامعه مدنی و صلح یکجا کرد. صلح و جامعه مدنی اصلاح گر دولت و سیاست اند. دست به کار سیاسی زدن در این گیرودار انتخابات و پول به دست آوردن درست مانند وکیلان، وزیران، مافیای سیاسی و اقتصادی کشور است. با یک نامزد انتخاباتی کنار آمدن و به نفعش تبلیغات کردن و پول به دست آوردن یعنی همان فروختن مردم، روسپی گری جامعه مدنی-سیاسی و بعد سالها افسوس خوردن به اینکه چرا رئیس جمهور چنین می کند و چنان نمی کند.

جامعه مدنی ما آغشته به اندیشه ی پول، شهرت و مقام است. جامعه مدنی کشورم پیش از اینکه بوی خون افراد بیگناه را حس کند، بوی پول سیاست زده را می شنود و به سویش خیز برمی دارد. این جمع می گویند "باید واقعگرا، پراگماتیست، ریالیست و عملگرا بود، نه آرمان گرا و بلندپرواز". به سخن دیگر، آنها ادعا می کنند که "خوب، واقعیت این است که همه پول می دزدند، رای مردم را می فروشند و با سرنوشت بازی می کنند؛ پس، من هم باید پول بدزدم، رای مردم را بفروشم و با سرنوشت ها بازی کنم." جامعه مدنی کشور من می پندارد که پول واقعیتگرایانه است و ارزش های انسانی آرمانگرایانه. من می گویم پس چرا اگر این قدر واقعگرا هستی، همیشه دم از دنیای آرمانی و آرمان شهری می زنی؟ اگر نمی توانی در جامعه مدنی فردی سالم و سازنده باشی، کاری هم برای ویرانگری اش نکن.

فعالان جامعه مدنی کشورم از رهگذر فعالیت ها و فرصت های مدنی برای لابی گری سیاسی استفاده می کنند. فعالان جامعه مدنی کشورم بارها به من گفته اند "این قدر بلندپروازی نکن. واقعیت و حقیقت این است که تو به پول نیاز داری و بدون پول نمی توانی زنده بمانی." من هم پاسخ داده ام "مگر جامعه مدنی چیزی به جز از آرمانگرایی و بلندپروازی است؟ همه تلاش تان برای جامعه برابر، از میان بردن تبعیض، زنانه و مردانه بودن یکسان و برابر، حقوق اقلیت ها و ... چیزی به جز از آرمانگرایی برای رسیدن به دنیایی بهتر نیست؟"

در کشور من، جامعه مدنی و جهان سیاست در هم آمیخته شده اند به گونه ای که دومی همیشه می چربد. زندگی در جامعه مدنی کشورم یعنی زندگی در دنیای خیالی. اما بسیاری ها هستند که در دنیای خیالی، به تعبیر واقعگرایان کشورم، زندگی می کنند و اندیشه های پراگماتیستی آنها را تشکیل می دهند. 

هیچ نظری موجود نیست: