Ads 468x60px

سه‌شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۷

انتخابات و سرنوشت من

نوشته ی مصطفی کیا

قرن ها پیش در سرزمین های دور انسانهایی بودند که تصمیم گرفتند افکارشان را یکجا کنند و در مورد سرنوشت شان تصمیم بگیرند. یک صورت قضیه این بود که انسان تصمیم بگیرد از این پس به جای خود کسی را انتخاب کند و به او این اجازه را بدهد که در تصمیمات کلان به جای او فکر کند و تصمیم بگیرد که این شخص منتخب می توانست یک اشراف زاده باشد ، از طبقه بالا دست جامعه باشد و یا ازنژاد برتری باشد زیرا اینطور تلقین شده بود که اینان در اندیشه، از مردم فرودست عاقل تر هستند و این تفاوت به حدی بود که مردم فرودست حتی به فرزندان خود چنین فرهنگی را می آموختند. صورت دوم قضیه این است که انسان اجتماعی، شخصی را انتخاب کند. این شخص تصمیماتی را خواهد گرفت که در سرنوشت انسان اجتماعی تاثیر گذار است اما این بار لزومی ندارد شخص منتخب حتماً اشراف زاده ، از طبقه بالا دست و یا از نژاد خاصی باشد زیرا سالها و قرن ها مردمان جنگ کردند تا به ما بفهمانند که اشراف زادگی ملاک عقلانیت نیست و انسانها برابر هستند. حال به این می اندیشیم چطور است که یکی از مایان که نه اشراف زاده است و نه سرمایه دار و نه از نژاد خاصی است می تواند همان شخص منتخب باشد.اشراف زاده گی منسوخ شده است و طبقات جامعه نیز به چند کتگوری فقیر، متوسط و سرمایه دار تقسیم شده اند که نمی توان گفت در این عصر و زمان که شخص منتخب باید از این یا آن طبقه باشد. جدایی از این که طبقه فقیر جامعه معمولاً توان این را ندارند که در تمام عرصه ها، خصوصاً انتخابات منسجم شده و دست به کار شوند.
و اما نژاد
کمتر کسی است که هیتلر را به یاد نداشته باشد و یا راجع به او نشنیده باشد. یک هیتلر گفته می شود و هزاران صفت بد یادآوری می شود که بارزترین این صفات نژاد پرستی است. آیا نژاد برتری هست؟ آیا شما واقعاً تا هنوز فکر می کنید که این نژاد برتر و آن نژاد پست تر است؟ لزومی می بینید که در این باره مطالعه کنید؟ اما گفتن این ضروری است که مردم آلمان همیشه از تاریخ خود سرافکنده اند و همیشه نسبت به کارهای هیتلر ابراز تاسف می کنند.در این که ما در قرن 21 هنوز پدیده نژاد پرستی را با خود داریم شکی نیست اما در اینکه این مردمان نژاد پرست با چه زمینه هایی چنین گرایشی دارند جای تامل دارد. بازگشت به اصل واژه و معنای اصطلاحی آن در این نوشته نمی گنجد و لزومی برای دقیق تر شدن درباره آن نیست زیرا می خواهیم به تاثیراتی که نژاد پرستی بر زندگی ما دارد بپردازیم.
به افغانستان ببینید، این کشور رنگارنگ از اقوام. به گذشته خود ببینید که هیتلر های افغانی چه کرده اند و چه می کنند. آیا توجیهی برای این رفتار هست و یا همان جواب همیشگی شرایط آن زمان ایجاب می کرد را در ذهن می پرورانید. یادم هست که در چنیدن کتاب تاریخی در مورد افغانستان به این موارد بر خوردم که « فلان شخص که فرد متعصبی بود و از طریق جمع کردن فلان قوم در اطراف خود، توانست جایگاه خود را ارتقاء بخشد». فلان اشخاص و فلان اقوام چه دلایلی در توجیه اعمال خود داشتند و یا دارند. ممکن از دیدگاه ایشان فلان سیاستمدار بسیار زرنگ است زیرا که چطور توانست مردم فلان قوم را طرفدار خود بسازد. این شد یک فرهنگ و این شد یک حربه سیاسی. سیاستمداران ما ( ببخشید یک سوال: اینکه ما سیاستمدار داریم؟ و یا منظور من همان مردم سواران است؟) پس همان مردم سواران ما بهتر است زیرا اگر بگویم سیاستمدار ممکن که مردم ما باورشان شود که ما واقعاً سیاستمدار داریم و به خود ببالند. به هر صورت مردم سواران ما این حربه را محکم گرفته و در کنار حربه های دیگری مانند مذهب و امثال اینها، به مردم می قبولانند که هیچ کس بهتر و روشنفکر تر از یک نفر از نژادشان نمی تواند به نفعشان باشد. ( باید عرض کنم که اقوام، خود زیر مجموعه نژاد هستند).
انتخاب
پدیده ای که با تلاش های مردمان دیگر سرزمین ها به اینجا آمد تا به ما بگوید که جزءی ترین حقوق انسان حق رای است. تا به حال اندیشیده اید که این حق جزء ی چطور در سرنوشت شما دخیل است و یا انتخابات را یک بازی می دانید که شما این بازی را یاد ندارید؟ مطمئناً بازی ساده ای است اما لزومی ندارد شما بازی کنید. شما فکر کنید و بازیگر انتخاب کنید که این بازیگران بتوانند برنده باشند. ملاک های شما برای انتخاب این بازیگران چیست؟
با این مثال منظورم را ساده می سازم. فرض کنید شما کاپیتان یک تیم فوتبال هستید و می خواهید تیم فوتبالی ترتیب دهید که بتواند در مقابل رقیبان داخلی و خارجی برنده باشد. قاعدتاً از انتخاب بازیگران شروع می کنید زیرا این بازیگران هستند که بازی می کنند نه شما. ملاک شما برای انتخاب آنها چیست؟ خوب شوت کند، خوب بدود، خوب بتواند بازی را مدیریت کند، یا خوب بر توپ مسلط باشد؟ اگر شما بتوانید مجموعه ای از این افراد را با خصوصیات فوق گرد هم بیاورید، شما در بازی برنده اید. حال بیاید ملاک خود را تغییر بدهیم. من می خواهم ملاک بازیگران من این باشد که خوب تعصب نشان دهد، مسلمان خوبی باشد، ریش درازی داشته باشد، از نژاد خودم باشد، نمازش را به وقت بخواند و در کل انسان خوبی باشد و با اخلاق باشد. آیا واقعاً شما با این ملاک ها می توانید یک تیم فوتبال قوی بسازید و انتظار داشته باشید که در هر میدان پیروز شود و یا بهتر همان است که بیشتر از اخلاق و دیگر خصوصیاتش، یک بازیکن و فوتبالر خوب باشد. همین مثال را بسط دهیم به انتخاب شما در زمینه ای دیگر.
آیا شما می خواهید فرد منتخب شما برای احراز یک پست سیاسی مهم، یک فرد خوب باشد(البته بحث راجع با خوب بودن یک فرد گسترده است و نیاز به توضیح دارد که از منظر شما به چه معناست )، یک فرد از نژاد شما باشد، یک فرد باشد که خوب شعار بدهد؟ و یا شما یک سیاستمدار می خواهید که در بازی های داخلی و خارجی منافع تمام اتباع را در نظر بگیرد و از این معادلات پیروز بیرون آید.
حال برای خود یک معیار درست کنید و افراد مورد نظر خود را با این معیار ها بسنجید. من می خواهم برای خود یکی درست کنم. فرد مورد نظر من نباید تعصب داشته باشد زیرا که این نه به فایده من بلکه با این کار من به دیگران می آموزم که آنها هم از چینل خود دست به این کار بزنند. فرد مورد نظر من باید بداند منافع ملی در کشور ما چی ها هستند و در جهت نیل به این اهداف تمام کوشش خود را بکند. فرد مورد نظر من باید به تمام معیارها و ارزشهای مملکت احترام بگذارد. فرد مورد نظر من تحصیلات علمی داشته باشد نه تحصیلات حوزوی و فقهی. فرد مورد نظر من باید…با چنین کاری تصمیم گیری برای من کمی سخت می شود. مطمئناً افرادی که خود را کاندید کرده اند، طبق معیارهای من کم و کمتر می شوند و اینجاست که انتخاب آسان تر می شود. با این کار من در قدم اول به خودم خدمت کرد ه ام و در قدم دوم به جامعه خود و با این کار قسمتی از سرنوشت خود را تضمین کرده ام. این کار دو جنبه دارد یکی اخلاقی و یکی عقلانی. اخلاقی به این خاطر که من به فکر جامعه و مردم خود نیز هستم و در تصمیماتم، دیگران را نیز مد نظر می گیرم و عقلانی به این خاطر که منافع و آینده خود را درنظر گرفته ام.
لینک دهنده: متولد میزان

هیچ نظری موجود نیست: