Ads 468x60px

شنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۸

تذکرۀ الکابینه شرح حال شیخنا مولانا اتمر

آن داننده اسرار نهانی، آن صاحب موترهای آن چنانی، آن انکشاف دهنده روستا ها و دهات، آن در پی رشد معاش اهل معارفات، آن مسوول نظم عامه، آن ترسنده از سرک های خامه، وزارت کننده مستمر الشیخنا مولانا اتمر  از اکابر فاضله بودی. صاحب مناصب کامله بودی و روزگار بس دراز را وزیر داخله بودی، گویند آغاز کارش چنان بود که در آوان صباوت و صغارت دوستان را گفتی که من قرچه را دوست همی دارم.

(قرجه پرنده ای است کوچکتر از گنجشک و در کابلستان به وفور پیدا شود و بسی چست و چالاک باشد. توضیح از نگارنده.) دوستان گفتندی از بهر چه این مرغ خورد اندام را دوست همی داری؟ گفت از آن جايي که یک دم آرام نگیرد و هی از این شاخه به آن شاخه پرد. روزگار بعد که دوستان همی دیدند که شیخ اتمر مستمرا تبدیلا وزارتنا فی الکابینه، همچنان از یک وزارت به وزارت خانه دیگر همی پرد، به سر گفتارش پی بردند. نقل است که چون اندر وزارت انکشاف دهات بشد، فریاد بزد که یا مریدان من چنان دهات را انکشاف همی دهم که خلایق از شهر ها به دهات تشریف برند. چون چندی بگذشت دهات چنان خراب گردید که مردم از دهات به شهر ها فرار همی کردند. گفتند نه این گفتی که دهات آبادان گردانم! گفت چرا گفتم، ولی برای آبادان کردن هر چیزی نخست باید آن را ویران کرد و ما در حال، در مسیر خراب کردن هستیم. روایت است که داد همی زد که مرا در وزارت انکشاف دهات بسی دستاورد باشد. از آن جمله پروژه های همبستگی ملی که ما بسی در شارستان ها به پا کردیم و مردم از آن بسی خوش وقت اند. گفتند ما هم شنیده ایم که پروژه های بسی در شارستان ها کرده ای ولی چیزی که نکرده ای همبستگی ملی باشد که نه تنها همبستگی وجود ندارد که گسستگی وجود دارد. گفت مرام ما همان پروژه ها بود، مارا چه کار به همبستگی، وانگهی اگر همبستگی ملی گردد دیگر کسی پیرامون ما نگردد و مارا بارگاه از مریدان تهی شود. ادامه

هیچ نظری موجود نیست: