Ads 468x60px

پنجشنبه، دی ۲۹، ۱۳۹۰

فعالان جامعه مدنی و کارگاه آموزشی چندرسانه ای

امروز، به تاریخ 29 ماه جدی سال 1390، در دفتر مرکزی انترنیوز هشت تن از فعالان جامعه مدنی که از ولایات کابل، هرات، جلال آباد، قندهار و بلخ، برنامهء آموزش وبلاگ نویسی را موفقانه پشت سر گذاشتند.
این فعالان جامعه مدنی از تاریخ 25 با آمدن از ولایت های خود به منظور یادگیری مسائل چندرسانه ای یا مولتی مدیا برنامه های مختلفی را آموختند. این کارگاه آموزشی در برگیرندهء آموزش فیسبوک، وبلاگ نویسی، عکاسی، عکاسی ویدئویی و داستان سرایی دیجیتل می باشد.
امروز می بینیم که این فعالان جامعه مدنی با داشتن یک گروه فیسبوک، وبلاگ های گوناگون که درباره ی مسائل مختلف نوشته اند، عکسهای مختلفی که گرفته اند و خواهند گرفت و داستان سرایی به منظور نوشتن یک داستان خبری، آشنا شده اند. این کارگاه آموزشی می تواند آغاز نیک و فال خوش یمنی برای ایجاد پیوند میان فعالانی از گوشه های مختلف کشور برای آبادتر ساختن افغانستان باشد.

به امید برگزاری بیشتر این قبیل کارگاه ها!

سه‌شنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۰

سمینار علمی آزادی بیان و حقوق بشر




 
خانه فرهنگ افغانستان افتخار دارد که به ادامه فعالیت های فرهنگی مدنی خویش شما را  به سومین سیمینار علمی

" آزادی بیان و حقوق بشر " 

دعوت نماید. 

حضور همه نهاد های ملی و بین المللی ، نهاد های مدنی و فرهنگی ، فعالان حقوق بشر، رسانه ها ، فرهنگیان ، دانشجویان و ژورنالیستان ارجمند را گرامی میداریم.

با سخنرانی

  داکتر حفیظ الله شریعتی   

  استاد عزیز نوری     
    استاد حسن رضایی      

پنجشنبه 22 جدی- 1390،  ساعت 1 الی 3 عصر
تالار موسسۀ تحصیلات عالی کاتب، سرک شورا ، کارته سه ، کابل
برای معلومات بیشتر با 0796684401   در تماس شوید.

جمعه، دی ۱۶، ۱۳۹۰

داستان سحر گل، تصویری گویا از زندگی زنان افغانستان

بصیر آهنگ
سه شنبه 27 دسامبر 2011 میلادی پلیس ولایت بغلان جسد نیمه جان سحر گل دختر 15 ساله را از زیرزمین خانه شوهرش پیدا کرد. سحر گل که هفت ماه پیش در ولایت بدخشان به شوهر داده شده بود، پنج ماه در یک اتاق تاریک در زیر زمینی خانه شوهرش زندانی شده بود. پلیس بغلان گفته است که او به شدت از طرف شوهر وخانواده اش مورد لت وکوب قرار گرفته وشکنجه شده است.

مقامات پلیس ولایت بغلان به خبرنگاران گفته اند؛ پس از آنکه سحر گل تقاضای شوهرش در مورد خود فروشی را رد کرد، مورد غضب شوهر و خانواده اش قرار گرفت. سحرگل بلافاصله به شفاخانه شهر پلخمری در شمال افغانستان انتقال داده شد و آنجا بستری شد. نظر به گفته  داکتران شفاخانه پلخمری، انگشتان دست وپای چپ سحرگل توسط شوهرش کشیده شده، بازویش شکسته و از نگاه روانی نیز به شدت آسیب دیده است.

سحر گل اکنون برای معالجه به کابل انتقال داده شده و در شفاخانه ی تحت مراقبت های ویژه قرار گرفته است. ثریا دلیل سرپرست وزارت صحت عامه افغانستان به خبر نگاران گفته است که درمان سحر گل ممکن است ماه ها طول بکشد، ولی تاثیرات روانی ناشی از شکنجه وخشونت ممکن است برای همیشه در زندگی او باقی بماند. اما این تنها سحر گل نیست که در افغانستان به خاطر زن بودنش به چنین حالتی گرفتار می شود. داستان سحرگل تنها نکته ی از تراژدی های غمناک و درد آور زنان افغانستان است که اکنون چنین آفتابی شده است. بسیاری از داستانهای این چنینی زنان در افغانستان، به دلایل مختلف همیشه پوشیده می مانند و عاملان آن بدون کیفر.
به گفته فعالان حقوق بشر؛ داستان سحرگل نو عروس خرد سال که مورد خشونت خانوادگی  قرار گرفته است، نمونه ی فاحش نقض حقوق زنان درافغانستان است. گرچند پس از انتقال این نو عروس جوان در کابل روز سه شنبه هفته ی گذشته تعداد از مقامات دولت افغانستان و اعضای پارلمان این کشور در شفاخانه کابل از او عیادت نموده  وخواهان مجازات سنگین عاملان خشونت با او شدند و حامد کرزی رییس جمهور افغانستان نیز به وزارت داخله (کشور) دستور داد تا موضوع شکنجه این نو عروس خورد سال را مورد بررسی قرار داده و به صورت جدی پیگیری کند؛ اما گمان نمی رود این خواست ها و دستور ها به حقیقت بپیوندد. زیرا در سالهای گذشته نیزدر موارد مشابهی پرونده های  خشونت علیه زنان پیگیری نشده و عاملان آن بدون کیفر مانده اند. فعالان حقوق بشر در افغانستان می گویند؛ در ده سال گذشته عدم رسیدگی به پرونده های خشونت علیه زنان، موارد خشونت ونقض حقوق زنان را افزایش داده است.

هنگام عیادت مقامات دولتی در شفاخانه ی کابل؛ سحر گل جوان روی صندلی خرچ داری قرار داده شده بود ولی او حتا توان صحبت کردن را نداشت. سحر گل تلاش می کرد به بعضی از سوالات مقامات جواب دهد؛ اما او کلمات را به صورت ضد و نقیض ادا می کرد. از اینرو گمان می رود سحرگل از نگاه روانی به شدت آسیب دیده و امکان معالجه کاملش آنهم در افغانستان بعید از انتظار است.

قضیه خشونت با سحرگل به صورت گسترده در رسانه و محافل حقوق بشری افغانستان بازتاب پیدا کرده است. فعالان حقوق بشر که پیش از این نیز از نقض گسترده ی حقوق زنان در افغانستان و عمل کرد ضعیف دولت در قبال عاملان آن انتقاد کرده بودند؛ یکبار دیگر نگرانی شانرا از افزایش خشونت ها علیه زنان و بی میلی دولت در جهت رسیدگی به قضایای خشونت و نقض حقوق زنان اعلام نموده و خواهان رسیدگی جدی دولتی در قضایای خشونت علیه زنان شده اند.

دوشنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۰

بامیان؛ محاصره مرگ، بی توجهی و مسئولیت نا پذیری دولت


ضیا دانش

مناطق مرکزی افغانستان بخصوص ولایت بامیان از ده سال بدینسو یکی از امن ترین مناطق کشور به حساب می رود و شهروندان این مناطق نقش مهمی در تثبیت و تحکیم پایه های افغانستان پسا طالبان داشته اند. هرچند در گذشته نیز این مناطق همواره مسولیت شهروندی خود را در قبال رویدادهای کشور بخوبی به انجام رسانیده است و از امن ترین مناطق کشور برای شهروندان داخلی و خارجی بود ه است.
امنیت خوب و مثال زدنی ولایت بامیان طی ده سال، نشان میدهد که مردم بخوبی در کنار دولت به انجام تکلیف و مسولیت های شهروندی خود پرداخته اند. مقامات دولتی و خارجی طی سفرهای مکرر که به این ولایت داشته اند، از امنیت خوب و ستودنی آن تمجید و ستایش کرده اند و حتی بدون محافظ به نقاط مختلف آن سفر کرده اند.
مشارکت گسترده مردم این ولایت در انتخابات مختلف ریاست جمهوری، پارلمانی، شوراهای ولایتی و نیز درخشش شاگردان این ولایت در عرصه معارف و رشد کمی و کیفی آن، نشان میدهند که حس مسولیت پذیری و تعهد به سرنوشت کشور و مسایلی ملی، جایگاه خاص و برازنده ی در زندگی سیاسی و ملی این مردم دارد.
بامیان فقر گسترده و بی توجهی دولت
آغاز انتقال مسولیت های امنیتی از بامیان؛ولایتی که به گفته مقامات دولتی نه تجهیزات کافی در اختیار نیروهای امنیتی مستقر در آن قرار دارد و از لحاظ کمی این نیروها جواب گوی وسعت جغرافیایی آن نیستند، خود نشان از اعتماد و اطمینان داخلی و جهانی به همکاریها و همراهی های گسترده ی مردم آن است و این نکته را بیان میدارد که می شود در عرصه های مختلف روی مردم آن به عنوان یک همکار و همراه در سپری کردن روزهای دشوار افغانستان حساب کرد اما نکته ی که دولت مردان داخلی و تمویل کنندگان خارجی نیز بدان اعتراف و اذعان دارند، این است که رابطه میان دولت و شهروندان در مجموع مناطق مرکزی بخصوص ولایت بامیان، یکسویه و یکجانبه است؛ به این معنا که علی رغم تلاشهای گسترده ی شهروندان در انجام مسولیت های شهروندی شان بخصوص همکاری گسترده با دولت و حضور درصحنه، دولت به کوچک ترین مسولیت خود در قبال این بخش از شهروندان کشور توجهی نکرده است.
روند تقریبا تعطیل بازسازی و تخصیص کم ترین بودجه برای این نقاط، نشان میدهد که برعکس انتظارات، این همکاریها منجر به بی توجهی دولت و فراموشی این مناطق شده است. مقایسه در آمار بودجه های اختصاصی ملی و بین المللی در مورد بامیان، نشان میدهد که در مقایسه با بسیاری از ولایات دیگر، بخصوص مناطق نا امن کشور، هیچ گونه تناسبی میان نیازهای مناطق مرکزی به صورت عام و بامیان به صورت خاص با این بودجه ها و امکانات در نظر گرفته نشده و اکثریت قریب به اتفاق وعده های کذای مقامات دولتی بخصوص شخص رییس جمهور، صرف گرفتن رای مردم و فریفتن آنها بوده است.
برای خواندن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید.