Ads 468x60px

چهارشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۹

رفيع، تاوان گناهان چه كسي را پس مي دهد؟؟؟

نویسنده: جهانشاه جاوید


باز هم عدالت قرباني مصلحت انديشي هاي سياسي دستگاه حاكم در افغانستان شد. حادثه تيزاب پاشي بر رزاق مامون نويسنده نام دار افغاني، يك بار ديگر بازگوي نوعي از تبعيض قائل شدن و پايمال شدن حقوق انساني اتباع جامعه توسط سردمداران قدرت است. هر چند بسياري از مطبوعات و رسانه ها از پرداختن به جزئيات اين حادثه سر باز زدند و از افشاي حقايق پشت پرده چشم پوشي كردند؛ اما غافل از اين كه ماه هيچگاه پشت ابرها، پنهان نمي ماند.
بسياري از مردم، همكاران، نزديكان،دوستان و آشنايان آقاي رزاق مامون به خوبي از نوع روابط ميان او و زهرا موسوي گوينده اخبار و مسئول برنامه هاي سياسي طلوع، آگاهي دارند؛ سابقه كاري اين دو، روابط نزديك، همراهي زهرا موسوي با رزاق مامون در تمامي برنامه ها، گشت و گذار، خريدهاي مشترك و مهماني هاي مشترك، همه حاكي از نزديكي اين دو فرد است، روابطي كه با آمدن زهرا موسوي از ايران به افغانستان از سال2001 تا قبل از حادثه تيزاب پاشي، جريان داشته است.

بحث بر سر روابط و دوستي زهرا موسوي و رزاق مامون از اين جهت حائز اهميت است كه خانم موسوي با وجود اين كه ازدواج كرده است، تن به رابطه اي نامشروع داد كه نتيجه اين رابطه، در يك جامعه اسلامي با مشخصه هاي فرهنگي اسلامي و ارزش هاي فرهنگي خاص، سبب چنين رخدادي شد؛ البته چنين مسائلي تنها مختص به افغانستان نيست؛ بلكه فساد اخلاقي افراد متاهل در همه جاي جهان، هميشه دردسر ساز بوده است و بر اين اساس در كشوري مانند افغانستان طبيعي است كه تخطي هاي اخلاقي، عواقبي بس بدتر و خطرناك تر از آن چه ما شاهد بوديم، داشته باشد.

اعترافات اوليه رفيع نام، همسر زهرا موسوي نشانگر دفاع از غيرت مردانه و پاسخي به هرزه بيني هاي اخلاقي رزاق مامون بود و در نهايت اين كار سبب رسوايي اخلاقي نويسنده نام دار كشور و زهرا موسوي كارمند تلويزيون طلوع شد؛ اما آن چه كه جاي نگراني است، برخورد نابخردانه جناب آقاي كرزي در واكنش نشان دادن به اين قضيه بود. اول اين كه جناب رئيس جمهور با واكنش نشان دادن نادرست در برابر قضيه، يك بار ديگر قانون و عدالت را زير پا كرد؛ زيرا از نظر همگان در كشوري كه قانون هيچگاه اجرا نشده و اشخاص خود مجبور به دفاع از حقوق انساني خود با استفاده از گرينه هاي ديگري مي شوند؛ مشخص شده است كه بي گناه، هميشه متهم خوانده مي شود، بي گناه مجازات مي شود و مجرم با خيال خوش و آسوده از بند رهايي مي يابد، تقديس مي شود، حرمت گذاري مي شود و نامش ورد زبان ها؛ اما بي گناه پشت ميز بازجويي، شكنجه، اعتراف گرفتن ها، پشت ميله هاي زندان و آخرش هم دچار مرگ ناشي از افسردگي مي شود.

جناب كرزي مخارج تداوي نويسنده نام دار كشور را به عهده مي گيرد؛ نويسنده اي كه با بي بند و باري هاي اخلاقي خود، چند خانواده را از هم پاشاند و اما همان فردي كه سال ها تحت شكنجه رواني و رفتاري جناب رزاق مامون قرار گرفته باز هم قرباني شد نه از يك سو كه هم از سوي آن نويسنده نام دار و هم از سوي حكومت كشورش؛ بر روي هر دو فرد تيزاب پاشيده اند؛ اما گناهكار براي تداوي راهي هندوستان شد و بي گناه و مظلوم با همان چهره تخريش شده و آسيب ديده چون جنازه اي در بازداشتگاه.

مساله بعدي اعترافاتي است كه از رفيع گرفته شده؛ اما اين اعترافات بيان گر عملكرد دستگاه قضايي كشور در قبال رخ داد است. رفيع در آغازين لحظه اعتراف به انگيزه دفاع از مسائل ناموسي اشاره كرده؛ سي دي هاي پخش شده از مكالمات تلفني خصوصي عاطفي از رزاق مامون و زهرا موسوي كه توسط خانواده رفيع به بيرون درز كرده، نشان آشكاري از رسوايي اخلاقي اين دو فرد است و سند محكم و قاطعي براي نهادهاي قضايي؛ اما تا هنوز حكمي براي دستگيري زهرا موسوي و رزاق مامون صادر نشده است. اگر بي بند و باري اخلاقي براي دختران ازدواج نكرده و يا زنان بيوه، كار را به زندان بادام باغ مي كشد، پس چرا براي اين دو فرد گناهكار و متاهل چنين نيست؛ آيا ارزش شهروندان افغانستان در مقابل قانون چنين است؟ آيا هر كس صاحب نام و رسمي بود؛ اما خائن و گناهكار بايد از نگاه قانون به دور باشد؟ آيا فقط قانون بايد تنها و تنها براي شهروندان درجه پايين كشور تطبيق شود؟ و هزاران سوال ديگر!

مساله بعدي متوجه نقش رسانه ها در بازتاب اين رويداد است. رسانه هاي افغانستان بسيار محافظه كارانه، غير اخلاقي و نامنصفانه با اين قضيه برخورد كردند. يكي از دلايل اين ادعا، عدم پوشش خبري درست از اين قضيه بود. حقايق ناگفته باقي ماندند. آن هم از سوي رسانه هايي كه از بدو تاسيس، همگي ادعاي خبر رساني صريح، شفاف، بدون غرض ورزي و صادقانه را دارند.

خانواده رفيع در حاليكه از قضاوت نهادهاي قضايي نگران و در عين حال دچار نوعي نااميدي هستند؛ اسناد در دست داشته را افشا و يك كاپي از آن را در اختيار تمام رسانه ها مي گذارند؛ اما هيچ رسانه اي حاضر به نشر سندي گويا و حقيقي نشد. روابط كاري مامون با رسانه ها، مصلحت نگري هاي رسانه اي ، مافياي رسانه اي و رسانه هاي سياسي و غير مستقل داخلي؛ البته منظور از جرايد و رسانه هاي سمعي – بصري در داخل كشور است، باعث شد تا اين قضيه مسكوت و سرپوشيده باقي بماند؛ همان طور كه قضيه قتل مشكوك حامد نوري، خبرنگار تلويزيون ملي چنين شد. حتي بعد از قتل حامد نوري با اين كه سرنخي از روابط نامشروع اين خبرنگار و انتقام گيري خانواده زني كه با او رابطه داشته، برملا گشت؛ اما رسانه ها از بازگويي و انتشار اين خبر سر باز زدند.

حال به چنين رسانه هايي چه نوع رسانه اي را مي شود، اطلاق كرد؟ و اين كه اگر قرار باشد بر سر اين مسائل به ظاهر كوچك، رسانه ها، اعتبار خود را زير سوال ببرند، پس مردم حق دارند كه فكر كنند در افغانستان هيچ رسانه مستقلي وجود ندارد و صاحبان رسانه ها به جاي اطلاع رساني دقيق در پي استفاده هاي سياسي- اقتصادي خود از مجراي ابزارهايي چون ابزارهاي رسانه اي هستند.

حادثه تيزاب پاشي بر رزاق مامون كار رفيع همسر زهرا موسوي است كه پس از ده سال ازدواج، تازه متوجه روابط نه ساله همسرش و رزاق مامون شده است؛ اما تيزاب پاشي بر رفيع جاي سوال بزرگي است؛ هر چند رفيع در اعترافات گفته است كه براي نجات جان خانواده و همسرش اين كار را تحت فشار دولت ايران، انجام داده است؛ اما اين اعترافات، زواياي ناپنهان ديگري داشته است. زهرا موسوي تحت حفاظت هاي شديد امنيتي كه از سوي دوست جديد اش، نحيب الله كابلي برايش اتخاذ شده، راهي مي يابد و همسرش رفيع را تهديد به اين مي كند كه اگر پاي مسائل ناموسي را به ميان بكشد و از روابط نامشروع او و مامون صحبت كند، جان خانواده اش؛ يعني پدر، مادر، خواهران و برادرانش در خطر است؛ از همين رو، رفيع به جاي اين كه اين بار خانواده اش را قرباني اين بلا، كند، تيزاب پاشي بر روي خود را بر عهده مي گيرد؛ در حاليكه تيزاب پاشي بر رفيع، كار همسرش و دوستانش بوده كه در انتقام به تيزاب پاشي بر مامون صورت گرفته است و حضور نجيب الله كابلي در اين قضيه و بردن نام ايران به عنوان عامل دخيل در قضيه، جاي بحث ديگري را مي طلبد.

صحبت هاي رفيع نشان مي داده كه رابطه خوبي ميان او و همسرش برقرار نيست، يك شبانه روز، زهرا موسوي در خانه نجيب الله كابلي مهمان بوده است، ميهماني يك زن شوهردار بدون اطلاع همسرش؛ چه چيزي را بازگو مي كند؟ و چه حالي به همسري دست مي دهد كه در خطرناك ترين مناطق به خاطر تامين و امرار معاش خانواده كار مي كند؛ اما با خيانت همسرش، مواجه مي شود؛ اما اكنون اين مرد بيمار با سرنوشتي نامعلوم، پشت ميله هاي زندان است. خانواده اش از هم پاشيده، پدر و مادرش در معرض تهديد به خاطر افشاي اسناد روابط عاطفي عروس شان به همراه نويسنده نام دار كشور، همسرش غرق در لذت شهوت و جسمي بيمار و رواني خسته از اين همه دروغ و ريا در پشت ميله هاي زندان.

گناهكار اصلي كيست؟ نويسنده اي كه با رسوايي اخلاقي اش، بنياد چند خانواده را از هم مي پاشد؟ زني كه تن به فساد اخلاقي مي دهد؟ رسانه هايي كه بر اين قضيه، سرپوش مي گذارند، حكومتي غير عادل؟ يا مردي رنجور كه به خاطر آبروي بر باد رفته اش، اقدام به انتقام گيري مي كند؟

هیچ نظری موجود نیست: