Ads 468x60px

یکشنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۷

نهرین یا نارین (بحثی در جغرافیای تاریخی نارین)

از استاد طغیان ساکایی

نام نارین در تاریخ معاصر افغانستان هنگامی بالا گرفت که در عصر محمد ظاهر شاه مقر یکی از دسته های نظامی دولت قرار گرفت. فرقه 20 نام نارین را به اقصای کشور برد. جوانان بسیاری از هر گوشه کشور، خدمت زیر بیرق را در اینجا سپری کرده و خاطرات بسیاری را با خود برده اند.

چرا دولت وقت، نارین را برای استقراریکی از نیرو های نظامی اش امتخاب کرده بود؟ در حالی که نارین هیچگاهی شهر مهم و بزرگی نبوده است. بازار نارین برای تکافوی اعاشه یک فرقه عسکری کوچک بود. هنگامیکه نادر خان یاد داشت هایش را در باره قطغن و بدخشان می نوشت، نارین حاکم نشین درجه دوم بود و چال و اشکمش از علاقه داری های آن بوده است. بازار نارین 100 دوکان داشته و در اطراف آن یکصد خانه از مردم زندگی می کرده اند. در همین دوره طبق ادعای نویسنده رهنمای قطغن و بدخشان"چون قوم برکه و تیموز ازبکیه در علاقه نهرین و چال و اشکمش آباد هستند، بنا بران نهرین را برکه و تیموز هم می گویند."1

اما نارین موقعیت سوق الجیشی خوبی را در طول تاریخ دارابوده است. نارین درست بر سر یک سه راهه بزرگ قرار داشت. راه بدخشان به کابل و بلخ به کابل، در این منطقه تلاقی می کرد. یعنی فرقه نارین می توانست هم ترکستان را زیر نظر داسته باشد و هم قطغن را. شاید به همین خاطر بود که فرقه نظامی 20 در همین منطقه استقرار یافت. و اسباب مشهور شدنش را مساعد کرد.

به هر صورت با این مقدمه می رویم بر سر اصل مطلب که تغییر نام نارین به نهرین است. من نخستین بار نام نارین را به شکل نهرین، در کتاب رهنمای قطغن و بدخشان یافتم. اما نمی دانم که نادر خان این کلمه را نهرین ضبط کرده است، یا آقای برهان الدین خان کشککی که به همت او این کتاب اقبال چاپ یافته است.به گمان من که پس از آن، این کلمه در سوانح این منطقه به شکل نهرین مورد استعمال قرار گرفت.اما خوشبختانه کلمه نارین به شکل اصلی آن در زبان مردم وجود دارد.

من کلمه نهرین و نارین، هردو را در فرهنگ ها و کتب تاریخ و جغرافیا جستجو کردم. کلمه نهرین به کسر (راء) هیچ معنایی ندارد وهیچ جایی هم بدین اسم مسما نیست. اما نارین را در برخی از کتب لغت و تاریخ و منابع مختلف یافته ام که در ذیل عرضه می شود.

در بابر نامه نارین به همین شکل اصلی اش( نارین)آمده است. 2 و اما در تذکره همایون و اکبر، نارین بدون (ی) آمده است که به کسر (راء) خوانده می شود. ظاهراً در لهجه بایزید بیات(نویسنده این اثر) مشکل کمبود(ی) وجود دارد. چ.ن ایشان کلمه پنجشیر را نیز بدون (ی) می نویسند. او در باره نارین نوشته است:"نارن موضعی است از ولایت بدخشان که از آنجا یک راه به بلخ می رود و یک راه به کابل."3 چند بار دیگر نیز از نارین در این کتاب تذکر رفته است. و یکجا در یک پاورقی تذکری رفته است که طبق آن معلوم می شود که در کتاب اکبر نامه این کلمه "ناری" ضبط شده است. ولی کتاب اکبر نامه دستیاب نشد که ضبط اصلی آن ملاحظه می شد.

در افغانستان حد اقل دومنطقه دیگر نیز نارین نام داشته است.عبارت "حد اقل" را برای آن آوردم که در جغرافیای افغانستان هنوز تحقیقات لازم صورت نگرفته است و ما این کشور را به درستی نمی شناسیم. یکی از اساتید دیپارتمنت ترکی دانشکده ادبیات دانشکاه کابل گفتند که در حدود المار یا قیصار فاریاب یک دهکده به نام نارین وجود دارد. همچنان در کتاب "افغانان" نوشته مونت استوارت الفنستون، ضمن یاد کرد از قوم کاکر و دره های مسکون آنان در جنوب و شرق کشور آمده است که:"... در میان کوهها، دره های بسیار است که مشهور ترین آنها تور مرغه، برشور، نارین، توگی و هونا است."4

واما در بیرون از افغانستان، مناطق و قلاع بسیاری نام نارین را بر خود دارند، به قرار ذیل:

1- سلطان محمود غزنوی در یکی از لشکرکشی هایش به هندوستان به قلعه نارین در آن سرزمین حمله کرد.

در تاریخ روضة الصفا آمده است که درسال(400 هجری) سلطان عازم قلعه نارین در هند گردید و آن را پس از جنگ به دست آورد و بت هایش را شکست.5

2- نارین یکی از استان های قرغزستان و همین حالا به همین نام معروف است.

3- درشهرستان میبد یزد درایران بر فراز یک تپه خاکی قلعه یی است که آن را نارین قلعه می نامند.6

4- یک نارین قلعه دیگر در اصفهان است که آن را نارنج قلعه نیز می گویند. 7

5- نارین قلعه نام قلعه یی است در قسمت غرب بغداد. 8

6- نارین آباد از دهات دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان یزد در ایران است. 9

7- گمان من بر این است که تپه نارنج در جوار شهدای صالحین که سال گذشته حفاری شد و از آن یک استوپه بودایی نمودار گردید ، نیز تپه نارین نام داشته که به مرور زمان مانند نارنج قلعه اصفهان به تپه نارنج تغییر کرده است.

واما در فرهنگ ها واژه نارین چنین معنی شده است:

1- در فرهنگ ترکی استانبولی – انگلسی – فارسی این کلمه به معنی ریز، نازک ، نرم و لطیف آمده است و اصل کلمه ترکی است. 10

2- در لغت نامه دهخدا نیز این کلمه به معنی تر و تازه ، روشن و صاف آمده است و بعد نارین یک کلمه مغولی دانسته شده و در باره اش آمده است که: " به خزانه محتوی جواهرات و زر سرخ که زیر نظر مستقیم سلطان وقت بوده است نارین می گفته اند"11 و باز در لغت نامه آمده است که نارین دژ، دژی است که در درون دژ دیگر باشد ، بالاحصار نیز به همین معنی است و نیز به معنی دژی که بالای کوه باشد و در باره نارین قلعه هم آمده است که در قلعه هایی که چند تو ست ، قلعه درونی که از همه خورد تر است، نارین قلعه گفته می شده است.12

واما واقعآ چرا نام نارین درجغرافیای قدیم نیست ؟ شاید این نام در طول تاریخ یک یا چند بار تغییر کرده است . در مسالک و ممالک اصطخری که در اوایل قرن چهارم تحریر شده است ، آمده : و شهرهای تخارستان این است : خلم، سمنگان، بغلان، سکلکند، وروالیز، ارهن، راون، طالقان، سکمیشت، روب، سرای عاصم، خست، اندراب، مذر، کاه. 13

و باز نویسنده صورةالارض، آنرا چنین تکرار کرده است: اما شهر های طخارستان، خلم، سمنگان، بغلان، سکلکند، وروالیز، ارهن، راون، طالقان، سکیمشت، روا، سرای عاصم، خسب، اندراب، مذر و که است. 14

در هردوی این جغرافیا، پس از "روب" یا"روا" سرای عاصم و بعد خوست و اندراب ذکر شده است. و موقعیت جغرافیایی سرای عاصم نیز مانند برخی دیگر از شهر هایی که نامشان در جغرافیای قدیم آمده معلوم نیست. پس به گمان اغلب، سرای عاصم در کتب مسالک و ممالک و صورةالارض، همین نارین کنونی است. شاید این منطقه پیش از اسلام کدام نام دیگر داشت، و با آمدن اسلام، عاصم نامی همان قلعه کهن نارین را آباد کرد و نام خویش را بر آن گذاشت. اعراب به نام خویش خانه های مجللی می ساختند. چنانکه در عصر حضرت عثمان بن عفان، احنف بن قیس هنگامی که در مرو رود بود، در ده فرسنگی این شهر کوشکی ساخته و نام خویش را بر آن گذاشته بود. 15( کوشک احنف بن قیس.)

خلاصه کلام اینکه: نارین به قلعه ای اطلاق می شده است که در میان قلعه دیگر موقعیت می داشته. یعنی بالاحصار. ودر نارین چنین قلعه ای وجود داشته. به خاطری که این منطقه در یک سه راه بزرگ موقعیت داشته است. اعراب این منطقه را سرای عاصم نام دادند. زیرا عاصم نامی به جای نارین قلعه کهن، در اینجا سرایی بنا کرد. ولی مردم نام قدیم زادگاه شان را فراموش نکردند.

در عصر امیر امان الله خان این منطقه را "برکه و تیموز" هم می گفته اند. و پس از آن بنا بر اشتباه خواص، به نهرین تغییر شکل داده، اما در زبان مردم هنوز گونه درست آن (نارین) متداول است. گویا مردم قصد کرده اند که هر نامی را که دیگران بر سرزمین شان می گذارند، بگذارند؛ و اما خود شان نام زادگاه شان را از یاد نخواهند برد.

در جغرافیای نارین کنونی مناطقی هست که اگر تحقیقات ادامه یابد، همان نارین قلعه کهن کشف خواهد شد. چند جا به گمان من قابل دقت است:

1- هنگامی که می خواهید از اره کش به سوی شهر نارین بروید؛ در حدود گرماب، در چپ سرک، منطقه ای بنام" کهنه قلعه"، موقعیت دارد.

2- وباز از نارین وقتیکه می خواهید به سوی برکه سفر کنید، نارسیده به شورچه، باز یک منطقه بنام" قلعه" است و گذشته از شورچه به "کافر دره" می رسید. این نام ها قابل دقت اند.

3- در منتها الیه دره جلگه دو تا تپه؛ یکی در قریه ماسان و دیگر در حدود چارده، بنام "کافر قلعه" معروف اند. و ظاهراً نام یک "کافر قلعه" دیگر را در آغاز دره جلگه شنیده ام. و باز منطقه ای بنام "حصار" در بین چنار دره و شین دره موقعیت دارد.

4- در نارین از منطقه ای بنام "قندزک" نیز خبر داده می شود. اما تا کنون موقعیت آن معلوم نیست.خوانندگان می توانند مرا در این زمینه کمک کنند.

پاورقی ها:

1) محمد نادر خان، رهنمای قطغن و بدخشان، به کوشش برهان الدین خان کشککی، کابل، ص 133.

2) بابر نامه، به کوشش شفیقه یارقین، اکادیمی علوم افغانستان، کابل 1386 ، ص 153.

3) بایزید بیات، تذکره همایون واکبر، به اهتمام محمد هدایت حسین، کلکته 1360 هق، ص 102.

4) مونت استوارت الفنستون، افغانان، ترجمه محمد آصف فکرت، مشهد 1379، ص 399.

5) محمد بن خاوند شاه، روضة الصفا، تهذیب و تلخیص دکتر عباس زریاب، چاپ اول، تهران، بهار 1375، ص594.

www.irandeserts.com 6)

7) همانجا

8) لغتنامه دهخدا، ذیل واژه نارین.

9) همانجا.

10) دکتور قدیر گلکاریان، فرهنگ ترکی استانبولی- انگلیسی- فارسی، تهران 1343، ذیل واژه نارین.

11) لغتنامه دهخدا، ذیل واژه نارین.

12) همانجا، ذیل واژه های نارین دژ و نارین قلعه.

13) ابو اسحق ابراهیم اسطخری، مسالک وممالک، به اهتمام ایرج افشار،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، صص216-217.

14) ابن حوقل، صورةالارض، ترجمه دکتور جعفر شعار، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ص 181.

15) ابو محمد احمدبن اعثم کوفی، الفتوح، تهران 1380 ، ص 285.

هیچ نظری موجود نیست: