Ads 468x60px

جمعه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۷

چرا مردان به رای زنان نیازمند استند؟

منبع: نوشته های زبیده اکبر


چاپ اول: نیویارک کال- ۱۷ اکتبر ۱۹۱۳

منبع: هلن کلر


تعداد زیادی از مردم اظهار میکنند که خطر زن در دم در های ما است. من به این هیچ شک ندارم. در واقع من فکر میکنم خطر زن قبلا وارد خانه های ما شده است. تعداد زیادی از مردان در پشت میز صبحانه با این خطر روبرو استند. و مهم نیست چقدر وانمود کنند کر استند میتوانند صدایش را در حالیکه در برابرشان نشسته و حرف میزند بشنوند.

زنان بر حقوق الهی- پا برجا و بیع ناپذیر شان تاکید میکنند. گاهی میخواهیم این کلمات و اصطلاحات معقول نباشند. وقتی انسان به این کلمات و اصطلاحات فکر میکند به این نتیجه میرسد که هیچ حقی الهی- پا برجا و بیع ناپذیر نیست. حقوق چیز هایی استند که هنگامی که قدرتمند استیم آنها را به دست می آوریم و مشروع میسازیم. مردان صدا ها سال جنگیدند تا حقی را که حالا الهی - پا برجا و بیع ناپذیر میخوانند بدست آوردند. امروز زنان طلب حقی را میکنند که فردا هیچ کسی حق زیر سوال بردن آنها را نخواهد داشت.


هر انسان هوشیار و خردمند میتواند بفهمد که افکار کهنه و رسم ها و عرف ها کمرنگتر میشوند و در برابر ذهن پرسشگر عصر نو قرار دارند. زمان این رسیده است که با در نظر داشت شرایط و دیدگاه های نو به مسایل انسانی نگاه کنیم. و این سنت که مرد ارباب طبیعی سرنوشت بشر است یکی از اولین عرف هاییست که از این بررسی آسیب پذیر خواهد بود.


نادان ترین انسان میتواند ببیند که این دنیا پر از نادرستی ها و اشتباهات است. ما از فرصت ها و امتیازات خود استفاده درست نمیبریم. ما باید ترتیب زندگی را دوباره بسازیم و برای این به ابزار جدید نیاز داریم. یکی از دلایل اصلی این هرج و مرج این است که جهان میخواهد تنها با نیم نفوسش کنار بیاید. نیروی زن که میتواند برای بهتر ساختن این دنیا برای انسانیت بکار برده شود مورد استفاده قرار نمیگیرد. بگذارید ببینیم رای زن چگونه خواهد توانست مشکل نبود زندگی خوب و هوشمندانه در این دنیا را حل کند.

وقتی زنان رای بدهند میتوانند از خود در برابر قوانینی که مردان بوجود آورده اند حمایت کنند. این قوانینی که مردان بوجود آورده اند قوانینی ضد زن استند و به نفع خود مردان تمام میشوند. بعضی افراد دوست دارند تصور کنند که طبیعت جوانمردانه ی مرد او را وادار خواهد کرد با زن برخورد انسانی داشته باشد و از حقوق او حفاظت و حمایت کند. بعضی از مردان از زنان حمایت میکنند. ما میخواهیم زنان حق حفاظت از خود را داشته باشند مرد را یکباره از این مسوولیت ملوک الطوایفی آزاد سازند.


قدرت سیاسی امور ایالت را شکل میدهد و بسیاری از رابطه های روزانه انسانها با یکدیگر را مشخص میسازد. شهروندی که رای خود را دارد سازنده سرنوشت خود است. زنان که این قدرت را ندارند و شاید «محافظین طبیعی» هم ندارند. این زنان در امان قوانینی استند که مردان بوجود آورده اند. و تجربه نشان میدهد که این قوانین اکثرا برای زنان منصفانه نیستند. قانون برای حفاظت و حمایت از زنانی بوجود آورده شده اند که پدر و شوهر دارند. این قانون از زنانی که کار میکنند و تنها مدافعینشان پولیس ایالت است حمایت نمیکند.


مزد زنان در بعضی ایالت ها متعلق به شوهران و پدرانشان است. زنان نمیتوانند ملکیت داشته باشند. این دموکراسی پدر را تنها و یگانه صاحب طفل میداند. باور دارم که مرد میتواند حتی اطفال تولد ناشده را ملکیت خود حساب کند.


نیاز شدید اقتصادی زنان را وادار کرده است تا حق رای بخواهند. وظیفه بسیار مهم و حیاتی تربیت اطفال به اکثریت زنان واگذار شده است. اما زنان معلم نه مزد کافی دارند و نه حق رای که باعث میشود از نگاه سیاسی این زنان بی ارزش و بی مصرف باشند.

یک سازمان زنان در نیویارک میخواستند از یک قانون گذار پول بگیرند. ۵۰۰۰ زن درخواست برای این پول را امضا کردند تا بتوانند پول را بدست بیاورند. پس از یک مدت انتظار زنان از مرجعی که میتوانست به آنان پول بدهد تقاضا کردند تا درخواست شان در در نظر بگیرد و برایشان جواب بدهد. رییس مرجع ادعا کرد که چنین درخواستی به دست او نرسیده است. زنان یاد آور شدند که ۵۰۰۰ زن این درخواست را امضا کرده اند. رییس مرجع به زنان گفت درخواستی که ۵۰۰۰ زن آنر امضا کرده اند ارزش کاغذی را را ندارد که در آن درخواست را نوشته اند. او از زنان خواست تا حد اقل از پنج مرد بخواهند این درخواست را امضا کنند و در آنصورت او خواهد توانست به درخواست رسیدگی کند.

به این دلیل است که ما حق رای میخواهیم. ما نمیخواهیم امضای ۵۰۰۰ زن معادل امضای ۵ مرد باشد.


اکثریت زنانی که نیاز دارند حق رای داشته باشند زنان کارگر استند. پس از انقلاب صنعتی تغییرات بزرگی در دنیا اتفاق افتاده است. در بازار کار ماشین آلات جای انسان ها را گرفته اند. زنان و مردان وادار شده اند خود را به نظام جدید تولید و توزیع عیار کنند. ماشین آلات امروز بیشتر از هر زمانی بازار های کاری را استثمار کرده اند. از اثر این انقلاب در این تقلای ترسناک برای هستی زنان و کودکان بیشتر از مردان رنج میبرند. فشار های اقتصادی باعث میشود زنان به تن فروشی بپردازند.

با اینحال زنان در مورد شرایطی که در آن زندگی میکنند و رنج میبرد هیچ حرفی برای گفتن ندارند.

در درماندگی آنها باید سختی هایی را که آنها را به سوی تنزل و بدبختی میکشاند تحمل کنند. آنها نباید دست خود را برای دفاع از خود در برابر روند خشن و فلج کننده بلند کنند. روندی که در آن ذهن و جسم زن از رشد باز میماند و باعث مرگ یا پیری قبل از وقت زن میگردد.

مردان کار گر از درماندگی زنان کارگر رنج میبرند. مردان باید در دفاتر و فابریکه ها با زنانی که نمیتوانند با کمک قانون بجا و درست از خود حمایت کنند رقابت کنند. مردان باید با زنانی که در شب های تاریک با چراغ های کم نور در خانه های خود کار میکنند و با یک پا گهواره شور میدهند رقابت کنند.


به نفع همه است تا این این نظام تک قدرتی- یک طرفه و احمقانه پایان بیاید و همه حق رای داشته باشند.


قوانینی که مردان بوجود آورده اند نه تنها بر ذهن بلکه بر جسم زن حکومت میکنند. دولت ها و مکاتب یک دیدگاه ستیزگر عام را بوجود می آورند و به آن قوت میبخشند. یک دیدگاهی که جنگ را همیشه ممکن میسازد. تاریخ- افسانه و شعری که مرد نوشته است جنگ را مستاید و تجلیل میکند. عشق به وطن تبدیل به میهن پرستی شده است. میهن پرستی که مردان جوان را تشویق میکند جان خود را فدای رهبران ملت خود کنند. تا زمانی که مکاتب ما دیدگاه هایی از اینگونه را تقویت و حمایت کند جنگ ها همچنان ادامه خواهند داشت.


زنان ارزش و قیمت زندگی انسان را آنگونه که هیچوقت مردان نخواهند دانست میدانند. زنان رنج برده اند و قربانی داده اند. من باور دارم زنان از حق رای خود برای جلوگیری از جنگ و برای ویران ساختن دیدگاه هایی که دلایل جنگ اند استفاده خواهند کرد. انها به دیگران خواهند فهماند که عشق به وطن یعنی خدمت صادقانه به وطن. آنان به اطفال یاد خواهند داد تا به قهرمانان صلح احترام بگذارند نه به قهرمانان جنگ.


اساسا زنان اجتماعی تر از مردان استند. زنان به همه ی خانواده می اندیشند در حالیکه مردان بیشتر فردگرا استند. آگاهی اجتماعی در زنان محکم تر و نیرومند تر از مردان دیده میشود. حل سوالات زیادی به کمک زن و تجریبات اجتماعی او ممکن است. سوالاتی مربوط به امنیت زن در کار و زندگی و حق اطفال زن را زن میتواند پاسخ بگوید.


در عین حال توانایی هایی ویژه زنان اساس بحث ها و جدال هایی شده اند که مخالف حق رای زن استند. در این مورد که زنان نقش مادری را دارند هیچ سوال و شکی وجود ندارد. و نمیتوانیم نقش پدری مرد را انکار کنیم. اما هیچ کس نمیتواند ببیند که نقش پدری مرد باعث نمیشود او حقوق شهروندی کمتری داشته باشد و یا شهروندی ناتوان و ضعیف به حساب بیاید. من ادعا نمیکنم که فرق اساسی بین زن و مرد وجود ندارد. تفاوت هایی بین مرد و زن وجود دارد و برای دانستن این تفاوت باید صدای زن را سرکوب نکنیم.

من باید فکر کنم که طبیعت جوانمردانه مرد باعث خواهد شد تا طبقه ضعیف تر را از زیر سلطه خود خارج کند. البته عجیب به نظر میرسد گه مرد وقتی حق رای را برای خود میگرفت به این فکر نیافتاد که این حق را با شریک محبوب خود قسمت کند.

من وقتی به این که چرا مرد این حق را با زن قسمت نکرد فکر میکنم در این برخورد مرد با زن ستمگری مرد را میابم. ستمگری در مقابل زن. ستمگری ی که ماسک جوانمردی پوشیده است. لطفا دچار سو تفاهم نشوید. من نمیگویم جوانمردی مرد قبیح است و نمیخواهم از فضیلت این جوانمردی بکاهم. آنچه که از جوانمردی باقی مانده است خوب است. اما مشکل اینجاست که جوانمردی کافی نیست و به همه نمیرسد. تقریبا تمام فرصت های تحصیلی و سیاسی را که زن دارد بوسیله یک راه پیمایی و جنگ بدست آورده است. نه از حاصل جوانمردی مرد.


پس از آنجاییکه جوانمردی مرد ما را با شکست روبرو کرده است باید کمی تکان بخوریم و ببینیم خود برای خود و به برای مرد که به رای ما نیاز دارد چه میتوانیم بکنیم. قبل از همه باید منظم شویم. باید خود ما را یک فاکتور سلطه جو و سیاسی بسازیم تا محافظین طبیعی ما نتوانند ما را انکار کنند و نادیده بگیرند. باید قوانینی را که زیر سلطه آنان زندگی میکنیم بوجود بیاوریم و نظارت کنیم.


تا زمانی که مردان و زنان با کمک هم و در کنار هم مشکلات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی را حل نکنند ما پایان سرمایه گرایی و پیروزی دموکراسی را نخواهیم دید. من میدانم که رای یکی از چندین سلاح جنگ برای آزادی برای همه است. رای زن و مرد میتواند رویای آزادی و برابری را تحقق بخشد.



هیچ نظری موجود نیست: