Ads 468x60px

جمعه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۶

شعرهای تازه وهاب مجیر


در کتاب باد ها !
مثل روح من پریشان است خواب باد ها
چیست از این جان کنی هایش جواب باد ها
دوست ای نامرد ! ای بی اعتنا ای سنگ جو
ای که تنها ماندی ام در پیچ و تاب باد ها
داستان بی تویی های مرا باری بخوان
با خط وحشی توفان در کتاب باد ها
بیشتر از کفتر آواره مانند من اند
سایه لرزان بید و اظطراب باد ها
سبز و سرشار است چون مجموعه شعر مجیر
از سرود و ساز دلتنگی رباب باد ها

نا دیده آب ...
تا از کنار چشم تو ای خوب رد شدم
شاعر شدم یگانه شدم پو چ و بد شدم
احساس قد کشید و زبان مرا برید
در پیش روی روشنی عقل سد شدم
نا دیده آب موزه کشیدم . . . در آن شروع
آماده فدا شدنت بی عدد شدم
چون قریه یی که یک شب بارانی سیاه
با دست های زلزله ویران شود شد م
آنگاه پیر بودم و بیهوده مثل هیچ
با پیچ پیچ عادت تو تا بلد شدم
آنچه به دست آمد از آن دست پاچگی
تو شهر شهر شهره شدی من حسد شدم

هیچ نظری موجود نیست: