Ads 468x60px

شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۶

مطالب و مسایل مطرح در افغانستان، پروسه و را ههای حل

نویسنده: داکتر صلاح الدین سعیدی
به مسؤلین امور در افغانستان

جلالتماب محترم حامد کرزی رئیس جمهوری دولت اسلامی افغانستان السلام علیکم و رحمه الله و برکاته،
برادران و خواهران ګرامی سلام ها و احتراما ت خویش را خدمت شما و تمام مسوولین و مؤثر در امور افغانستان تقدیم میدارم.

من طی چند نامه و تحلیل در رابطه به مسایل مطروحه در افغانستان و راه های حل آنها از طریق نامه ها با شما تماس حاصل نموده و نکات نظر خویش را با شما در میان ګذاشتم. متاسفانه حتی از وصول یکی از این نامه ها اطمینان حاصل نه کردم، چه رسد به ملاحظه و یا اشاره به محتوی آنها. فکر میکنم اداره ارتباط با مردم - ریاست جمهوری افغانستان که در جهان معمول هست، فعال نه میباشد. همچنان ممکن این نامه ها اصلا به شما مواصلت نه کرده که این هم قابل دقت است. احتمال سوم که محتوی این نامه ها اهمیت نداشته باشد به نظرم صواب نیست. به هرصورت بازهم لازم دانستم این
تحلیل را عنوانی شما تحریر و مانند نامه سرګشاده آنرا خدمت جلالتماب شما ارسال بدارم.
اولتر ازهمه باید ګفت که در پهلوی تلاش برای کسب رزق حلال، مصروف تکمیل و نهایی ساختن قاموس و دیګشنری ۱۵۰۰صفحه ای که به پنج زبان هست- میباشم. همچنان به کار توضیحی و تنویری و نشراتی در رابطه افغانستان در چوکات امکانات خویش مصروف ام.

فکر میکنم بجاء و درست خواهد بود که اولا مشکل تشخیص (مرض تشخیص) و بعدا به تداوی و علاج آن پرداخته شود. باید تشخیص کرد که مشکلات ما چیست و راه های حل آنها کدام ها اند؟ راه حل که به حد اقل قربانی و راه کوتاه و حد اقل مصارف بانجامد. درین راستا به فکر تحلیل مقاله و مضمون پدر مرحومی من می افتم که ۳۰ سال قبل نوشته بود و هنوز هم فرمول آن اعتبار دارد ( داکتر بګو مرض من چه و چاره ام چه خواهد بود؟). آیا تصویب نمودن قوانین و مقرارت مدرن برای مسایل و فعال شدن ارګانهای کنترول و نظارت بر تطبیق قانون و کار موثر و پیګیر برای اعمار جامعه مدنی در
افغانستان راه حل، جواب و مداوای مشکلات، آغاز پروسه حل بسیاری از مشکلات ما شده میتواند؟ جواب واضح است که بلی. درین راستا سوال مطرح هست که با استعمال کدام میتود ها و وسایل به این اهداف رسیده میتوانیم و کدام عوامل و فکتور های در تامین صلح و پروسه اعمار جامعه حاکمیت قانون، ایجاد سیستم مدرن حاکمیت، عنعنه ساختن آن و بالاخره ایجاد جامعه مدنی در افغانستان مؤثر بوده میتواند؟

سوال مطرح است که آیا در افغانستان درین شش- هفت سال ګذشته سیستم ایجاد شده که بدون مطرح بودن افراد و اشخاص معیین فعال باشد؟ آیا سیاست کادری در افغانستان که زمینه امکانات کاری را برای همه اولاد این وطن به اساس شایستګی و کارفهمی مهیا سازد - ایجاد شده؟ معیار سیاست کادری که جوابګو جامعه مدرن هست؟ آیا در افغانستان سیستم دولتی فعال شده. آیا ملت از عاید و مصارف ملی اګاهی دارد تا در روشنی آن تقاضا های خویش را تنظیم کند؟ جواب واضح است که نه. درین راستا بسیاری از خطاء ها و خلا های جدی سیستمی و عدم شفافیت ها موجود هست. عدم استفاده لازم از
پلان های انکشافی در وزارت خانه ها، عدم استفاده موثر و به موقع ازکمک های خارجی ، عدم کنترول موثر ادارات و سازمانهای که کمک ها و یا بهتر بګویم قرضه های مراجع بانکی و پولی بین المللی را برای افغانستان به دست آورده و به مصرف میرسانند، و عدم فعال بودن و عدم پیګیری ادارات که برای سازمان مانند (سازمانهای غیر دولتی - انجو ) جواز صادر کرده اند و با وجود تخلفات شان در مورد پیګیری نمی کنند. این د هها کار ها و مطالب هست که دال بر ادعا ماست که تا هنوز در افغانستان سیستم فعال نه شده. ارګانهای ګردانند ګی مردم و دفاع از مستهلکین یا خو ایجاد نه شده
ویا هم فعال نیستند.

آن زمانیکه قاضی القضات افغانستان در سطح تلویزیون مطرح میکند که ( دساتیر یا اوامر به ولایات و ...... ارسال کردن که قضایای توقیفی به شکل مقدم حل شود.....) این دساتـیر و حالت نماینګر این است که تـــا حال سیستم ایـــجاد نه شده و مسایــــل و قضایا به دساتــیــر و اوامــــر ( دساتیرمعمولا مشخصه دوره های انقلابی زود ګذر است.) انفرادی حل میشود تا به ضرورت و حکم قانون. همین فهم از قانون وسیستم خطاء است. چرا پارلمان ما به صورت دومدار عوض تصویب ده ها قانون ضروری و عاجل به مشاجرات سیاسی و تقسیم کرسی های دولتی مصروف هست. چرا قاعده های کاری
درین زمینه روشن نیست، چرا ارګان های ناظر بر تطبیق قانون خاصتا محاکم و څارنوالی ادارات دولتی را که بدون مجوز قانونی انسانها را بیشتر از مدت که قانون اجازه داده در توقیف نګاه میدارند. این حالت برعلاوه قضایا سیاسی در مسایل عادی جنایی نیز مراعات نمی شود. آزادی انسان را سلب کردن امر بسیار جدی است و آنرا باید جدی تلقی کرد. مساله توقیف، دلایل، مدت و پروسیجر آن باید در قانون پیشبینی شده باشد که هست. دور نرویم و نزدیک به حوادث اخیر افغانستان توجه کنیم. آقای غوث زلمی ګوینده لوی څارنوالی افغانستان به اساس کدام مجوز قانون و به اتهام کدام
جرم توقیف شد؟ علت ، مدت ، تمدید ، اتهام، اقامه دعوی، و ...... نکات است که در قانون روشن هست و باید مراعات شود. غوث زلمی به ګمان اغلب به قصد کسب شهرت و یا ......... به کار غیر مسلکی خویش در رابط به چاپ مطالب پرداخت و متن دری نشریه را قران کریم نام ګذاشت و.... هدف و موتیف نامبرده تا حال به محکمه معلوم نیست که باید مطابق به قانون در ظرف مدت معیین بررسی شود. این و دهها سوال مربوط به این امر. چطور میتوان از حقوق حقه شخص مظنون، مشکوک، مدعی علیه، محکوم علیه ، مجرم دفاع صورت ګیرد؟ آسان ترین و ارزانترین حاکمیت و حکومت دیکتاتوری هست. پولیس ، څارنوالی
، قضا، محاکم، پارلمان ، و ......... حزینه و مصرف داره که در شرایط عادی تمام این حزینه ها و مصارف را باید ملت بپردازد و ګویا از کمر ملت نان میخورند. بشریت دیموکراسی امروزی را با تمامی کمبودی ها و کم کاستی خود دارد و چیزی دیګر تا هنوز در دست رس نداره که سبب تآمین عدالت ایدیال شود. لذا برای فعال بودن و تامین عدالت نسبی و استفاده از آنچه در دسترس داریم باید و باید از روش های معیین تجربه شده کار ګرفته شود. تخلف از آن نادرست و غیر عادلانه هست. سوال مطرح هست که عده میخواهند و به هر قیمت که باشد کار های لوی څارنوالی را مورد فشار و محدودیت قرار
دهند. در روشنی این امر و تحت تاثیر یک سلسله عوامل دیکر آیا به جا خواهد بود رییس جمهور افغانستان درین راستا از صلاحیت های خود کار ګیرد و موضوع را به نوع حل کند؟ راه حل ممکن به فهم من درین مرحله حساس: رﺋیس جمهور افغانستان میتواند در تمام مراحل پروسه اجراات جزایی تصمیم بګیرد که شخص توقیف شده کار خود را در محضر عام اشتباه اعلان کند و ارګانهای دولتی کتاب و نشریه مذکور را مصادره و از بین ببرد و کمیسیون تعیین شود تا به در نظر داشت این متن علما جید متن دری را تایید و با متن عربی یکجا جهت استفاده علاقمندان دوباره به چاپ برسانند. ريیس جمهور
حق دارد در هر مرحله از جریان تحقیق فرمان صادر کند که دوسیه و تحقیق مربوطه توقف و تصمیم فوق الذکر ګرفته شود. در جهان معمول و بهتر میدانند که اګر رییس جمهور در صورتیکه صلاح بداند فرمان عفو را بنابر دلایل که نزد خودش هست بعد از صدور حکم محکمه صادر کنند. درین مورد حساسیت های بسیار جدی و قابل سو استفاده و خطرناک دیګر نیز وجود دارد که جدا در نظر ګرفته شود. عدم دقت به این حساسیت های سبب بحران جدی و سو استفاده مخالفین ریاست جمهوری و استقرار وضع در افغانستان شده میتواند. آنچه به طور موثق به آن معتقدم این است که باید و باید اداره لوی څارنوالی
افغانستان و دیګر ارګانهای عدلی و قضایی کشور یعنی ارګانهای ناظر بر تطبیق و نظارت از تطبیق قانون و از جمله لوی څارنوال افغانستان تقویه و اتوریته آن بلند برده شود. و همه باید تحت الذهن داشته باشند که متخلف به چنګال قانون دیر ویا زود سپرده میشود. این روحیه یکی از اهداف قانون و تطبیق آن است و حالت به ذات خود سبب تقلیل جرم شده میتواند.

در مورد قضیه محترم غوث زلمی راه دیګر این است که بعد از پوزش خواهی غوث زلمی با نامه سرګشاده و عنوانی مراجع عدلی و قضایی تعهد بسپارد که این کار وی بدون قصد اشتباه بود و تعهد میکند قران کریم را بعد از تصویب علما با متن دری و یا پشتو آن بعد از تآیید کمیته از علما و روحانیون کشور به مصارف خویش به چاپ میرساند و به تعقیب آن محترم ريیس جمهور افغانستان تصمیم عفوو فرمان عفو صادر کند. باوجود اینکه در عدالت باید سیاست دخیل نه ګردد اما این قضیه چنانچه شما میدانید جوانب سیاسی نیز دارد. به شکل عام ګفته میتوانیم ترجمه و تفسیر قران توسط قران و یا
توسط حدیث ویا هم اجماع امت و یا هم منبع چهارم احکام اسلامی یعنی قیاس صورت میګیرد. ترجمه انفرادی بدون در نظر داشت این سلسله مراتب نادرست است و مجاز نمیباشد. به هر صورت هیچ فرد نه باید بدون مجوز قانون در زندان باقی بماند و یا هم مجازات شود.

سوال مطرح است که آیا میتوان بدون دادن امکانات فعالیت سیاسی به تمام نیروی های موجود در یک جامعه در آن جامعه صلح دوامدار و مستقر را قایم کرد؟ جواب مسلم و واضح است که نه. آیا ایجاد امکانات فعالیت سیاسی به تمام نیرو های موجود در جامعه که قانون اساسی و دیګر بازی ها و قواعد عمده تفاهم و مذاکره را قبول نموده و فعالیت سیاسی خویش را به آن استوار ساخته به معنا قبول اندیشه های انها است؟ جواب واضح است که نه. منظور و هدف این است تا این نیرو های سیاسی موجود اهداف خویش و راه های حل مشکلات و مطالب مطرح در افغانستان را با مردم در میان بګذارند و
مطرح کنند و این مردم افغانستان خواهد بود که تصمیم بګیرند تا راه حل آنها را قبول دارند و یانه؟ حاکمیت ها از یک طرف زمینه های فعالیت های سیاسی را آماده میسازند و درصورت که خلا ها و جای های سفید در ستیج سیاسی موجود باشد در پر کردن این خلا در ستیج سیاسی مساعدت مینمایند. از جانب دیګرمسولین بلند پایه دولتی منحیث افراد و اتباع کشور حق دارند در افشا و متوجه ساختن مردم به افراد و سازمان های منفی و راه حل انها توجه انتخاب کنند ها ( مردم) را جلب کنند تا فریب افراد و سازمانهای که راه حل مناسب برای قضای افغانستان ندارند – نخورند. یعنی اینکه
مسوولین امورحق قضاورت مردم را نباید به خود انتقال نه داده و این حق قضاوت را از مرم غصب نه نمایند. مردم افغانستان و جهان تجارب نتایج همچو سوء استفاده ها از قدرت سیاسی، منفی ګرایی ها و عوامل آنرا میدانند.

در آن حاکمیت که افراد اول ادارات عوض متمرکز شدن به قضایا کلیدی به حل قضایا انفرادی متمرکز میباشند ګفته میتوانیم که در آن حاکمیت سیستم تا هنوز فعال نه شده. مثلا اګر وزیر هوا نوردی به عزل و نصب استیوردها و یا دیګر کادر های که قانونا صلاحیت ادارات پایین است – باشد این وزیر وزیر خوب نیست.
آیا درافغانستان وضع چنین است که تا حال سیستم واز جمله سیستم کادری فعال نشده؟ بلی شواهد چنین نشان میدهد که چنین هست. عدم موجودیت قوانین مدرن در صد ها عرصه، کار آغاز شده لوی څارنوالی ( سارنوالی) غیر پیګیر و عدم توامیت آن به کار ادارات مربوط به کنترول و نظارت برتطبیق قانون، عدم ایجاد سیستم و ..... مطالب و موارد است که باید کار در مورد صورت میګرفت.

ایا لازم هست ادارات و کمیسیون های مختلف را به مناسبت های مختلف ایجاد و ادارات و مراجع موجود دولتی استفاده موثر نه نمود؟ به طور مثال ادارات نظارت به قانونیت (څارنوالی ، قضا، محاکم، پولیس، وکلا مدافع، دفاع از حقوق حقه متهم و یا مشتبه و یا محکوم علیه) باید به شکل مناسب فعال شوند ویا هم برای قضایای جداګانه کمیسون های جدا ګانه بالاتر از صلاحیت امر ان اداره موجود ایجاد کرد؟ جواب واضح که نه. درست هست که وزیر شخص هست که به اتوریته سیاسی به کار ټاپه ، مهر و قوت سیاسی میدهد کار را افراد مسلکی و فنی میکنند. اما این کمیسیون ها باید در داخل
اداره موجود و تحت نظر مسول اول همین اداره موجود کار کنند. ایجاد سیستم مشاورین زمان حاکمیت های قبلی در افغانستان و آمر بالای شخص اول اداره معیین به نام مشاور - نتایج منفی خود را داد و تکرار آن ضرورت نیست.

من به این معتقدم که افراد اول پست های دولتی معمولا افراد دارای اتوریته سیاسی اند و حتمی نیست افراد مسلکی باشند. کاررا بیشتر متخصصین فن و دستیاران فنی و مسلکی آماده میسازند. اما شخص اول نیزباید توان شناخت و دفاع از اندیشه درست و بجاء را تا اندیشه نادرست در بخش که مسول آن هستند - داشته باشد. مثلا وزیر دفاع در جهان نورمال فرد ملکی و دارای قدرت سیاسی اما لوی درستیز شخص فنی و مسلکی میباشد. وزیر داخله حتمی نیست فرد مسلکی باشد. حقوق دان میتواند وزیر داخله خوب باشد. این افراد نه به اساس اراده و وفاداری انفرادی بلکه بنابر وضع سیاسی و
نتایج انتخابات تعیین و توافق صورت میګیرد. سوال مطرح است که در افغانستان انتخابات نورمال نبود و رای آزاد مردم به دست نه آمده. این مطلب تا جای هم صحت داره. اما کار باید از یک جای آغاز شود و ترند باید به این مسیر و کلید در حرکت باشد. قابل تذکر هست که شخص اول و وزیر میتواند کمیسیون های را تحت نظر خویش از افراد مسلکی ایجاد و با ګرفتن نظر مشورتی شان اداره امور را بدست ګیرد. متاسفانه ایجاد بعضی کمیته ها و کمیسیون های که برای آن امروز تلاش میشود و طریق کار کرد و عدم موجودیت تعریف مشخص از این کمیته ها و کمیسیون ها مشکل ایجاد خواهد کرد. تصامیم
این کمیته ها و کمیسیون ها باید و باید در سطح سپارش های مشورتی و توصیوی باقی بمانند. معمولا در جهان وضع چنین هست و این تصامیم این کمیته ها در سطع سفارش و توصیه باقی میمانند. من ازین ترس دارم که در عمل در افغانستان این کمیسیون ها و کمیته ها در تحمیل سیاسیت خویش و سیاست کادری خویش خواهند پرداخت که این عمل نا مطلوب است. لذا باید تعریف مشخص ازین کمیته ها وکمیسیون و حدود و صلاحیت های مشخص درین راستا صورت بګیرد. درین راستا پارلمان افغانستان کمیته ها و کمیسیون های خود را میتواند داشته باشد و کار باید درین سمت صورت ګیرد. نمونه های کمیته ها
و کمیسیون های خارج از پارلمان میتواند در چوکات وزارت داخله و خارجه و امنیت تحت نظر و صلاحیت وزیر مربوط ایجاد ګردد. مثلا وزیر داخله برای کسب تابعیت اتباع خارجی درخواست تابعیت اتباع خارجی اولا موضوع تابعیت و مهاجرت را کمیسون مربوط مورد بررسی و غور قرار داده و بعد همراه با نظر کمیته و کمیسیون وزیر- موضوع جهت تصمیم وزیر و فرد اول اداره - به وی تقدیم میشود.کمیسیون نمیتواند و حق ندارد که نظر خود را به وزیر و شخص اول تحمیل نماید. مشاورین و اعضای کمیسیون تحت نظر وزیر و مسول بخش عزل و نصب میشوند.

در مجموع ګاهی عده از مسولین دولتی برای براء ت دادن خویش مطرح میکنند که نمیتوان پرابلم های بیشتر از ۳۰ سال جنګ و قبل ازان را به صورت آنی و کوتاه حل کرد؟ بلی این درست هست اما کار باید از یک جای آغاز شود و کار لازم ، سیستمی و ضروری باید صورت ګیرد. آیا تلاش برای بهتر شدن وضع در افغانستان، مرمت ګذاشتن به زخم ها و مراقبت از تطبیق قانون و عنعنه ساختن انستیتوت های دموکراتیک در افغانستان، میتواند منجر به تامین عدالت مطلق در افغانستان شود؟ آیا جنایت کاران و متخلفین ګذشته را میتوان به عدالت سپرد؟ آیا سپردن متخلفین به عدالت سبب تقلیل
جرایم نه خواهد شد؟ جواب مثبت هست. درین راستا همچنان سوال مطرح است که ایا کار سپردن متخلفین و جنایت کاران از اولویت ها هست؟ آیا همه انهای که بنا بر عوامل مختلف در یک حزب و سازمان و تنظیم بودند و در زمان حاکمیت آن تنظیم ، حزب و سازمان جنایت و ظلم شده همه اعضا آن حزب و تنظیم جنایت کار اند؟ ایا داشتن موضع که همه کار های درست از من و همه چیز نادرست از دیګر است – موضع خوب است؟ جواب به این سوال های جوانب مختلف و استدلال های مختلف داشته میتواند. جواب احساساتی به این سوالات و تحلیل سطحی و مغرضانه مشکل را حل کرده نمیتواند بلکه انرا بزرګتر
میسازد. ضرورت جدی نیز هست که اول باید از خود شروع کرد.

سوال مطرح میشود که آیا زمان و پروسه معاملات و توافقات بـــن که درأن زمان بنا بر ضرورت وخت و آن موقع توافقات و معامله ګری های معین و ضروري صورت ګرفت و از ان حاکمیت موقت افغانستان به وجود آمد - هنوز هم ادامه دارد؟ آیا پیشنهاد های ازین قبیل که در مورد افغانستان باید کنفرانس دیګر بین المللی تدویر ګردد - ناشی و تحت تآثیر همین فکر معامله و تحت تآثیر عصر خفتن نیست؟ به نظر من تدویر کنفرانس به منظور تقسیم مجدد قدرت در افغانستان مشابه کنفرانس بن به معنا به صفر ضرب کردن تمام آنچه مثبت هم است - در ین مدت چند سال اخیر به دست آمده. آیا این
نیروها نمیدانند که درافغانستان انستیتوت های دموکراتیک ایجاد شده که دیګر حاکمیت را باید به اساس و اراده مردم ګرفته - تا به اساس معامله و منابع خارجی و غیر طبیعی؟ جواب واضح هست که عده هنوز هم به همان خواب و خیال اند. سوال جدی مطرح است که این از نام کی و به کدام صلاحیت از نام کتله صحبت میکنند. باید درک کرد که حالا دیګر مشروعیت حاکمیت در افغانستان با به راه انداختن انتخابات و نافذ کردن دیګر قوانین و انستیتوت های دیموکراسی از مردم حاصل شده. اعمال فشار ها و تهدید ها به دولت افغانستان تا این دولت به معامله حاضر شود طریق نورمال رسیدن به
اهداف معین سیاسی نیست. من به این معتقدم که نیرو های موجود در افغانستان اکر صادق اند زمینه های این را اماده سازند که چه برای افغانستان و مردم ان اولویت دارد و چه نوع میتوان زمینه های انرا بیشتر اماده ساخت که مردم افغانستان به سرنوشت خویش تصمیم بګیرند و اراده مردم و قانون تحقق بیابد. نواقص و خلا ها موجود هست اما این به آن معنا نیست که همه چیز و هردست اورد را باید به روحیه پسیمیستی، منفی ګرایی خراب و ناکام پنداشت. تلاشهای درین زمینه وجود دارد که همه انچه در افغانستان درین چند سال اخیر ګذشته بدست آمده خراب و ناکام هست. دولت افغانستان
ناکام ، کارها ريیس جمهور حامد کرزی ناکام ، ناتو ناکام ، این ناکام و آن ناکام. همچو تحلیل های غیر علمی و غیر واقعی است و این افرادمفاهیم و حدود کامیابی و ناکامی را نمیدانند ویا هم مفاد شخصی شان در نه فهمیدن مساله است. توقعات این افراد از دولت و ارګانهای دولتی نادرست، سوسیالیستی ، و مفاهیم موفقیت و عدم موفقیت این و اڼ را درست درک نه نموده اند. اګر در افغانستان پروسه حاکمیت قانون تسریع شود، کار ایجاد و عنعنه ساختن حاکمیت به مسیر مثبت بأفتد، سیاست کادری درست تنیظیم شود، پروسه حاکمیت قانون و سیستم سازی به مسیر مثبت بآفتد – این به معنای
موفقیت و موفقیت همه هست. من ګاهی به خود سوال میدهم که این افراد موفقیت دولت و ناتو را در چه میدانند؟ توقع سوسیالیستی از دولت، موفقیت ناتو به معنا پروسه تصرف افغانستان نادرست است. اګر کسی تحت نام موفقیت ناتو تصرف بی درد و سر این کشور منظور داشته باشد این را باید بداند که به هیچ صورت به این موفقیت نه خواهند رسید. و ا ګر تحت موفقیت ناتو ایجاد و انکشاف سیستم و انستیتوت های دیموکراتیک در کشور افغانستان و حاکمیت قانون و حرکت به طرف ایجاد جامعه مدنی در افغانستان معیار کامیابی و عدم کامیابی ناتو باشد این پروسه آغاز شده و کار معیین در زمینه
صورت ګرفته و باید به موفقیت ها و دست آوردها در زمینه تاکید و استقبال شود. نماینده سابق ناتو که در افغانستان کار ناتو را ناکام مینامد شاید مفهوم اصلی و رسالت را درک نه کرده ‍باشد و یا هم منظور وی ضرورت دادن کمک بیشتر به افغانستان هست و وسایل اطلاعات جمعی از آن اظهارات تعبیر بد و منفی مینمایند.
دقیقا وسایل اطلاعات جمعی معیین - رادیو ها و تلویزیون های معیین افغانی درین راستا منفی ګرایی و تکرارا به ذکر از کمبود ها متمرکز اند و از دست آورد ها یاد اوری نمی کنند و یا آنرا ضروری نمی دانند. دقیقا به اساس روش (که خبر خوب خبر نیست.) عمل میکنند.
وسایل اطلاعات جمعی رادیو و تلویزیون و هنر نقش بزرګ را در جامعه بازی کرده میتواند. اما از تلویزیون در نقش رادیو استفاده کردن ، عوض استفاده معقول از وسایل اطلاعات جمعی، فهم رسالت درست و دقیق آنرا نداستن، کار را به جای نمی کشاند و ما خود بدست خود خود را خورد نموده سبب تمسخر و بی سویه ګی میÚ@â?
محترم مسکنیار ازتلویزون جهانی آریانا با وجود دلسوزی خاص وی بر ملت وافغانستان، مثال زنده وخوب این منفی بافی هاست.
بجاء و بر حق است که ګفته شود وسایل اطلاعات جمعی در افغانستان انقلاب بزرګ را بر پا کردند. یک تحول مثبت هست. اما تا هنوز هم این وسایل اطلاعا ت جمعی نقش خویش را نه شناخته اند. مسؤلین و ګردانندګان این تلویزیون ها و رادیو ها آنرا تربیون برای اظهار نظر ها و افکار خویش نموده اند. سطح آن در موارد معین بسیار پایین هست. مثلا نطاق که در تلویزیون نشسته و با شخص صحبت و انتروی میکند این نطاق در واقعیت این سوال های را به نمایندګی بیننده از مقابل مطرح میکند که بـیــنـنده تلویزیون و یا شنونده میخواهد. متاسفانه نطاقان و انتروی ګران تلویزیون های
افغانی و دیګر وسایل اطلا عات جمعی درین راستا تا حال رسالت خویش را در موارد معیین درک نه کرده اند. عینی نه شده اند و تمایلات و سمپتی های شخصی و علاقمندی های شخصی خویش را بر رسالت شان ترجیح میدهند. اقلا شواهد چنین نشان میدهد. کار درین راستا ضعیف است. در اکثر موارد هر دو جانب بیشتر در ګذشته زندګی میکنند و متمرکز اند - تا در حال و آینده. به آینده باید نګریست و درین زمینه باید امیدوارانه نګریست.
فکر میکنم درین بخش هم رهنمایی های عمده و نورمهای قبول شدن اخلاقی و کودکس های فنی و کردانندګی تا هنوز فعال نه شده و عنعنه نه ګردیده. این تربیون های شخصی مالکین این تلویزیون ها ضرورت به رهنمایی و همکاری مسلکی و عمومی دارند. تمام جهان امروز دیموکراسی و کاپیتالیتزم لجام ګسخته صد سال قبل را رد نموده و درجهان آزاد سرمایداری امروز موارد معیین، کودکس های معینی تحت نظر قانون حکمفرما که مسایل معیین را در جامعه نظارت، سمت دهی و کنترول میکند – وجود دارد.

آیا حل مسایل و مطرح کردن مسایل و دادن سیګنال های موجودیت اختلافات دربین رهبران بلند پایه دولتی از طریق رادیو و تلویزیون و مصاحبه ها ی تلویزیونی عوض جستجوی راههای حل عملی و طرح رویاروی مسایل، مشکل را حل میکند؟ جواب واضح و مسلم که نه. آیا رهبران بلند پایه دولتی در آمور خویش هماهنګی دارند؟ از بعضی از مصاحبه های شان معلوم میشود که نه. این راه و حالت درست هست؟ جواب واضح است که نه. چه خوشا اګر از فورمول ( داکتر بګو مرض من چیست ؟ و چاره ام چه خواهد بود؟ ) استفاده شود. اول مرض را باید تشخیص کرد و بعد از ان به چاره و تداوی آن پرداخت. در
تداوی نباید همیشه به نسخه های تاریخ زده قبلا نوشته شده - توصل جست. در تداوی باید با در نظرداشت واقعیت های جامعه افغانی نیز پرداخت. سوال مطرح است که در مسایل افغانستان عوامل داخلی زیاد موثر اند یا خارجی ؟ نقش دو رویه پالیسی میکران پاکستانی ، سیاست تقیه – مطابق به مذهب شیعه - حاکمیت ایران و....... چه تاثیرات نا ګوار را در افغانستان داشته میتواند و دارد؟ برعلاوه برین سیاست های معین روسیه – تاجکستان – ازبکستان در تبانی با حاکمیت ایران امروز. مسایل است جدا قابل دقت.

قابل یاد آوری میدانم که افغانستان کشور یک قهرمان و یک شهید نیست. افغانستان کشور قهرمانان و شهدا هست. درین زمینه افراط و تفریط عادلانه نیست و زمینه های خوب تفاهم و احساس عدالت را مخالف هست. به عموم مردم احساس دست میدهد که بیعدالتی در زمینه روی کار است. خداوندمتعال روح تمام شهدای مارا مغفرت کند. درست و اسلامی است که از مسلمان متوفی و شهید باید به نیکی یاد کرد و دعا کرد تا خداوند متعال از ګناهان شان عفو کند. درک مفهوم هدایت و رهنمایی دین اسلام که ( ما خاص برای خداوند ایم و به وی رجوع کننده یم) را باید با ګوشت و پوست خود احساس کرد.

موضوع دیګر قابل تذکر این است که از ګذشته های باید قدر دانی کرد از معیوبین و بازماندګان و بی سرپرستان باید مواضبت کرد. در کشور الجزایر و بخشی از کشور های جهان به شمول اروپاء ، در آمد ماهوار و امتیازات معیین برای کسانی ومجاهدین تعین هست که در آزادی و خدمت به وطن خویش در ګذشته مجاهدت کرده اند. چرا همچو برخورد در افغانستان صورت نه ګیرد؟ از کار نامه هایی نیک اولاد این سرزمین باید در چوکات امکانات قدر دانی مستمر صورت بګیرد. یکجانبه صحبت و آن هم صحیت و تحلیل که خوش خودم می آید ، سطحی و غیر عینی هیچ دردی را دوا کرده نمیتواند. به طور
مثال صحبت های تکراری، هوا و هوس و ارزو را ملاک اندیشه قرار دادن، با پیشداوری و تعصب های ګوناګون صحبت و تحلیل کردن، ضد و نقیض تحلیل کردن، مقاله خوانی و احساساتی صحبت کردن، بی ادرس و غیر موجه از حکومت اعتراض کردن، درین مورد سری ګپ به آخر ګپ مطابقت نکردن و دهها تناقضات که نشان میدهد انتقاد برای انتقاد است و بس. به ضد مجاهدین ، ضد امریکایی ، ضد روسی ، ضد پاکستانی، ضد ایرانی ضد ضد ضد .......صحبت کردن، در همه چیز و همه جاء دشمن جستجو کردن، همه کس را دشمن دیدن، در همه چیز سیاهی دیدن ، کار را به جای نمیرساند.

آیا مشکل افغانستان سیاسی هست یا نظامی و یا هر دو آن؟ آیا موفقیت ها نظامی وسیله است برای موفقیت های سیاسی و استراتیژیکی؟ جواب واضح است که موفقیت های نظامی وسیله است برای موفقیت های سیاسی و استراتیژیکی. پس دولت افغانستان و نیرو های مؤثر در اعمار افغانستان توانسته اند از موفقیت ها و دست آوردها نظامی بهره برداری های لازم و مثبت برای اهداف سیاسی و استراتیژیکی نمایند؟ فکر میکنم کار درین زمینه ضعیف بوده. تفاوت های جدی در نحوه برخورد دو حلقه کلیدی درین زمینه یعنی بین سیاست انګلیس و امریکا و یا بهتر بګویم بین سیاست ناتو و پنتاګون
مشاهده میشود. پیامد های این تفاوت برخورد ویافتن راه اعتدال مسایل ضروری و قابل دقت است. در صورتیکه هریک از موفقیت های نظامی و سیاسی مهم باشد سوال مطرح که کدام بیشتر و کدام کمتر؟ میګویند که مشکل افغانستان قبل از همه سیاسی هست تا نظامی. لذا باید به حل سیاسی مساله نیز حد اقل به عین مقدار نظامی توجه شود. چه فکر میکنید که نقش دانشمندان و انسان های کار فهم درین زمینه چقدر خواهد بود؟ اګر پیشنهاد کنم که یک قطعه نظامی خارجی لغو و پول و مصارف آن به قطعه و کندک؟! از دانشمندان و کار فهمان خوب و مجرب داده شود، این پیشنهاد تا کجا مورد دلچسپی مسولین
واقع خواهد شد؟
اګر میګویند انتخاب و انتصاب و پیش کش کردن کادرها به اساس محاسبات استخباراتی، فامیلی و شناخت های شخصی و پیشداوری های استوار هست. اګر میګویند برادران و اقارب شخصیت های بلند پایه دولتی مصروف تجارت مواد مخدره و کار های مافیایی اند. تا کدام حد این مطلب درست هست و در کدام موارد تهمت؟ ایا برای انتخاب، انتصاب و پیشکش نمودن کادر های دولتی به اساس شایستګی و تخصص میکانیزم های لازم فعال شده؟ جواب واضح است که نه شده. ماچه وخت به این مرحله میرسیم که کادر های دولت به دو بخش تقسیم شود. افراد که به اساس نتایج انتخابا ت - انتخاب و انتصاب میشوند و
دیګر افراد که به اساس فهم مسلکی و تخصص انتخاب و انتصاب میګردند. ایا ضرور هست که با تبدیل شدن وزیر تمام کارمندان اداره تا ملازم دفتر تغییر و تبدیل شوند؟ جواب واضح که نه. چه زمانی ما به نورم ها و سطح لازمه پختګی میرسیم؟
موضوع انتخاب و یا انتصاب افراد دارای دو تابعیتی و یا نظر عدم انتخاب افراد اول دولتی مانند وزیر و پست های مشابهه مهم یک کشور از بین اتباع که تابعیت خارجی نیز دارد هم قابل دقت است. جوانب مختلف دارد. اما در صورتیکه چنین شخص شایسته ضرورت به نصب در پست معیین باشد آیا حد اقل با تعلیق قرار دادن تابعیت خارجی شخص مورد نظر میتوان شخص و افغان تبعه خارجی را به پست معین دولتی انتخاب کرد؟ این بحث از لحاظ حقوقی و منفعت یک کشور طولانی است. تصمیم انفرادی سفارش میشود.
کمک به ایجاد، توسعه و انکشاف سازمان دمکراتیک و سازمان ها غیر دولتی و ضروری که بخشی از وظایف دولتی را به عهده بګیرند و دولت با انها به راه های غیر مستقیم مساعدت کند تا حال فعال نه شده. احزاب سیاسی به پختګی سیاسی نه رسیده اند. رهبران ۸۰ – ۹۰ حزب و سازمان سیاسی در افغانستان از همین حال خود را در پست ریاست جمهوری افغانستان میبینند. این سازمان ها و احزاب قبل از اینکه برای مسایل مطروحه در افغانستان راه های حل داشته باشند به کار های دیګر مصروف اند.

آیا همه انچه دست آورد هست همه خراب و باید مأیوسانه همه را بر باد داد و باز هم مردم افغانستان را آواره و دربدر بیشتر ساخت؟ ضرورت مبرم و جدی است که از فرصت های موجود و طلایی باید بهتر استفاده شود. آیا درست هست که باز هم در انتظار معامله و ګرفتن قدرت سیاسی از طریق زور و اعمال فشار بر حاکمیت فعلی بود؟ ایا این سخن برای این قومندانان و زورمندان قابل فهم نیست که دیګر وقت معامله و دوران توافقات بن ګذشته. این أقایون و تفنګ داران باید درک کنند که اعمال فشارسیاسی و نظامی و تهدید های این اقایون در مصاحبه ها و نمایشات شان میتواند تمام
آنچه را که مثبت هم هست نیز مورد تحدید قرار داده میتواند؟ فکر میکنم عده را هوا وهوس قدرت و کرسی آنقدر کور کرده که آماده اند در برابر آن همه انچه را دارند ونه دراند به معامله بګذازند.
فکر میکنم بعضی انسان ها معارض و اپوزیسیون تولد شده و اپوزیسیون خواهند مرد.

سوال مطرح است که آیا با امتیاز دادن به شخصیت های کاذب که به نام قوم و ملیت تجارت سیاسی میکنند مشکل حل میشود؟ جواب واضح است که نه. ماست مالی کردن راه حل نیست بلکه مشکل را میتواند بزرګتر سازد که ساخته هم. باز هم باید به این متمرکز شد که چه راه های و میکانیزم در افغانستان فعال شود که زمینه رشد و انکشاف افراد و شخصیت های کاذب، تاجران سیاسی و متخلفین از قانون را بګیرد؟ چه میکانیزم های فغال شود که زمینه رشد و انګشاف افرار را بګیرد که فروخته شده اند و برای تجزیه افغانستان کار مینمایند. به فتنه های قومی و توسعه افکار فاشیستی میپردازند
و قصد دارند مردم افغانستان را به جام هم بیاندازندو درین راستا ټوټ کیک بدست آوردند. اینها بودند که همه آنچه باید مردم و ملت میداشت به جیب های شخصی ریختند و هنوز هم مصروف فتنه و برادر کشی و پول می اندزند. ( جارشم د رهبر د کولمو خیټه یی د ښکلولو ده – چا مو یو څه وخوړل او ده واړه کاروان وخوړ). از این افراد و اشخاص باید پرسید که به اساس کدام مجوز به نام کدام قوم و ملیت صحبت میکنند؟ از همچو افراد و شخصیت های کاذب و مریض و استفاده جو باید پرسید که کی وی را نماینده مجاهدین و یا این ویا آن قوم و ملیت ساخته؟ به همچو ګستاخان و فضول ها باید برخورد
های قانونی و تجرید کننده مطابق به قانون هم صورت ګیرد. به مسایل مطروحه که دربین مردم چسپ داره و قابل درک و استدلال اند باید راه های حل علمی، منطقی و باجرﺋت و قوی و با استفاده از دست آوردهای جوامع پیشرفته بشری و با در نظرداشت شرایط افغانستان روی دست ګرفته شوند.

درین جاء باز هم قابل تاکید دانسته و میپرسیم که آیا کار و وظیفه مسلکی به کادر مسلکی و کار و پست سیاسی به شخص مناسب سیاسی سپرده شده؟ آیا محترم غوث زلمی مینحث یک ژورنالست صلاحیت این را دارد که در مسایل حقوق و قضای و مسایلی مسلکی دینی نظر موجه ارایه کند؟ با تمام احترام به شخصیت ژورنالیستکی محترم غوث زلمی همیشه از خود میپرسم که آن شخص مناسب به پست ګویند لوی(څارنوال ) سارنوالی افغانستان است ؟ متاسفم که جواب منفی است. آیا این شخص صلاحیت نظر در همچو موارد مسلکی و دینی چون چاپ ترجمه دقیقتر و بهتر بګویم تفسیر قران کریم را دارد؟ جواب
واضح که نه. آیا چاپ قران را میتوان به نظر و سپارش قاری صاحب مسجد ..... به چاپ رسانید و یا این کار کمیته و کمیسیون از علما اسلام هست؟ آیا ده ها ترجمه و تفسیر قران کریم به زبان پشتو ویا دری وجود ندارد؟ هدف اصلی و موتیف این نشریه که نام آن قران کریم درج شده چه بوده و سناریو های در ورا چاپ آن به این ګونه – نهفته است. آیا میتوان به نشریه و یا ترجمه قران و متن دری و یا کدام زیان دیګر نام قران کریم را ګذاشت؟ جواب ها کاملا واضح است. باید ګفت این کار افراد و مجموعه های دینی(نه یک عالم دینی ) است تا نظرمحترم غوث زلمی. باید ګفت که متن و معنای قران کریم
هر دو مقدس است و این بحث را علمای دین میدانند. درین ساحه نو آوری و ابتکار ګنجایش ندارد. به نظر من این نشریه باید واپس جمع اوری و با متن عربی قران کریم یکجا به چاپ برسد. راه دیګر خطاء است. تصمیم در مورد چنین کار بزرګ در اینده بدون نظر و مشوره شورای علما افغانستان باید ممنوع قرار ګیرد.
کار های سیستمی زیاد در پیش هست اما به کدام بک این ماموریت ها باید اولیت داد. این خود سوال هست. درین راستا جنایتکاران و تاجران سیاسی پیشقدمی نموده ا بتکار عمل را در دست دارند.

وظایف و رسالت دولت در بخش اقتصاد، روبنا ها و زیر بنا های اقتصادی و مسایل دیګربه مفهوم مدرن دولت باید مشخص شود. اعتراضات بعضی ها درین زمینه بالای دولت ناشی از فهم سوسیالستی و کمونستی شان از دولت است. این افراد بدون اینکه خود را سوسیالست و کمونست بدانند اما شناخت شان به اساس همین اندیشه های چپی از دولت است. دارد که به سوال به نام ( دولت برای ما چه کرد؟ چه کمک کرد و منظور شان کمک مالی و ... است – حساسیت پیدا میکنم). آیا تلاش تیف سوسیالیستی – کمونیستی و خلاف قوانین بازار آزاد و به اصطلاح اعطای نرخنامه ها به دوکانداران و امثال آن
تدابیر غیر عملی - راه حل مشکل است. واضح است که دولت درین زمینه میتواند شرایط رقابت آزاد را کمک کند که خود بازار و عرضه و تقاضا مهار شده بازار را تنظیم و مشکلات حل شود اما آنچه میشنوم و میبینم – تدابیر اتخاذ شده را عصر خفتن میبیینم. شپارش های بعضی اعضای پارلمان و مسولین افغانستان برای من درین زمینه تعجب آور و راه حل درست نمی دانم.
سوال مطرح است که دشمنان افغانستان را چه کسانی تشکیل میدهند و عوامل این دشمنی چیست؟ سوال مطرح است که آیا ما باید به دشمن پالیدن مصروف باشیم و یا خود را جمع و جور کرده با اتحاد و اتفاق خود را قوی و منسجم سازیم؟ سوال مطرح است که اپوزیسیون این حاکمیت کیست و دلایل آنها چیست؟ آیا به فرق میان مخالف و اپوزیسیون دقت کرده ایم؟ ایا قواعد اپوزیسیون بودن را عنعنه و قاعده خاص به خودش داده ایم و آنرا در چوکات معیین مدنی داخل نموده ایم؟ ایا حد اقل تلاش درین زمینه قاعده دادن به از روابط و ایجاد کرده ایم؟ این و دهها سوال مشابه که باید اصول و قواعد آن
چوکات بندی شده و مانند عنعنه ګردد و دولت در راستای عنعنه شدن مساعدت نماید. چه عوامل عمده درین عصر سبب موجبات در خدمت قرار ماندن و در خدمت قرار ګرفتن افغانان را در خدمت استخبارات و منابع خارجی دشمن قرار داد و یا میتواند؟ در صورتیکه مریض ما از ولایات همجوار به پاکستان و ایران مجبورا به تداوی به پاکستان و ایران سفر میکند در آن کشور مورد سرباز ګیری پاکستان و ایران قرار ګرفته نمیتواند؟ آیا جوان ما که قصد تحصیل را دارد و مجبورا جهت کسب و تحصیل به پاکستان و ایران مهاجرت میکند و در نتیجه آن اندیشه ها از ایران و پاکستان با خود نمی آورد؟ درین
ارتباط ضرورت شدید وعاجل به تآسیس و ایجاد مدارس و شفاخانه ها در داخل مناطق سرحدی افغانستان میباشد ویا خیر؟ جواب واضح و مسلم مثبت هست.

سوال مطرح هست چرا عده از مذاکره و مفاهمه به مخالفین، اپوزیسیون، ویا هم دشمن ترس دارند؟ جواب : یا اینکه مفهوم مذاکره و مفاهمه را نمیدانند ویا هم جنایت را مرتکب شده اند و نمیخواهند با مهیا شده زمینه صلح و استقرار این متخلفین به دست قانون سپرده شود و به جزاء اعمال خویش برسند(کشتن هزار های انسان بی ګناه و با ګناه در صفحات شمال، غصب املاک شان و اعمال بی ناموسی ها در حق مردم بی ګناه و ....) . این افراد باید بدانند که مذاکر با جنبش طالب و یا هم اقای ګلبدین حکمتیار به معنای دادن قدرت سیاسی به انها نیست. همچنان این به معنای دادن امتیاز به
استخبارات نظامی پاکستان و یا ایران نیست. درصورتیکه این مذاکره و مصالحه به معنای دادن امتیاز به انها باشد که نیست نتیجه چنین خواهد بود که در دو سه وزارت که طالب کسب کرده سیاست طالبی و در دو سه وزارت که حکمتیار بدست اورده سیاست حزب وی اعمال شود و این حالت غیر عملی و تقریبا ناممکن به نظر میخورد. به استراتیژی معین دولتی باید توافق شود. مسلم است که ګرفتن قدرت سیاسی بخاطر جیب پرکردن نه بلکه بخاطر اعمال سیاست معین است. باید تاکید کرد و واضحا درک کرد که در مذاکره هر دو طرف اول تشخیص میکنند که کی چه میخواهد؟ کدام یک از خواسته ها جانب مقابل
قبول و کدام به بعد مؤکول میشود؟ و کدام را باید از ملت پرسید و به کدام توافق شده میتواند؟ من فکر میکنم دادن و تقسیم قدرت سیاسی به افراد به نام طالبان و یا حزب اسلامی ګلبدین حکمتیار از صلاحلیت این حاکمیت نیست. این حاکمیت میتواند زمینه ای این را برابر و مهیا کند تا مردم در مورد اهداف و برنامه های شان تصمیم بګیرند. مذاکره به جانب مقابل قبول بلاقید و شرط مقابل نیست. درین راستا اولتر از همه کسانی ترس دارند که معنا و مفهوم مطلب را درست درک نمیکنند و یا هم در حق جانب مقابل به جنایت نا بخشودنی پرداختند که در صورت تنظیم شدن امور این جنایات
شان برملا خواهد شد. کشتار های دسته جمعی مردم در صفحات شمال و تصفیه کاری های قومی در دیګر مناطق افغانستان به هیچ صورت قابل بخشش نیست. این امر خاصتا برای مسلمان قابل بخشش نیست و ان به این معنا : کسیکه کلمه لا اله الا الله محمد رسول الله را ګفت - برادر مسلمان هست و کشتن آن به نام قوم و ملیت عمل جرمی هست. تیر باران هزاران انسان بی ګناه و با ګناه بدون محاکمه و بعد از زندانی و دستګیر شدن – جدا تخلف از تمام موازین انسانی هست. دقیق همچمو جنایت کاران از مفاهمه به مقابل ترس دارند. دو سه کتګوری دیګر هم هستند که از مفاهمه ترس دارند.
دادن قدرت سیاسی به افراد طالبی در دوسه ولایات سرحدی را هم راه حل درست نمیدانم. موضوع ضرورت به توضیح بیشتر دارد. ګاهی هم به فکر ضرب المثل میافتم که میګویند( یو پور غوښته او هغه نور غوښته). مسـﺋله خط دریورند بحث بسیار عمده و اساسی دیګر است که در نتیجه آن حاکمیت ها در پاکستان نمی خواهند در افغانستان کشور مستقر و حکومت قوی ایجاد شود. آیا طرح مسآله دریورند درین مرحله ضرورت مبرم و اولویت هست؟ آیا صد سال آن قرار داد نګین که تحت فشار معیین و تقریبا بدون آزادی لازم توسط فرد به امضاء رسیده و توسط ملت تصویب نه شده ( راتیفیکیشن توسط پارلمان و
نماینده های ملت نه شده.). به فکر من درین مرحله یکی از راه های حل و مبارزه به تروریزم و حل مسـﺋــله افغانستان حل مسـﺋــله پښتونستان و خط دیورند است. پا فشاری پرویز مشرف در مورد اینکه نیروهای بین المللی حق آمدن به پاکستان را ندارد ویا هم..... میګوید. به تاکید ګفته میتوانم که کاسه زیر نیم کاسه ای است و این جنرالان منافع شخصی خویش بر منافع و مصالح عالم و صلح ترجیح میدهند. آیا ما حق داریم از آب های سرحدی خویش استفاده موثر و بیشتر ببیریم ودر صورتیکه به چنین کار برحق متوصل شویم تاثیرات آن چه خواهد بود؟ این مسایل جدا قابل دقت و تعمیق هست. أیا
وابستګی انرژیتیکی (برق) به تاجکستان و یا ........ کار خوب است؟ چه عوامل باعث شده که عده از همسایګان ما برای ما انرژی برقی را با شرایط بسیار مناسب درین زمان برای ما عرضه نموده در اختیار قرار میدهند؟ چه وابستګی های بعد ی و تاثیرات جانبی این حالت را ایجاد کرده میتواند؟

مسـﺋـله تعلیم و تربیه و سیاسیت حکومت در زمینه و مسـﺋـله تعلیم و تربیه به زبان مردم محل و راه ها حل متعلق به این امر؟ این و دهها سوال مربوط به آن که به جواب آن باید به دقت تام پرداخت و تعمق کرد. من به این امر معتقدم که تعلیم و تربیه باید به زبان محل صورت ګیرد و یا هم در اخیر هر سمستر باید با خانه پری فورمه در پهلوی دیګر سوالات ضروری از شاګرد پرسیده شود که سال آینده تحصیل را به کدام زبان میکند. مکتب مکلف هست که در صورتیکه مثلا ۱۸ تن شاګرد تقاضای آموزش به زبان معیین داشته باشد مکتب باید آموزش را به همان زبان محل اماده سازد. اما در
صورتیکه شاګرد سند تحصلیی این کشور را میخواهد باید امتحان یکی از زبانها پشتو و یا هم دری را منحیث یک مضمون جبری بدهد تا سند تحصیلی افغانی را بدست آورد. این و دهها را ههای حل که ضرورت به اختراع خاص ندارد و از تجارت مثبت کشور های پیشرفته باید استفاده شود.

چنانچه قبلا چند مرتبه متذکر شدیم میخواهم مختصرا تاکید کنم که دریک کشور تا زمان صلح دوامدار آمده نمی تواند ، تا زمانیکه در ستیج سیاسی نمایندګان از نیرو های موجود در جامعه نباشد. کسیکه در افغانستان صلح دوامدار میخواهد زمینه های تفاهیم ممکن به جنبش طالب و ګلبدین را جستجو کند. این جستجو به معنا قبول نظریات آنها نیست. به ملت باید تشریح کرد و ملت خود میداند که کی کیست؟ هر کس حق دارد که رسالت خویش را در چوکات قانون اجرا کند. افراد و سازمان های ملت باید در مورد شان در انتخابات قضاوت کند بګذار تا ملت تصمیم بګیرد. میدانم همه چیز ها کتابی شده
نمیتواند اما کار نسبی و تلاش با حوصله مندی لازم ضرورت است. با دموکراسی کسانی پرابلم زیاد دارند که آنرا امر جدی تلقی میکنند. ما مینحیث فرد میتوانیم در مورد دیګر احزاب و کتله های سیاسی نظر انفرادی داشته باشیم اما مینحیث وزیر داخله کشور (و یا صدراعظم) و یا رییس جمهور نباید کسی را از اشتراک در انتخابات و یا ...... محروم کرد بخاطر اینکه به باب دندان ما نیست و یا هم به آن معیار برابر نیست که من انفرادی تعیین میکنم. این افراد میتوانند خود را به قوانین نافذ کشور اماده سازند و مشروعیت و حصه خویش را در حاکمیت از مردم به دست بیاورند. در مورد احزاب
کمونستی و چپی در کشور های اروپا شرقی چنین تصمیم ګرفته شد که عده از کارمندان بلند پایه شان مطابق به قانون برای مدت ۵ سال ۱۰ سال ازاجرای پست های معیین دولتی منع قرار داده شدن اما دیګران نورمال در جامعه مصروف کار بودند. ګنګ بودن مساله در افغانستان در مورد کادر های قبلی دولتی و اعضای بلند پایه حزب حاکم آن وقت سبب شد که عده از کادر های کشور تا هنوز هم بدون اندک ترین علت و خلل در شخصیت شان به جز از اینکه – قبلا و در خانواده معیین متولد شده - از خدمت ګزاری برای افغانستان بدور ماندن. درین راستا تدابیر جدی کار است.

میګویند در پارلمان که الی ۱۵ فیصد افراد نامطلوب برنده نباشند آن پارلمان و انتخابات حتما تقلبی هست. آن هم به علت اینکه در جامعه چنین افراد با چنین فیصدی به طور نورمال وجود دارند و پارلمان کشور باید مظهر اراده انها نیز باشد. درین مورد استدلال دیګر هم وجود دارد اینکه تا کدام حد مخالف را قبول و کدام خطوط سرخ هست که عبور از ان ممکن نیست بحث بیشتر میخواهد.
انتخابات و انستیوت دیموکراتیک امروزی در افغانستان ، نمایندګان ملت – با وجود اینکه طریق وحقایق انتخابات افغانستان را باګذشت جنګ سی ساله افغانستان میدانیم اما انرا مانند اغاز کار بهتر و امیداور کننده میدانم . ما مفاهیم و حدود غیر تعریف شده دیموکراسی امروز را می دانیم، اما باید واقعیت نګر بود و انچه داریم استفاده مفید و حد اکثر شود. بشریت غیر ازین سیستم چیزی دیګری را در اختیار ندارد.
اګر کسی اشک و ګریه مردم افغانستان و خون و توهین و تحقیر و قتل و ..... مردم افغانستان را در سی سال قبل در داخل و خارج افغانستان می بیند و دل انسان دارد باید از تمام امکانات به ختم و ګذاشتن نقطه پایان به این حالت یپردازد. صحنات این حالت بر مردم افغانستان سناریو خوب برای فلم های وحشتناک شده میتواند.
کار در قسمت عزل ، نصب ، انتخاب و انتصاب و اصلاح سیاست کادری و کار سیستماتیک در راستا ایجاد جامعه مدنی و حاکمیت قانون نکات و مطالب است که حل مشاکل موجود در افغانستان حل کرده میتواند. بلند بردن اتوریته مراجع عدلی و قضایی، بلند بردن سطح کنترول و نظارت از تطبیق قانون و بلند بردن سطح علمی و کادری آنها در پهلوی اراده سیاسی جدا مهم هست.
من هم به نوبه خویش آماده هرګونه همکاری و ادای رسالت خویش ام .
به هر صورت این نامه را آنقدر اصلاح و تصحیح نه کردم. میدانم که عدم دقت های املاي معیین با پراګندګی های در مطالب مطروحه در این نامه وجود دارد. نمیدانم بدست مسولین خواهد رسید ویا وقت خویش را ضایع مکینم. با آن هم آنچه به فکرم ګذ شت بدون سانسور و ملاحظات خدمت شما به رشته قلم درآورده و بدون دید دوباره به آن آنرا خدمت شما تقدیم و ارسال میدارم. جزء اراده نیک هدف دیګر ندارم.
دا مسایل یو څه نور باریکی ګانی هم لری چه مفصل لیک او خبرو ته اړه لری.
زه فکر کوم چی ددی مسایلو د حل لپاره اختراع ته ضرورت نه شته د اوسنیو پرمختللو نورو ټولنو د تجربو څخه باید په پراخته توګه هم ګټه واخیستل شی. په پاک نیت، زړه سواندی، علمی ، اکادمیک او افغانی برخورد ته ضرورت دی.

داکتر صلاح الدین سعیدی - د حق د لاری کلتوری مرکز - مؤرخ ۲۰۰۷/۱۱/۲۸
تلفون همراه-- ۷۸۸۶۴۷۴۶۳۸- ۰ - ۴۴ ۰۰
E-mail:drsalahuddinsayedi@yahoo.com

هیچ نظری موجود نیست: