Ads 468x60px

پنجشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۶

پدرخوانده های طالبان

از بصیر بگزاد

(قسمت اول)

اشاره

آشفتگی بازار سیاست در پاکستان بر اوضاع افغانستان تاثیر مستقیم دارد. از زاویه دیگر، اینگونه می شود نگاه کرد «آشفتگی سیاسی و اجتماعی پاکستان در مرحله اول تاثیر منفی بر سیاست خارجی این کشور خواهد گذاشت، زیرا تجربه چند دهه نشان داده است، بی نظمی ها و جنجال های چند دهه این کشور موجب شده که توجهات دولت به امور داخلی اش معطوف شود. این موضوع مانع پیگیری موثر و تخصیص منابع و بودجه به حوزه های خارجی گردیده است. در مرحله دوم این آشفتگی ها (سیاسی و امنیتی) تاثیر انکارناپذیر بر اوضاع شکننده افغانستان گذاشته است.

اوج این تاثیرپذیری با شکل گیری جریان های افراطی و بنیادگرای اسلامی در پاکستان توام بوده که به قرن هجدهم میلادی در این کشور بر می گردد . پاکستان بعد از تجزیه از هند همیشه کانون بحران در منطقه و مکان خوبی برای شکل گیری جریان های فکری اسلام گرایان افراطی بوده است. از این منظر شناخت دقیق جریان های فکری اسلامی پاکستان و اینکه این جریان ها چگونه شکل گرفته و چگونه نفوذشان را به سمت افغانستان گسترش داده آند، نیاز به مطالعات استراتژیک و عمیق دارد. در این نوشته به صورت مختصر، زیرساخت های فکری جریان های افراطی اسلامی در شبه قاره هند و بویژه در پاکستان مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است.

سه جریان عمده و تاثیر گذار را می شود در رشد اندیشه جریان های فکری اسلامی در کشور پاکستان ملاحظه نمود که سرچشمه این جریان ها در تفکر اندیشه اسلامی در هند مستعمره (قبل از تجزیه به پاکستان، هند و بنگلادش) بر می گردد.

جریان اول

این جریان ریشه در افکار و اندیشه های بنیادگرای شاه ولی الله دهلوی(1703- 1762) دارد. نهضت شاه ولی در آغاز به منظور اصلاح و روشن گری افکار دینی و خرافات زدایی از زندگی جامعه مسلمانان هند که سخت رو به گسترش بود، وارد میدان کاروزار شد. پس از او پسرش شاه عبدالعزیز(1746- 1824) و نوه اش شاه اسماعیل (1781- 1831) آن را به یک جریان سیاسی و جنبش اجتماعی در هند مبدل کرد. این جریان در برابر استعمار بریتانیا برهند موضع سیاسی تند اتخاذ نمود و به همین دلیل هوادارانی زیادی را به دست آورد. گسترش نفوذ این جریان موجب شد که در نیمه قرن نوزدهم میلادی یکی از علمای برجسته پیرو مکتب شاه ولی الله، شخصی به نام «محمد قاسم نناطاوی» درسال 1248هجری (1867م) مدرسه معروف به « دیوبندی» را درایالت «اتارپرادیش» تاسیس نماید.

این مدرسه دینی در زمان بسیار کوتاهی به یک مدرسه کاملا فکری تبدیل شد که امروزه به کسانی که در آنجا درس می خوانند، عنوان «دیوبندیه» اطلاق می گردد که برای علما افتخار بزرگی محسوب می شود. بنیانگذاران این مکتب، حنفی هایی سخت گیری بودند که در مبادی تعلیم و تحصیل جزم اندیشی، برعقاید و مذاهب کلامی «اشعریه» پایبند بودند.

این مکتب در حال اوج گسترش نفوذ خود در صحنه های سیاسی هند، جریا ن«جماعت العلماء هند» را درسال 1919میلادی پایه گذاری نمود و مرجع جزم اندیشان زیادی از کشورهای مختلف جهان شد. پس از تجزیه پاکستان شاخه «جماعت اسلامی» به رهبری مولانا بشیراحمد عثمانی فعالیت خود را در این کشور آغاز کرد و به زودی آن را به یک جریان سیاسی مطرح پاکستان مبدل کرد.

این حزب (جماعت العلماء پاکستان) در حال حاضر به دو گروه اقلیت و اکثریت تقسیم شده که رهبری جناح اکثریت آن را مولانا فضل الرحمن به عهده دارد و رهبری جناح اقلیت به عهده مولانا سمیع الحق می باشد.

هر دو رهبر، پشتون تبار بوده و به شدت خواهان سلطه پشتون ها در افغانستان و پاکستان هستند. از نظر اندیشه دینی معتقد به نظرات علماء سلفی و محالف با اجتهاد و تجدد در حوزه دینی هستند. از نظر اندیشه سیاسی این دو رهبر« پشتون دیوبندی» خواهان برقراری حکومت اسلامی از نوع حکومت طالبان بوده و قوانین سختگیرانه ای را برای دولت ها برای کنترل مردم تجویز می کنند.

گروه های بنیادگرا در ایالت سرحد پاکستان از نفوذ فوق العاده ای برخوردارند

جریان دوم

جریان فکری مولانا ابواعلی مودودی (1903- 1979) است. پژوهشگران در مورد این جریان فکری نظرات گوناگونی ارائه داده اند. برخی ها از این جریان به عنوان افراطی ترین جریان اسلامی در پاکستان و به عنوان شاخه «اخوانی» پاکستانی نام می برند. برخی دیگر آن را متاثر از افکار شاه ولی الله دهلوی در قرن هجدهم میلادی دانسته و باور دارند که اندیشه او تفاوت زیادی با «جماعت العلماء پاکستان» داشت. مولانا مودودی برخلاف مولانا فضل الرحمن و سمیع الحق، به نظام سیاسی چند حزبی و انتخابات آزاد باور داشت و روش استفاده دولت ها از شیوه های مدرن و امروزی را تجویز می نمود. مولانا مودودی درسال 1941 میلادی گروه «جماعت اسلامی» را پایه گذاری نمود که امروز بزرگترین حزب سیاسی مذهبی پاکستان به شمار می آید و رهبری کنونی آن را «قاضی حسین احمد» یکی از رهبران بزرگ دینی پاکستان به عهده دارد. قاضی حسین احمد که خود را طرفدار وحدت اسلامی می داند، در جهاد افغانستان مانند مولانا فضل الرحمن و مولانا سمیع الحق از مجاهدین افغان مستقر در پشاور پاکستان قویا حمایت می کرد. از میان احزاب جهادی، با احزاب حزب اسلامی حکمتیار و جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی روابط بسیار نزدیک داشت.

این دو رهبر از رهبران بلند آوازه جهاد افغانستان هستند که در آغاز ظهور طالبان از حرکت آنها حمایت کردند. گفته می شود این رهبران زیر فشار قاضی حسین احمد تن به این کار دادند که بعدا برهان الدین ربانی که ریاست دولت مجاهدین را به عهده داشت در برابر طالبان جنگید که موجب خشم قاضی حسین احمد نیز گردید و در این بازی گلبدین حکمتیار تا هنوز روابطش با قاضی حسین احمد بر قرار است.


جریان سوم

این جریان مربوط به اندیشه های «سر سید احمد خان»(1817- 1898) است. او با اندیشه لیبرال در محافل سیاسی و مذهبی پاکستان ظاهر شد. سید احمد خان به مراجعه مستقیم و بدون واسطه به قرآن (خلاف دو جریان دیگر) برای شناخت دین تاکید می کرد و نقش «اجماع و سنت» را در منبع شناسی دینی مورد تردید قرار می داد. او سخت تحت تاثیر مکتب عقلگرایی و فلسفه طبیعی قرن نوزدم اروپا قرار گرفت و به همین دلیل به تفسیر علمی قرآن می پرداخت. چیزی که موجبات خشم جریان های دیگر را فراهم ساخت. مسلمانان دانشگاهی و تا حدودی حزب «مسلم لیگ» از هواداران جریان سوم به شمار می رفت.

این سه جریان فکری اکثریت عمده مسلمانان پاکستان را در بر می گیرند. این جریان ها در میان اصناف حوزوی، دانشگاهی و بازاری طرفدارانی بی شماری دارند. به همین دلیل در سیاست های کلان کشوری همیشه تاثیرگذار بوده و دولت پاکستان نیز غالبا تحت تاثیر مستقیم این جریان ها قرار می گیرد.

با وجود این تقسیم بندی کلی در سطح دانشگاه ها، حوزات علمیه و بازار، می توان این جریان ها را به شکل دیگری تقسیم بندی کرد که شامل علمای دینی و طلاب مدرسه های علمیه می شود.

اکثر مدارس دینی و علمای پاکستان از لحاظ گرایش های کلامی و فقهی به دو گروه عمده و اساسی تقسیم می شوند: گروه «دیوبندی» و گروه «بریلوی». این دو گروه نماینده دو نوع تفکر کلامی و فقهی (در چارچوب فقه حنفی) است که هر یک به تدریج دارای احزاب سیاسی جداگانه ای شدند.

دیوبندی ها از نظر اعتقادی و اندیشه، شباهت کلی به مذهب وهابیت دارد که در برابر سایر فرق اسلامی حساسیت زیاد نشان می دهند. و این گروه از «توحید و شرک» تفسیر افراطی و ویژه ای دارند اما بریلوی ها با انعطاف بیشتر از«توحید و شرک» هیچگاه تفسیر سخت گیرانه نداشته و بر علیه فرق دیگر اسلامی حساسیتی نداشته و تا حدودی گرایش های صوفیانه دارند.

موسس مکتب برلیوی شخصی به نام احمد رضا خان بریلوی (1856- 1921) بود. مکتب بریلوی در برابر مکتب محمد بن عبدالوهاب و در مخالفت با عقاید دینی شا ولی الله و علماء دیوبندی ظاهر شد. نماینده سیاسی این مکتب در پاکستان گروه «جمعیت العلماء پاکستان» به رهبری مولانا شاه احمد نورانی وعبدالستار نیازی می باشد.

مکتب دیوبندی در پاکستان نماینده «دین رسمی» این کشور به شمار می آید و دارای اکثریت مطلق در میان مسلمانان اهل سنت این کشور بوده و دایما در حال افزایش هستند. بویژه طی دو دهه اخیر رشد دیوبندی ها به دلیل رشد بنیادگرایی اسلامی در منطقه و سرمایه گذاری های وسیع کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی و همچنین حمایت دولت ضیاء الحق و جناح او، سرعت چشمگیری پیدا کرد و گروهای زیادی زیر لوای «دیوبندی» گردهم آمده اند.

عمده ترین گروهای وابسته به این مکتب عبارتند از: «جمعیت العلماء اسلام»، «سپاه صحابه» و «اهل حدیث». این سه گروه متعلق به مکتب دیوبندی دارای شعارهای یکسان و حامیان خارجی واحد هستند. تنها تفاوت این سه جناح در این است که جمعیت العلماء اسلام به رهبری مولانا فضل الرحمان و مولا نا سمیع الحق به صورت یک حزب سیاسی تاثیرگذار در صحنه سیاسی پاکستان ظاهر شده در صورتی که سپاه صحابه و جمعیت اهل حدیث به فعالیت های فرهنگی و نظامی روی آورده اند.

پس از این تقسیم بندی می پردازیم به روابط این جریان های فکری با جریان های اسلام گرا و بعضا افراطی افغانستان. جنبش طالبان با جناح های مکتب دیوبندی پاکستان روابط بسیار تنگاتنگ دارد و گفته می شود مولانا فضل الرحمن و سمیع الحق از بنیانگذاران تحریک افراطی طالبان به شمار می آیند و طالبان را حمایت های فروان مالی و حتی انسانی می کنند؛ زیرا با گروه طالبان مشترکات زبانی، و نژادی دارند.

مولانا فضل الرحمن و سمیع الحق، پشتون تبار بوده و در ایالت های بلوچستان و سرحد نفوذ فوق العاده دارند. از سوی دیگر، طلاب علوم دینی افغانستان رابطه نزدیک با مکتب دیوبندی دارند و از سوی علمای دینی افغانستان سخت احترام می شوند.

گروه «اهل حدیث» پس از رشد بی رویه جمعیت العلماء، مدارس زیادی در ایالت شمال غربی تاسیس کرد و آنگونه که مشاهده می شود این گروه درمناطق «اترک»، «اکوره» و «دره کنر» نیز مدارسی پایه گذاری کرده اند.

طلاب اهل سنت مناطق جنوبی و شرقی افغانستان عمدتا با مدارس ایالت سرحد پاکستان ارتباط برقرار می کنند، در حالی که طلاب مناطق جنوب و جنوب غربی این کشور با مدارس ایالت بلوچستان پاکستان برای فراگیری علوم دینی سفر می کنند.

بنابراین، نفوذ مدارس دینی پاکستان در رشد اندیشه بنیادگرای اسلامی در افغانستان نقش انکار ناپذیر داشته و از سوی طلاب علوم دینی این مدارس، اماکن مقدسه خوانده می شوند. این تاثیرپذیری در حوزه تفکرات دینی طلاب افغانستان پس ازآغاز جهاد ، بیشتر و بیشتر شد و رهبران دینی بی شماری از این مدارس برای رهبری جهاد افغانستان به این کشور فرستاده شدند.

هرچند رگه های تفکر مکتب دیوبندی از آن زمان به بعد وارد افغانستان شد، اما بیگانگی آن با دین رسمی افغانستان مانع رشد آن در میان مسلمانان افغانستان گردید. «الیور روا» محقق و کارشناس غربی مسایل افغانستان چنین می نویسد: «بعد از تجزیه هند در سال 1947میلادی بسیاری از طلاب افغانی به مدارسی که در سرحد ایجاد شده بود رفتند که عمدتا پشتون، نورستانی و بدخشانی بودند. برخی از آنها به ایدلوژی مکتب اهل حدیث گرویده و هنگام بازگشت به افغانستان در مقابل تصوف و مذهب حنفی مبارزه کردند. مثلا زیارت های محلی را تخریب می کردند و آن را مظاهر شرک و بت پرستی می خواندند. اما در مقابل آن ها پیروان مذهب حنفی آنها را «وهابی» خواندند در حالی که آن ها خود را سلفی می دانستند».

اگرچه ارتباط میان علمای دینی پاکستان و افغانستان بخصوص آنهایی که تحت نفوذ مکتب دیوبندی بودند در طول تاریخ این مکتب، برقرار بوده، اما این روابط با آغاز جهاد افغانستان شتاب بیشتر پیدا کرد تا جایی که احزاب جهادی افغانستان در پشاور ازحمایت های مکتب دیوبندی سودهای فروانی بدست آوردند. الیور روا می گوید: «بیشترین این سودها نصیب حزب اسلامی حکمتیار و جمعیت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی می شد که مستقیما از سوی مولانا فضل الرحمن و سمیع الحق درمحافل سیاسی و مذهبی پاکستان حمایت می شدند».

گلبدین و قاضی حسین احمدمسعود و قاضی حسین احمد

گلبدین حکمتیار و قاضی حسین احمد احمدشاه مسعود و قاضی حسین احمد

پس از پیروزی مجاهدین و سقوط حکومت مورد حمایت شوروی سابق در افغانستان، احزاب مورد حمایت مکتب دیوبندی (احزاب پیشاورنشین) دچار اختلاف شدید شدند و این موضوع مولانا فضل الرحمن، پدرخوانده مجاهدین را به شدت خشمگین ساخت. بخصوص پس از جنگ های خونین دهه هفتاد میان حزب اسلامی حکمتیار و حزب جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی در کابل که موجب فاصله گرفتن جمعیت العلماء و حتی دولت پاکستان از این گروه ها شد.

بدین ترتیب پیروان مکتب دیوبندی با حمایت وسیع مالی کشورهای عربی، بویژه عربستان سعودی در اندیشه یک جریان افراطی تر در افغانستان متمرکز شدند. جمعیت العلماء و اهل حدیث با حمایت قوی دولت پاکستان خصوصا «آی.اس.آی» طرح های درا مدتی را برای مهاجرین و مجاهدین افغان روی دست گرفتند. گروه اهل حدیث با حمایت مالی موسسات خیریه عربستان سعودی علاوه بر توسعه برنامه های آموزشی در داخل پاکستان، در ولایت های شرقی افغانستان نیز وارد عمل شد.

هواداران این گروه در ولایت های کنر و بدخشان و همچنان مناطقی از نورستان شمالی، امارت های محلی را به سبک مذهب وهابیت در مناطق شان تاسیس نمودند. «مولوی بدخشی» یکی از فعالین این گروه به شمار می آمد که در منطقه «اکوره» ایالت سرحد تحصیل کرد بود.

او پس از بازگشت به منطقه اش، قبیله خو درا به وهابیت دعوت کرد. یکی از شاگردان مولوی افضل بدخشی به نام «مولوی شریقی بدخشی» امارت خود را در بدخشان تاسس کرد. همزمان در کنر «مولوی جمیل الرحمن» که در مدرسه ثلثین پشاور تحصیل کرده بود، امارت خود را در «دره پیچ» بنیاد نهاد. این امارت های محلی علاوه بر فعالیت های تبلیغی و فرهنگی به فعالیت های نظامی و سیاسی نیز مشغول شدند. اما رقابت های سیاسی رو به گسترش این دو رهبر محلی با فرماندهان مجاهدین در این مناطق سبب شد که مجال زیادی به این دو رهبر اهل حدیث داده نشود و این دو که مبلغ وهابیت به شمار می رفتند، توسط مجاهدین کشته شدند.

قتل این دو رهبر به شدت بنیادگرا در بدخشان و کنر توسط مجاهدین مورد حمایت فضل الرحمن، سر و صداهای زیادی را در محافل مذهبی پاکستان بالا کرد و رهبر جمعیت العلماء پاکستان، فضل الرحمن، از این وضع به شدت بحرانی نهایت استفاده را برد و به شکار جوانان مهاجر افغان در ایالت بلوچستان پرداخت. او که در دولت وقت (دولت بی نظیر بوتو) نفوذ فوق العاده داشت، برای تشکیل گروه طالبان با حمایت قوی دولت پاکستان، وارد عمل شد و لایه های زیرین تحریک طالبان را در پاکستان بنا نهاد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ما دراين مورد كه مطلب پدرخوانده ها ي طالبان خيلي زياد است شنيده بوديم اما ما موفق نشديم كه آن مطالب را پيدا كنيم لطفا نموده به كدام وبلا ك ديكر بگذاريد