Ads 468x60px

شنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۷

بگذار دیگري هم باشد!

(این پاره‌نوشته (fragement) را می‌توانید در این جا نیز بیابید.)

من می‌دانم تو هم می‌دانی، که ما افغان‌ها نمی‌توانیم، بدین‌ گونه که می‌آید و می‌خوانی، سخن نگوییم. پس، بگذار تا بگویم.

خوش‌ام آمد،
واکنشِ محمّدِ محقّق را در باره‌یِ منعِ پخشِ چند سریالِ هندی. این نشان داد، که این رهبرِ هزاره می‌تواند، آن چنان که دیدی، دیدي باز و روشنفکرانه هم داشته باشد‍! گفتم رهبر، هرآینه، او رهبرِ من نیست، ولی رهبرِ من نیست، رهبرِ برخی، خب، هست. من این جا کاري به این چیزها ندارم. فقط حرف‌ام این است، که ما هزاره‌ها، هر که باشیم، در هر پست و مقامی، جنگ‌سالار و قوماندان و... می‌باید نه آن چیزي باشیم، که آن را امروز، بنیادگرا می‌نامند و تندروِ دینی و هراس‌افکن و طالب و القاعده و لعنتی و... بل، ما که امروز می‌توانیم آزادانه نظر خود را بگوییم و در باهمستانی به نام افغانستان، زندگی کنیم و در سرنوشت‌اش سهمی، خرد یا کلان، داشته باشیم، پس ما دیگر نمی‌باید، آن گونه بیندیشیم، آن گونه که آن عضوِ القاعده و آن طالب و آن برادرِ حزبِ اسلامی می‌اندیشد.

خودِ من هیچ دلبستگی‌ای به مجموعه‌هایِ تلویزیونیِ هندی ندارم، امّا منطقی باشیم، آزادی، آن گونه که می‌دانم و می‌دانی، شمشیری ست، دولبه. اگر آزادی را برایِ خود می‌پسندی، که حرف‌ات و نظر‌ـ‌ات را بگویی، پس، بگذار آن "دیگری"، آن که گونه‌ای دیگر اندیشد، هم، بیندیشد و بگوید.

باشد، پخشِ "تولسی" را منع کنید. امّا ترسِ من از آن روزی ست، که رفته‌ـ‌رفته، خودِ من را هم، اندیشه‌ام را، نظر‌ـ‌ام را، سلیقه‌ام را و یکسره وجود‌ـ‌ام را منع کنند.

هیچ نظری موجود نیست: