نویسنده: دختر ورسی
بعضی وفت ها می رفتم وسایت کانون وبلاگ نویسان را چک می کردم تا ببینم چه خبر جدیدی شده وچه کسانی وبلاگ هایشان را به روز کرده اند که یک روز به اعلان نسیم برخوردم که می خواست گارگاه وبلاگ نویسی برگزار کند.خودم مدتها بود که می خواستم تغییراتی در وبلاگم بدهم ودیدم این فرصت خوبی است که من هم چیزی یاد بگیرم. با توجه به بودجه وامکاناتی که از نسیم سراغ داشتم فکر کردم که کجا می خواهد برگزار کند.
تلفن کردم وفهمیدم که تا حالا مکان مناسبی پیدا نکرده است وهزینه اش را هم خود نسیم با کمک برخی از دوستانی که داشت فراهم کرده است. پیشنهاد کردیم که بیاید وبا امکانات اینترنت شرکت جیومپ ( شرکت شخصی آقای مهندس صالحی –همسرم- وبرادرش ) کارگاه را راه بیاندازد.
با هم قرار گذاشتیم وشرکت را دیدیم نسیم هم قبول کرد.چند بار بعد جلسه گذاشتیم ودر مورد کار صحبت کردیم .کل کارها را خود نسیم کرد ومن فقط درجریان کار بودم.چند بار تصمیم گرفتیم وتاریخ را مشخص کردیم اما هر دفعه مشکلی پیش آمد.یک بار هم که سر یک تاریخ به توافق رسیدیم ، مهندس صالحی قبول نکرد چون دفترشان را در آن روز کاری نیاز داشتند.
تعدادی بودند که می خواستند بیایند ولی فرم ها را حاضر نبودند پر کنند وما هم نمی دانستیم کی هستند وچرا فرم ها را پر نمی کنند و نمی توانستیم به آنها اجازه بدهیم که بیایند ودر کارگاه شرکت کنند.
دو روز قبل از برگزاری لیست شرکت کنندگان را برای من فرستاد ومن را موظف کرد به خانمی که فرمش را فرستاده بود زنگ بزنم وخبرش کنم ،آن خانم هم در روز کارگاه نیامد.
روز اول کارگاه پنج شنبه بود ومن سر کارم بودم ونتوانستم بروم روز دوم که تخصصی تر وکار عملی بود از صبح شروع شد.
باران قشنگی می بارید وما هم کار خودمان را می کردیم،نسیم خیلی پرتحرک وفعال بود ونشنیدم که گله کند ویا از خستگی شکایتی کند . ساعت 6 ختم شد وما تا ساعت 7 داشتیم وسایل را چمع می کردیم.
عکس هایی که در سایت های مختلف گرفته شده کار مهندس صالحی است که با دوربین نسیم گرفته است.
صبح نسیم زنگ زد وگفت گزارش کارگاه را گذاشته اند روی سایت نما.بعد کاشف به عمل آمد که آقایان روی گذاشتن عکس من- بدون روسری - تردید داشته اند .به نسیم گفتم که از نظر من مانعی ندارد وآن ها هم عکس ها ی دیگر را به گزارش اضافه کردند.
بعد هم خبرنگاربی بی سی آمد وبا ما مصاحبه کرد.
کارگاه با خوبی ها وبدی هایش به پایان رسید وخاطره اش برای ما مانده است.
این بود گزارش من که قول نوشتنش را داده بودم وصبر کردم تا از کمی دورتر به آن روزها نگاه کنم
بعضی وفت ها می رفتم وسایت کانون وبلاگ نویسان را چک می کردم تا ببینم چه خبر جدیدی شده وچه کسانی وبلاگ هایشان را به روز کرده اند که یک روز به اعلان نسیم برخوردم که می خواست گارگاه وبلاگ نویسی برگزار کند.خودم مدتها بود که می خواستم تغییراتی در وبلاگم بدهم ودیدم این فرصت خوبی است که من هم چیزی یاد بگیرم. با توجه به بودجه وامکاناتی که از نسیم سراغ داشتم فکر کردم که کجا می خواهد برگزار کند.
تلفن کردم وفهمیدم که تا حالا مکان مناسبی پیدا نکرده است وهزینه اش را هم خود نسیم با کمک برخی از دوستانی که داشت فراهم کرده است. پیشنهاد کردیم که بیاید وبا امکانات اینترنت شرکت جیومپ ( شرکت شخصی آقای مهندس صالحی –همسرم- وبرادرش ) کارگاه را راه بیاندازد.
با هم قرار گذاشتیم وشرکت را دیدیم نسیم هم قبول کرد.چند بار بعد جلسه گذاشتیم ودر مورد کار صحبت کردیم .کل کارها را خود نسیم کرد ومن فقط درجریان کار بودم.چند بار تصمیم گرفتیم وتاریخ را مشخص کردیم اما هر دفعه مشکلی پیش آمد.یک بار هم که سر یک تاریخ به توافق رسیدیم ، مهندس صالحی قبول نکرد چون دفترشان را در آن روز کاری نیاز داشتند.
تعدادی بودند که می خواستند بیایند ولی فرم ها را حاضر نبودند پر کنند وما هم نمی دانستیم کی هستند وچرا فرم ها را پر نمی کنند و نمی توانستیم به آنها اجازه بدهیم که بیایند ودر کارگاه شرکت کنند.
دو روز قبل از برگزاری لیست شرکت کنندگان را برای من فرستاد ومن را موظف کرد به خانمی که فرمش را فرستاده بود زنگ بزنم وخبرش کنم ،آن خانم هم در روز کارگاه نیامد.
روز اول کارگاه پنج شنبه بود ومن سر کارم بودم ونتوانستم بروم روز دوم که تخصصی تر وکار عملی بود از صبح شروع شد.
باران قشنگی می بارید وما هم کار خودمان را می کردیم،نسیم خیلی پرتحرک وفعال بود ونشنیدم که گله کند ویا از خستگی شکایتی کند . ساعت 6 ختم شد وما تا ساعت 7 داشتیم وسایل را چمع می کردیم.
عکس هایی که در سایت های مختلف گرفته شده کار مهندس صالحی است که با دوربین نسیم گرفته است.
صبح نسیم زنگ زد وگفت گزارش کارگاه را گذاشته اند روی سایت نما.بعد کاشف به عمل آمد که آقایان روی گذاشتن عکس من- بدون روسری - تردید داشته اند .به نسیم گفتم که از نظر من مانعی ندارد وآن ها هم عکس ها ی دیگر را به گزارش اضافه کردند.
بعد هم خبرنگاربی بی سی آمد وبا ما مصاحبه کرد.
کارگاه با خوبی ها وبدی هایش به پایان رسید وخاطره اش برای ما مانده است.
این بود گزارش من که قول نوشتنش را داده بودم وصبر کردم تا از کمی دورتر به آن روزها نگاه کنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر