Ads 468x60px

شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۷

ای مطرب خوش قاقا، تو قی قی و من قوقو!

علیزاده طوسی/بی بی سی

تا همین چند وقت پیش خیال می کردم که «ذکر» و «سَماع» و «رقصِ فلکی» اختراع صوفیهای ما بوده است! گفتم «رقص فلکی» و شما پیش خودتان گفتید «نشنیده بودم!» خودِ من هم همین طور. اوّل خواستم بگویم «رقصِ چرخ چرخ عبّاسی»، ترسیدم بگویید «این رقص که مال بچّه هاست!»

رقص صوفیها یا رقص فلکی

همه می دانند که صوفیها در رقص، هم به دور خودشان می چرخند، هم در یک دایره به دور هیچ! عین سیّارات که هم به دور خودشان می چرخند، هم به دور خورشید. معنای رقص صوفیها هم همین است، چرخش جان و دل در فلک عشق، یعنی رقص فلکی! بر گردم سرِ مطلب. بله، به تازگی به تجربه برایم ثابت شده است که ذکر و سَماع و رقص فلکی سابقه درازی دارد و برمی گردد به زمانی که مردمان هر پنج قارّه دنیا «بدوی» بودند و هنوز شهر یا مدینه ای به وجود نیامده بود که «تمدّن» به وجود آمده باشد، امّا البتّه مردمان هر پنج قارّه به خدا یا خداهایی اعتقاد داشتند، ذکرمی گفتند، سَماع می کردند و رقصهای دسته جمعی داشتند که همان رقص فلکی بود.

"عین سیارات که هم به دور خودشان می چرخند، هم به دور خورشید، معنای رقص صوفیها هم همین است."

اگر درباره سرخ پوستهای آمریکا در دوره ای که هنوز سفیدپوستها قارّه شان را کشف نکرده بودند و اسم قارّه شان هرچه بود، آمریکا نبود، کتابی نخوانده باشیم، حتماً صحنه ای از رقص دسته جمعی آنها را در حال ذکر «هی هی» و «هوهو»، در چندتایی فیلم «وسترن» آمریکایی دیده ایم.

وقتی هم که همه آدمهای دنیا بدویت را گذاشتند کنار، رقص و آواز دسته جمعی را کنار نگذاشتند. فقط هر قومی به سلیقه خودش این رقصها را تکمیل کرد و دیگر پابرهنه روی خاک نرقصید و به ذکر «هوهو» هم کلمه هایی اضافه کرد و اگر انگلیسی زبان بود، به «ذکر» گفت «سانگ» (song) و اگر فرانسوی بود، به آن گفت «شانسون» (chanson)، و اگر فارسی زبان بود، به آن گفت «ترانه»، «نغمه»، «چامه»، «سرود» یا «تصنیف»، و در مورد بقیه زبانها هم که من از بیخ بیخبرم!

حالا این را خدمتتان عرض کنم که در خانه ما در لندن، وقتی هم که هیچکداممان ننشسته باشیم تلویزیون تماشا کنیم، تلویزیون برای خودش روشن است تا توی خانه احساس گمشدگی در یک بیابان برهوت نکنیم. من توی اتاق ناهارخوری نشسته بودم، داشتم، برای چندمین بار، کتاب نفیس«حِلیة المتّقین» را با دقّت مطالعه می کردم و تلویزیون هم طبق معمول برای خودش روشن بود، امّا یکدفعه متوجّه شدم که برنامه «حرف» تلویزیون تبدیل به برنامه «موسیقی» شده است، آن هم موسیقی «پاپ»، و آواز این برنامه که خیلی به ذکر صوفیانه شبیه است، دارد مرا به سَماع دعوت می کند وبه حالت خلسه و جذبه فرو می برد و از خود بی خود می کند! یکدفعه این دو بیت از یک غزل مولوی در فضای ذهنم پیچید:

ای مطرب خوش قاقا، تو قی قی و من قوقو!/

تو دَق دَق و من حقّ حقّ، تو هی هی و من هوهو!

ای ناطق امر قُل، ای شاخ درخت کُلّ،/

تو کبک صفت بو بو، من فاخته سان کوکو!

موسیقی پاپ که آوازهای آن خیلی به ذکر صوفیانه شبیه است


وقتی فکرم حسابی به این موضوع مشغول شد، فهمیدم که الهام بخش من تکرار کلمه «راک» بوده است که مرا به یاد تکرار کلمه «هو» در ذکر صوفیانه انداخته است.

سرخ پوستان آمریکایی

از آن تصنیف پاپ یک جمله اش به یادم مانده است، که احتیاج به ترجمه هم ندارد: «راک، راک، راک، اِوری بادی راک اَن رُل، راک اَن رُل، راک اَن رُل، راک ان رل، راک راک راک، رل رل رل! خوب، حالا متوجّه شدید که من در باره پیوند «رقص و موسیقی پاپ» فرنگی و «ذکر و سَماع صوفیانه» و سابقه دراز و مشترک آنها در خانواده انسان به کشف بزرگی نائل شده ام؟

هیچ نظری موجود نیست: